دوزخ امّا سرد


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Искусство


Star Treatments سابق.
lasciate ogni speranza, voi ch'entrate.
فرهنگ، ادبیات و فلسفه.
کمی هم سیاست.
دانش‌آموزِ ازلی.
@MojtabaTreatmentsBot :ارتباط
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانال‌ها

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Искусство
Статистика
Фильтр публикаций


وضعیت.


حالا همهٔ اینارو گفتم تا به این‌جا برسیم:
تاحالا دیدید یک «بلاگر» کتاب بگه چه‌قدر کتاب گرون شده؟
به‌طرز جالبی اینا به «کارمندان ناشران» تقلیل پیدا کردن. یک ارزن وجه انتقادی ندارن. بالطبع کتاب وقتی دلار می‌ره بالا گرون می‌شه، اما تا چه حدش منطقیه؟ کدوم ناشران ارز و کاغذ دولتی می‌گیرن؟ قیمت تمام‌شده چه میزان سود داره که سی‌درصد تخفیف برای یه‌سری سایت‌ها عادی شده؟
من نمی‌دونم و نظری ندارم. اما متعجبم که انگار هیچ‌کس دیگری هم نظری نداره.


Репост из: POV
تنها چیزی که به ذهنم می‌رسه همون عنوان فیلمِ آقای ترایاماست: «کتاب‌های‌تان را به دور افکنید و به خیابان بریزید»، این وضعیت اقتصادی فقط میل به مرگ رو در وجودم قوت می‌بخشه.


شما چیزی برای از دست دادن ندارید جز قیمت‌قدیم‌هایتان.


نهایت پولی که برای یک کتاب عادی مثل همین‌ها (امضای خاصی نداره کمیاب نیست گلاسه نیست و...) حاضرید هزینه کنید چه‌قدره؟
Опрос
  •   چهارصد هزار تومان
  •   پانصد هزار تومان
  •   ششصد هزار تومان
  •   هفتصد هزار تومان
  •   هشتصد هزار تومان
  •   نهصد هزار تومان به بالا
  •   کتاب گران نمی‌خرم
95 голосов


کتاب‌هایی که بعد دلار ۸۰ هزار تومنی چاپ می‌شن به‌طرز رعب‌آوری گرونن.
مقایسهٔ دو کتاب از یک ناشر با تعداد صفحات تقریباً برابر رو ببینید.


طالبان دلقک‌بازی -جدا از ارزش‌گذاری برایش- همیشه از علم و دانشِ خالص بیش‌تر بوده. ناله‌ها برای «دیده نشدن محتوای مفید» به درازنای تاریخ قابلیت ردیابی دارد. پول هم ردِ توجه و سپس کارکرد -دانش‌های مهندسی و خدماتی- را می‌گیرد.
به قول حکیم فردوسی:
جهانا سراسر فسوسی و باد
به تو نیست مرد خردمند شاد


«بحران چیزنویسی برای ترجمه‌ها»

چندی پیش که از دوستان خواستم پیش‌نهادی برای ساخت فهرستی مفید بهم بدن، بیش‌تر درخواست‌ها معرفی 'ترجمه‌های خوب' کتاب‌ها -خصوصاً رمان‌ها- بود.
در این بحث ما با سه نوعِ کلی از مخاطبین طرفیم:

۱. کسانی که به زبان مبدأ و مقصد و واسطه و 'موضوع' تسلط کافی ندارند.
۲. کسانی که تسلط نصفه‌ونیمه دارند.
۳. کسانی که تسلط بالا دارند.

این سه گروه بر اساس 'شنیده‌ها' و 'بررسی‌های خودشان' در باب ترجمه‌ها طرح دیدگاه می‌کنند. انتظار این است که سطح بررسی‌های تخصصی در گروه سوم و بعد گروه دوم، بیش‌تر باشد.
سوال این‌جاست که اساساً ترجمهٔ خوب چیست؟ پاسخ سریع: پاسخی مشخص وجود ندارد. ما ده‌ها روی‌کرد ترجمه‌ای داریم. از ترجمهٔ واژه‌‌به‌واژه گرفته تا آزاد و معنوی و منظوم و... باعث شک است که شما فقط یکی از آنان را معتبر بدانید. به ذهن خود رجوع کنید. آیا هیچ مثالی از آثار به اصطلاح فاخر و کلاسیکی که با هرکدام از این روش‌ها صورت گرفته پیدا نمی‌کنید؟ ترجیح شخصی و ترتیب‌بندی در نسبت علاقه ممکن است، اما هیچ روشی در ترجمه بی‌نصیب از امکانِ وجود زیبایی و شیوایی نیست.

در یک بررسی تخصصی و حتی نیمه‌تخصصی، اعضای هر گروه باید به‌طور مشخص اعلام‌ کنند معیارشان برای مثبت‌نگری یا منفی‌نگری به هر ترجمه چیست و ما با چه متنی روبه‌روییم. اگر ترجمه از اساس آزاد بوده، آیا هر ترجمهٔ آزادی بد است؟ اگر این‌طور نیست چرا این را بد می‌دانیم؟ آیا نمونه‌های ذکر شده در نقد درصد بالایی از متن را شکل می‌دهند؟ و بسیاری سوال‌های دیگر. این تازه زمانی‌ست که تسلط بر مباحث و دقتِ در کار فرض گرفته شده.

ما در زبان فارسی پشتوانهٔ نقد ترجمهٔ قدرتمندی نداریم. از لحاظ تعداد نوشته‌ها، اصلاً به تعداد کتاب‌های منتشر شده نزدیک نمی‌شویم و از لحاظ توجه مخاطبان وضع بدتری داریم. در بیش‌تر نوشته‌ها نویسنده نمی‌گوید فرضش در روی‌کرد‌های ترجمه چیست و در سطح ایراد به برابرهای واژگانی یا روان بودن و نبودن متن -در نظر خودش- باقی می‌ماند. بسیاری از مردم تنها یک توصیهٔ صرف را طلب می‌کنند و حتی توجهی به سواد شخص مقابل نسبت به زبان و موضوع ندارند.

بحران ما اما در سطح مقاله‌نویسی نیست، در کف اینستاگرام است. عده‌ای از 'بلاگران کتاب' هرروز که محتوا کم می‌آورند سراغ امر و نهی مردم برای خواندن و نخواندن ترجمه‌ها می‌روند. از روسی گرفته تا آلمانی و ژاپنی و از فلسفه گرفته تا روان‌شناسی و فیزیک. مشخص است که نه احاطه به زبان‌ها وجود دارد نه احاطه به موضوع. همه‌چیز در سطح 'شنیده‌هاست' -خوش‌بینانه رفاقت و رقابت و پول را در نظر نمی‌گیریم-. اشکالی ندارد. فقط بگوید همین شنیده‌ها بر چه اساسی‌ست؟ برای مثال در سه چهار ماه اخیر عدۀ بیش‌تری می‌گویند ترجمه‌های سروش حبیبی از روسی خوب نیست. اگر من از دهن یکی این را می‌شنیدم و دست آخر یک مقالهٔ پژوهشی دستم را می‌گرفت عالی بود. اما جدا از درست و غلط بودن گزارۀ مطرح شده، اصلاً دلیلی نیاوردند! حتی همان کلی‌گویی‌های 'روان‌بود/دشواربود' به کنار رفته. کتمان نمی‌کنم که بسیاری از ترجمه‌های بی‌ارزش با تفحص در فارسیِ چرک و پرت‌شان قابل ردیابی‌اند. اما کتاب‌های مورد اشارۀ ما در مرتبه‌ای فراتر قرار دارند. هرچند بررسی یک فارسی ضعیف نیز کیلویی نیست و باید چهارچوب خاص خودش را داشته باشد.

باتوجه به مطالب بالا، پیش‌نهاد می‌کنم بین 'توصیهٔ دوستانه' و 'حکم و گزارهٔ جدی' در مورد ترجمه‌ها دگرسانی قائل‌ باشید. من می‌توانم چیزی که باتوجه به شنیده‌ها و حدسیات خودم به‌تر می‌دانم با دلیل و چهارچوب معرفی کنم. اما زمانی که اعلامیه می‌دهم: 'از من دربارهٔ ترجمه‌های خوب و بد بپرسید!' کارم از این حرف‌ها گذشته و در تلاش برای فریب دنبال‌کنندگان خود هستم.
@startreatments




هم‌واره می‌توان عده‌ای را فرزند زمانهٔ خود نامید تا نبود دیدِ وسیع را برای‌شان توجیه کنیم. مثلاً بگوییم آن زمان حقوق فلان چیز را قائل بودن برای انسان، موضوعیت نداشته. در همین حال ستارگانی درخشان در هر دوره هستند که نشان می‌دهند می‌شود به زمانه تیغ کشید و افقی دورتر را دید. این ستارگان باعث می‌شوند توجیه‌ها دود شوند، زیرا در همان جبر، توان دگراندیشی داشتند. نزار قبانی به همین جهت شخصیتی دوست‌داشتنی‌ست. یادآوری از خطی نبودن تاریخ.


در هر ترور باید دو گروه را تفکیک کرد:
۱. کسانی که با هرگونه ترور مخالف‌اند.
۲. کسانی که با ترور یکی موافق و با ترور دیگری مخالف‌اند.

تقریباً تمام دست اندرکاران نظام فعلی با نفس ترور مشکلی ندارند از تطهیر فدائیان اسلام در قبل انقلاب گرفته تا طرح ترور ترامپ در همین اواخر.
بنابراین کسی که صریحاً تمام این‌ها را رد نکرده باشد نمی‌تواند از موضع «ترور اساساً بد است» صحبت کند. مواظب باشید چنین شیادانی برای‌تان دم تکان ندهند.


جالبه که شاید یکی از دلایل این‌قدر گُل کردن «اربابان کتاب»، یعنی کسانی که در نقش مرشد به این و اون می‌گن چی بخونید چی نخونید، و عموماً پرت هم هستن، همین پول نداشتنه.
زمانی یه چیز پرت می‌خریدی و تهش می‌فهمیدی خوب نیست می‌انداختیش به کناری. الآن وقتی یه ترجمهٔ بد رو گرفتی خرید ترجمهٔ خوبش رفته تا شش ماه دیگه.
به همین دلیل معرفی و تبلیغ هرچیز بدون دلیل و برهان درست اما با ادعاش، کار خیانت‌آمیزیه. در واقع نوعی از کلاه‌برداریه. چون خیلی مواقع آگاهانه‌ست.


حالا خود این اثر زیاد چیز مهمی نیست. مسئله اینه که برای خیلی‌ها زیاد کتاب داشتن تبدیل به رویا شده. خصوصاً کسانی که الآن ۱۰/۱۲ سالشونه و قیمت قدیم‌ها به نسل‌شون نخواهد رسید. این امر در باقی امور زندگی نیز صادقه. ما آخرین نسلی بودیم که خیلی‌هامون یادمونه در زمان کودکی فقر و کوچکی سبد خانوار این‌قدر گسترده نبود.


شاید تنها محتوایی در فضای مجازی که وقتی به کسی پیش‌نهادش می‌دم می‌دونم بعد شنیدنش دو سه پله افزایش فهم و شعور خواهد داشت این پادکسته (رادیو مرز). ما بسیار نیاز داریم روایت دیگران از خودشون رو بشنویم. به‌ویژه روایت رنج دیگران. اونم نه در حد یک چیز ترحم‌آمیز، بل‌که برای فهم ذهنیت و نزدیک شدن به تجربهٔ زیسته‌شون. وقتی می‌شنویم و می‌فهمیم، حساسیت اجتماعی‌مون بالا می‌ره. بدون این‌که تبدیل به وسواس اجتماعی بشه. حتی به واسطهٔ فهم درست، وسواس‌ها محو می‌شن. ذهنی که افراد رو با دگرسانی‌هاشون درک کنه، بسیار سخت‌تر از ذهنی معمولی به دام دیگری‌ستیزی می‌افته.


انسان همیشه درحال یاد گرفتن زبان است. این امر مختص به دوران کودکی نیست. حال تصور کنید کسی چندین سال درحال دیدن فیلم و شنیدن آهنگ به زبان انگلیسی‌ است و از تولیدات هنری غیر ایرانی استفاده می‌کند. خنده‌دار است اگر انتظار داشته باشیم فارسی او به زوال نرود. این‌جا یک بار دیگر متوجه می‌شویم که چه‌طور تیغ سانسور و منفک کردن هنر از زندگی انسان‌ها توسط حاکمیت چه ضربه‌ای به فارسی می‌زند. گُه در باعث و بانی‌اش.


عزیزه مصطفی‌زاده اهل کشور آذربایجانه‌. وقتی چهار سال پیش با کارهاش آشنا شدم (تازه این آلبومش دراومده بود و بلد سپتامبر رو شنیدم) اول از رو اسمش تصور کردم یکی از ده‌ها زن سیاه‌پوست عرب‌تباربه که رفته سمت جز. اما بعد دیدم کلاً داستان چیز دیگری‌ست. پدرش، یعنی واقف مصطفی‌زاده بزرگ نیز همون‌جا شناختم. ظاهراً در دههٔ هشتاد کاست‌هاشون زیاد دست‌به‌دست می‌شد. ویژگی اصلی کار هردوی اون‌ها، مثل تقریباً هر هنرمند جَز غیر غربی، اینه که زبان موسیقی ملّی و نواحی خودشون رو به آثار وصل می‌کنن. در مورد آذربایجان، این‌که جزوی از شوروی بوده تأثیر روسی‌گرای خودش هم گذاشته و در سبک پیانونوازی هردوی اون‌ها مشهوده.


«چه‌طور تالکین بخوانیم؟»

آثار تالکین هرکدوم روایت تاریخ جهان خیالی‌اش (آردا) در یک بازۀ زمانی‌ان که ترتیب انتشارشون لزوماً از ابتدای خلق اون جهان الی آخر نیست. به این ترتیب اولین کتاب تالکین از نظر خط زمانی (سیلماریلیون)، چهارمین کتابیه که ازش منتشر شده.
پیش‌نهاد من که بیش‌تر تالکین‌خوانان نیز پشتیبان‌اش‌ان به این صورته:

۱. هابیت
۲. سه‌گانهٔ ارباب حلقه‌ها
۳. سیلماریلیون
۴. قصه‌های ناتمام
۵. برن و لوتین
۶. فرزندان هورین
۷. سقوط گوندولین
۸. سقوط نومه‌نور (در دست ترجمه)

بیش‌تر این آثار رو کریستوفر تالکین، پسر جان تالکین از نوشته‌های پدرش گردآورده. بنابراین اون انسجام موجود در هابیت و ارباب حلقه‌هارو ندارن. جدا از این‌که وضوح و روانی روایت کم‌تری دارن. بنابراین کم‌تر کسی کتاب‌هارو بر اساس خط زمانی اصلی می‌خونه. وقتی داستان‌ها تموم شد می‌تونید به کتاب‌هایی مثل سرشت سرزمین میانه، اطلس سرزمین میانه و مجموعهٔ عظیم تاریخ سرزمین میانه رجوع کنید.
در بحث ترجمه، هیچ ترجمهٔ خارق‌العاده و بدیعی متأسفانه از تالکین نداریم که حق مطلب رو ادا کرده باشه. از لحاظ ظرفیت، زبان باستان‌گرایانهٔ حماسی و خاص تالکین بسیار می‌تونه در فارسی خوب دربیاد. اونایی که من خوندم و صرفاً قابل قبول محسوب می‌شن از نشر روزنه بودن. سقوط نومه‌نور نیز قراره در همین نشر دربیاد. آثار تالکین بارها توسط مترجمین اینترنتی نیز به فارسی دراومده که تارنمای آردا بیش‌ترشون رو داره.
اینم بگم که تالکین شعرها و داستان‌هایی اساساً بی‌ربط به داستان‌های سرزمین میانه نیز داره و اونا هم خواندنی‌ان. مثل کتاب درخت و برگ به فارسیِ مراد فرهادپور.
@startreatments


زادروز جان رونالد رول تالکین عزیزه که صدها ساعت خاطرۀ شیرین برام ساخت. تا سن‌تون بالاتر نرفته «هابیت» رو حداقل بخونید.


این‌که عدۀ زیادی در جهان فکر می‌کنن اوایل زمستون -نه حتی دقیقاً ابتداش- «سال نو» اومده جالبه.
شخصاً تا به حال هیچ ارتباطی نتونستم با این موضوع بگیرم. سال نو با بهار می‌آد.


به‌ترین نشر حال حاضر کشور برای من، نشر چرخ ذیل نشر چشمه‌ست. کتاب بد اصلاً ندیدم داشته باشن. مترجمی که مورد اساسی تو کارش باشه هم ندیدم. عناوین نیز نیاز به تعریف نداره.

Показано 20 последних публикаций.