دوزخ امّا سرد


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Искусство


Star Treatments سابق.
lasciate ogni speranza, voi ch'entrate.
فرهنگ، ادبیات و فلسفه.
کمی هم سیاست.
دانش‌آموزِ ازلی.
@MojtabaTreatmentsBot :ارتباط
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانال‌ها

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Искусство
Статистика
Фильтр публикаций


این هم جواب «مروج کتاب».
چه باید گفت؟ منحط‌ترین نوع تاریخ گفتن دیگه تاریخ‌گویی از رمان‌ تاریخیه و سر نشر ندادن چنین چیزی کوتاه نمی‌آن. به رمان تاریخی می‌گن منبع «قابل بحث».


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
«سینوهه نام یک رمان تاریخی در سبک زندگی‌نامه است که به قلم میکا والتاری نویسندهٔ فنلاندی در سال ۱۹۴۵ نگاشته شده‌است.»
منبع تاریخ مصر.👍


پیغام‌گیر.:
درود
من یادمه تابستون هم این چنل یوتیوب رو نقد کردید به درستی؛ سوال من اینه که بعد از گذشت چندین ماه از اون آگاهی‌سازی، همچنان مخاطب داره؟ با این همه اشتباه فاحش؟

پاسخ:
درود.
از اون زمان بسیار مخاطب‌شون بیش‌تر شده و حتی یک کانال و صفحه رو ندیدم که نقدشون کنن و تازه این «مروجان کتاب» براشون تبلیغ می‌رن.
اوضاع خیلی خرابه.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
«دن‌کیشوت‌های ایرانی یک رمان تاریخی به قلم بیژن عبدالکریمی است که به تاریخ ایران در قرن نوزدهم و نحوهٔ مواجههٔ ایرانیان با مدرنیته می‌پردازد.»

😂😂😂😂😂😂
لعنتی نمی‌دونم چه‌طور این‌قدر اعتماد‌به‌نفس دارن.
ویدیو ساختن دربارۀ تاریخ شیخیه و بابیت و بهائیت بعد یه منبع خیلی اساسی دارن براش که رمانی تاریخیه!


۱. این صفحه با ۱۸۰ هزار دنبال‌کننده در اینستاگرام پادکست مورخ را به دیگران معرفی می‌کند.

۲. فردای همان روز ذبیح‌الله منصوری و مخاطبان آثارش را مسخره می‌کند. تازه مثالش یک رمان است نه یک اثر تاریخی.

۳. بارها در پادکست مورخ به آثار ذبیح‌الله منصوری به عنوان منبع تاریخی استناد شده است.


سال‌گرد میلاد زنی که به قول اخوان «زنی معترض بر ستمی که بر زنان می‌رفت» بود و در ستایش شعرش گفت: «من کسی را مخصوصاً در میان خانم‌ها ندیده‌ام که بتواند حتی به سایه‌اش هم برسد.»


مردانِ نامی را میراث‌شان آوازه می‌دهد. احمقی در پرلاشز سنگی به چاه انداخت اما سه روز است هرجا را نگاه می‌کنم ساعدی بازخوانی می‌شود. نویسنده باز در هر قفسه‌ای که کتاب در آن جاخوش کرده فریاد می‌زند. داستان با وجود مردمی که می‌دانندش، خفه کردنی نیست.


در زمان شکست، بسیاری از نیروها «مسئله‌دار» می‌شوند. برای‌شان سوال و شبهه به‌وجود می‌آید چون خطی بر درب شیشه‌ای بی‌عیب‌وایراد کلبهٔ ذهن‌شان می‌افتد. نظریه، تازه این‌جا وارد می‌شود. قبل از آن صرفاً هیاهوست.


متأسفانه این‌‌ سخنان در تارنمای رهبری و هیچ سازمان رسمی دیگری موجود نیست و روزنامه را مجبور شدم بخرم.


Репост из: اعتراضات و پاسخ‌ها
66110308.jpg
1.7Мб
سخنان کامل رئیس‌جمهور در خطبهٔ نماز جمعه ۲ بهمن ۱۳۶۶ چاپ شده در روزنامهٔ جمهوری اسلامی.
@etrazatvapasokh


روزنامهٔ جمهوری اسلامی، ۳ بهمن ۱۳۶۶.


گوینده، اکنون ولی فقیه است. سال ۶۶ در خطبۀ نماز جمعه این را گفت.


«راهی جز اندوه و گریه برای وضعیت منابع طبیعی کشور باقی نمانده است.»

این سخن معاون اول رئیس‌جمهوریه، محمدرضا عارف. نمی‌دونم چرا خیلی دیده نشد. نکتۀ مهمی که می‌شه با خواندنش یادآوری بشه، اینه که امید همیشه دومین عُنصره. هیچ‌وقت نباید از همون اول امید داشته باشی. ابتدا باید شرایط رو بسنجی و ببینی چه‌قدر امید وجود داره. مثلاً در مورد وضعیت مملکت ایران، می‌تونی بگی این‌جا به فنا رفته و رو به نابودیه؛ بعدش ببینی چندتا از امیدها باقی موندن. اگر اول امید داشته باشی، ممکنه اصلاً امور واقع رو درست نفهمی. عارف می‌دونه که این وضع فقط گریه می‌خواد، چون خودش هم در کشتیه، اونم نه ته کشتی، جایی نزدیک به سُکان، و می‌بینه که همه‌چیز درحال به گِل نشستنه. اون با این‌که می‌بینه اما نمی‌تونه چیزی رو تغییر بده. اگر قرار به تغییر باشه اون دیگه کنار سکان نخواهد بود.

حالا یک خبر دیگر:
«بیش از پنجاه هزار سیم‌کارتِ فعال در کشور، اصطلاحا سفید -یعنی بدونِ فیلتر- است که تعدادِ قابل توجهی از مصرف‌کنندگانِ آن، همین مسئولانِ ما هستند.»

پنجاه هزار نفر صبح تا شب یک ذره دغدغۀ میلیون‌ها نفر دیگر رو ندارن و به ریش داشته و نداشته‌شون می‌خندن. اون‌ها خودرو و وام و ملک و جایگاه شغلی و هزاران چیز دیگر هم دارن. اون‌ها حتی لازم نمی‌بینن ادای پاسخ‌گو بودن به اون میلیون‌ها نفر رو دربیارن چون در یک سامانۀ انتخاب‌مردمی بالا نیومدن.

یه زمانی چنین شرایطی رو وقتی متصور می‌شدیم که یک معادلۀ استعمارگر و استعمارپذیر واضح وجود داشت. چندتا مملکت اروپایی در جهان می‌تازوندن. خیلی راحت می‌تونستی بگی زندگی در ممالک محروسۀ ایران به اعراب بادیه‌نشین جنوب خلیج فارس و جنگلی‌های هندوچین و بردگان سابق آفریقایی شرف داره. حتی آمریکای جنوبی هم هنوز چیزی جز یک منبع تولید صرف نیست.

امروز، ما می‌بینیم که کشورهای همسایه روزبه‌روز تغییر می‌کنن. حتی جنگ‌زدگانی مثل عراق باوجود اسقاط زیرساختی یک چشم‌انداز امیدبخش نشون‌مون می‌دن. چین و هند و غیره در مسیر قدرت جهانی شدن با صد سال قبل خودشون قابل قیاس نیستند و...
حال اما ایران مفلوک داره با فانتزی سلطنت‌طلبی خودش رو جلا می‌ده، درحالی که شبه‌جمهوری موجودش درگیر بازگشایی پلی‌استور و طرح چه‌گونه جریمه کردن زنان برای دیدن شدن موهاشونه.

بی‌معنی‌ترین کار در مخمصه‌ای مثل این، دنبال سیاست‌ورزی و سیاسی‌‌کاری به اصطلاح مدنیه. ما ته اختلاف طبقاتی‌ایم. مسئله اساساً رانته. آزاد و بسته بودن اقتصاد این‌جا یعنی تغییر رانت ده نفر به پانزده نفر دیگر، تأیید یا رد شدن فلان نامزد مجلس هم.
همه‌چیز در گرداب فساده.

خیلی می‌شه در تحلیل چه‌گونگی رسیدن به این وضعیت نوشت. خود شما خوانندگان که در یکی از سیاست‌زده‌ترین جامعه‌های جهانید شاید بهتر از من بدونید چه‌خبره. دلیل نوشتن این متن فقط یادآوری به گستردگی این تباهی و لزوم خشم ایرانیان نسبت به اونه. هر ایرانیِ آزاده باید از این چیزی که درش هست خشمگین باشه و بدونه نباید این‌طور زندگی می‌کرده. جایی که رانت طبقات گوناگون رو شدیدتر از وخیم‌ترین دوران‌های سرمایه‌داری به خودی‌ها و بیگانگان تقسیم می‌کنه و ستم‌اش رو از حد می‌گذرونه. نه اونی که گریه می‌کنه تغییر رو به ارمغان می‌آره، نه اونی که از خنده ریسه می‌ره. با این خشم ارزشمنده که می‌شه امید داشت.
@startreatments








اهمیت ایران در منطقه هرروز بیش از پیش کاهش می‌یابد و زیرساخت‌های اساسی کشور فرسوده شده و مهم‌ترین چیز یعنی محیط زیست نیز زیر فشار طمع‌ورزان نابود می‌شود.
ما باید از این توهم که «اگر حکم‌ران خوبی داشته باشیم رقیب آمریکا و چین هستیم.» پایین بیاییم. ایرانِ امروز یک کشور معمولی با تاریخی دراز است که اگر پول نداشته باشد همین تاریخ‌اش هم از دست خواهد داد.


«در این کشور آسایش و خُرّمی
ندید و نبیند به چشم آدمی

مگر کاین سیه‌نامهٔ بی‌صفا
به دوزخ برد لعنت اندر قفا
...
تفو بر چُنان مُلک و دولت که راند
که شُنعت بر او تا قیامت بماند
...
نمانَد ستم‌کارِ بد روزگار
بمانَد بر او لعنتِ پایدار»

- سعدی، بوستان، باب اول: در عدل و تدبیر و رای،
بخش ۲۸: حکایت پادشاه غور با روستایی
.
@startreatments


خدمت اساسی عبدالحسین نوشین به زبان فارسی سرپرستی تصحیح دوبارۀ شاهنامه (مشهور به نسخۀ مسکو) در مؤسسۀ خاورشناسی فرهنگستان علوم جماهیر شوروی بود. نوشین با وجود گرایش واضح چپ -که معمولاً از سوی سلطنت‌طلبان ضد ایرانی نامیده می‌شود- کاری کرد که تا سال‌ها بعد -و انتشار تصحیح خالقی- اثر سترگ فردوسی به به‌ترین شکل نشر یابد. هنوز پرخواننده‌ترین چاپ شاهنامه نیز همین چاپ مسکوست.


یک واقعیت اینه که با 'تن‌گرایی غیرآرمان‌گرایانه' مبارزۀ 'آگاهانه' زیاد معنا پیدا نمی‌کنه؛ چون به‌هرروی با دودوتا چهارتا هرگونه خطر صدمۀ اساسی به خودش رو کاملاً دور می‌کنه، پس احتیاطی پیش از اون داره تا به کنش برسه.
چرا روی واژۀ آگاهانه تأکید کردم؟ چون خیلی موارد آدم‌ها بدون آگاهی درست نسبت به مخاطرات به میان میدان می‌رن و هزینه‌ای می‌دن که فکرش هم نمی‌کردن و وقتی آگاهی رو داشته باشن، انجام‌اش نمی‌دن.
این لزوماً به معنای دید ماوراءالطبیعه داشتن با ماجرا نیست. یک مادی‌گرای آرمان‌خواه هم می‌تونه تن‌گرای صرف نباشه. اما همون‌طور که گفتم، آرمان‌خواهی بخش جُداناپذیر ماجراست. جایی که میشه گفت:

«غمِ آزادگی دارم
به تن دل‌بستگی تا کی؟
...
خوشا از بندِ تن رستن پی آزادیِ انسان
نمی‌ترسم من از بخشش، که اینک سر، که اینک جان»

Показано 20 последних публикаций.