«دوش برون شد ز دَلو یوسف زرّیننقاب- خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، در مدح شروانشاه و التزام صبح در هر بیت در چهار مطلع، از مطلع چهارم.
کرد بر آهنگ صبح جایبهجای انقلاب
یوسفِ رسته ز دَلو، ماند چو یونس به حوت
صبحدم از حیبتاش حوت بیفکند ناب
باد بهاری فشاند عنبر بحری به صبح
تا صدف آتشین کرد به ماهی شتاب»
بیت اول:
دلو: ماه دوم زمستان (بهمن)، به صورت مردی با کوزه (دلو) واژگون تصور شده است که آب از آن روان است. خاقانی به ماجرای انداختن یوسف به چاه و درآورده شدناش بهوسیلهٔ کوزه اشاره میکند.
یوسف زرّیننقاب: استعاره از خورشید.
انقلاب: دگرگونی تغییر فصل.
معنی: دیشب خورشید از ماه بهمن آمد و بههنگام صبح همهجا را دگرگون کرد.
بیت دوم:
یوسف رسته ز دلو: استعاره از خورشید که از بهمن خارج و به اسفند وارد شده.
حوت: ماهی، ماه اسفند، به صورت دو ماهی تصور شده که دمشان بههم پیوسته است.
ناب: دندان حیوانات.
دندان حوت: استعاره از برف و باران.
معنی: خورشیدِ رسته از بهمن (کوزه) چون یونس پیامبر در اسفند (ماهی) گرفتار شد و صبحدم از هیبت خورشید دندانهای ماهی ریخت، یعنی آن زمان برف و باران آمد.
بیت سوم:
عنبر: مادهای چرب و خوشبو و سیاهرنگ، گرفته شده از نوعی نهنگ یا ماهی عنبر.
عنبر بحری: استعاره از ابرهای تیرهفام که از تیرگی به عنبر شبیه شدند.
صدف آتشین: استعاره از خورشید.
نکته: بین صدف و ماهی و بحر ایهامتناسب است.
معنی: از زمانی که خورشید به ماه اسفند رفت و به بهار نزدیک شد، صبحگاهان باد بهاری بوی خوش پراکند و ابرهای تیره بر آسمان افشاند.
منابع: شرح دیوان خاقانی تألیف محمدرضا برزگر خالقی و گزارش دشواریهای دیوان خاقانی تألیف میرجلالالدین کزازی.
@startreatments