با مامانم رسیدیم خونه دیدیم بابام تا کمر تو سطل کوچهست :))))))))) تا اینجا کافیه ولی! مامانم کلافه از ۴۵ سال ازدواج توپید که: جهانگیر چیکار میکنی!!! خاک تو سرم آبرومون رفت! بابام مضطرب گفت چاقوی فلان گم شده! مامانم گفت برو تو سطل :))))))))
به جون عزیزتون بی ذرهای غلو
^Selenophile^
@sut_tw
به جون عزیزتون بی ذرهای غلو
^Selenophile^
@sut_tw