«بحران چیزنویسی برای ترجمهها»چندی پیش که از دوستان خواستم پیشنهادی برای ساخت فهرستی مفید بهم بدن، بیشتر درخواستها معرفی 'ترجمههای خوب' کتابها -خصوصاً رمانها- بود.
در این بحث ما با سه نوعِ کلی از مخاطبین طرفیم:
۱. کسانی که به زبان مبدأ و مقصد و واسطه و 'موضوع' تسلط کافی ندارند.
۲. کسانی که تسلط نصفهونیمه دارند.
۳. کسانی که تسلط بالا دارند.
این سه گروه بر اساس 'شنیدهها' و 'بررسیهای خودشان' در باب ترجمهها طرح دیدگاه میکنند. انتظار این است که سطح بررسیهای تخصصی در گروه سوم و بعد گروه دوم، بیشتر باشد.
سوال اینجاست که اساساً ترجمهٔ خوب چیست؟ پاسخ سریع: پاسخی مشخص وجود ندارد. ما دهها رویکرد ترجمهای داریم. از ترجمهٔ واژهبهواژه گرفته تا آزاد و معنوی و منظوم و... باعث شک است که شما فقط یکی از آنان را معتبر بدانید. به ذهن خود رجوع کنید. آیا هیچ مثالی از آثار به اصطلاح فاخر و کلاسیکی که با هرکدام از این روشها صورت گرفته پیدا نمیکنید؟ ترجیح شخصی و ترتیببندی در نسبت علاقه ممکن است، اما هیچ روشی در ترجمه بینصیب از امکانِ وجود زیبایی و شیوایی نیست.
در یک بررسی تخصصی و حتی نیمهتخصصی، اعضای هر گروه باید بهطور مشخص اعلام کنند معیارشان برای مثبتنگری یا منفینگری به هر ترجمه چیست و ما با چه متنی روبهروییم. اگر ترجمه از اساس آزاد بوده، آیا هر ترجمهٔ آزادی بد است؟ اگر اینطور نیست چرا این را بد میدانیم؟ آیا نمونههای ذکر شده در نقد درصد بالایی از متن را شکل میدهند؟ و بسیاری سوالهای دیگر. این تازه زمانیست که تسلط بر مباحث و دقتِ در کار فرض گرفته شده.
ما در زبان فارسی پشتوانهٔ نقد ترجمهٔ قدرتمندی نداریم. از لحاظ تعداد نوشتهها، اصلاً به تعداد کتابهای منتشر شده نزدیک نمیشویم و از لحاظ توجه مخاطبان وضع بدتری داریم. در بیشتر نوشتهها نویسنده نمیگوید فرضش در رویکردهای ترجمه چیست و در سطح ایراد به برابرهای واژگانی یا روان بودن و نبودن متن -در نظر خودش- باقی میماند. بسیاری از مردم تنها یک توصیهٔ صرف را طلب میکنند و حتی توجهی به سواد شخص مقابل نسبت به زبان و موضوع ندارند.
بحران ما اما در سطح مقالهنویسی نیست، در کف اینستاگرام است. عدهای از 'بلاگران کتاب' هرروز که محتوا کم میآورند سراغ امر و نهی مردم برای خواندن و نخواندن ترجمهها میروند. از روسی گرفته تا آلمانی و ژاپنی و از فلسفه گرفته تا روانشناسی و فیزیک. مشخص است که نه احاطه به زبانها وجود دارد نه احاطه به موضوع. همهچیز در سطح 'شنیدههاست' -خوشبینانه رفاقت و رقابت و پول را در نظر نمیگیریم-. اشکالی ندارد. فقط بگوید همین شنیدهها بر چه اساسیست؟ برای مثال در سه چهار ماه اخیر عدۀ بیشتری میگویند ترجمههای سروش حبیبی از روسی خوب نیست. اگر من از دهن یکی این را میشنیدم و دست آخر یک مقالهٔ پژوهشی دستم را میگرفت عالی بود. اما جدا از درست و غلط بودن گزارۀ مطرح شده، اصلاً دلیلی نیاوردند! حتی همان کلیگوییهای 'روانبود/دشواربود' به کنار رفته. کتمان نمیکنم که بسیاری از ترجمههای بیارزش با تفحص در فارسیِ چرک و پرتشان قابل ردیابیاند. اما کتابهای مورد اشارۀ ما در مرتبهای فراتر قرار دارند. هرچند بررسی یک فارسی ضعیف نیز کیلویی نیست و باید چهارچوب خاص خودش را داشته باشد.
باتوجه به مطالب بالا، پیشنهاد میکنم بین 'توصیهٔ دوستانه' و 'حکم و گزارهٔ جدی' در مورد ترجمهها دگرسانی قائل باشید. من میتوانم چیزی که باتوجه به شنیدهها و حدسیات خودم بهتر میدانم با دلیل و چهارچوب معرفی کنم. اما زمانی که اعلامیه میدهم: 'از من دربارهٔ ترجمههای خوب و بد بپرسید!' کارم از این حرفها گذشته و در تلاش برای فریب دنبالکنندگان خود هستم.
@startreatments