@soltannasir
{ وجه باطنی میرزا حسینعلی نوری (بهاالله) }
{...سرانجام به خاطر بالا گرفتن تشنّج و اختلاف در جامعه ی بابی، بهاء الله بغداد را ترک کرد تا به قول خود محل اختلاف اصحاب نباشد (۱۰ آوریل ۱۸۵۴) وی مدت دو سال در عزلت به طور ناشناس و به اسم درویش محمد، در لباس درویشی در کوه های سلیمانیه در میان کُردها بسر برد. اقامت بهاء الله در کُردستان توجه و احترام بزرگان کُرد و رهبران دینی ایشان را به او جلب کرد و روابط دوستانه ای بین بهاء الله و آنان ایجاد شد. " در بازگشت از کردستان (۱۹ مارس ۱۸۵۶) وی عملاً نقش بارزتری در رهبری جامعه ی بابی ایفا کرد و به تدریج جامعه ای منسجم و مورد احترام همگان بوجود آورد. به طوری که اسناد ما گواه است از این زمان به بعد بود که توجه مقامات کنسولی ایران به وضع بابیان و ازدیاد تعداد آنان جلب شد و در گزارشهای ایشان به استانبول و ایران بازتاب یافت
بهاء الله به شهادت همه ی کسانی از ایرانیان و غیر ایرانیان که او را ملاقات نموده و شرحی بجای گذارده اند جاذبه و کلامی نافذ داشت و شخصی با اراده، آینده نگر و نوگرا بود. } (منبع کتاب از طهران تا عکا ص ۹۱ نوشته عباس امانت، فریدون وهمن)
{پ ن نویسندگان کتاب از طهران تا عکا در همان ص ۹۱: برای شرح اقامت بهاء الله در کردستان و روابط صمیمانه ی بهاء الله با رهبران فرقه ی صوفیان نقشبندیه مجددیه از جمله شیخ عثمان و ارادت خاص او به بهاء الله نک
132 Shoghi Efendi GPB
در اواخر میلادی جمال نیز جمال نبز پژوهشگر کُرد که آن زمان در دانشگاه آزاد برلين مشغول تحقیق بود برای ایراد یک سخنرانی به دانشگاه کپنهاگ دعوت شد و به پیشنهاد خود موضوع حضور بهاء الله را در کُردستان مورد بحث قرار داد سخنان او مويد نفوذ و احترام فوق العاده بهاء الله در میان کُردهای نقشبندیه بود تا حدی که اظهار داشت اطاقی که بهاء الله در آن اقامت داشته هنوز از سوی کُردان با احترام به همان حال نگاهداری می شود و مقدّس شمرده می شود. وی هم چنین به سندی از بهاء الله اشاره کرد که در آن وی شیوه ی مشورت بین کُردان را - برای جلوگیری از جنگ و نزاع - به آنان پیشنهاد کرده بود. همراه با تشکیل شوراهایی که بعداً از سوی او در آثارش به صورت تأسیس بیت عدل خصوصی [محفل روحانی] مطرح شد. }
نکته ۱ : شوقی افندی نتیجه بهاالله در کتاب قرن بدیع به ارادت شیخ عثمان نقشبندی و شیخ عبدالرحمن قادری که یکصد هزار مرید داشته و شیخ اسماعیل رئیس طریقه خالدیه (احتمالا از داعیه داران طریقه مولانا خالد نقشبندی) به بهاالله لعنت الله علیه اشاره می نماید.
همچنین وی ادعا می نماید میرزاحسینعلی نوری به درخواست صوفیه آن نواحی فتوحات مکیه ابن عربی را بی آنکه حتی یکبار خوانده باشد برای صوفیه اهل سنت شرح می دهد و گره از مشکلاتش باز می نماید و در بعضی جاها به محی الدین نیز تعریض می زند.
فارغ از ادعاهای گزاف و غلو آمیز شوقی افندی در حق جد خویش اما همانگونه که در پی نوشت کتاب از طهران تا عکا نقل کردیم جمال نبز محقق کُرد می گوید اتاقی که بهاالله در آن بوده هنوز توسط عامه مردم مقدس شمرده می شود. پس این نشان می دهد که شاید شرح مشکلات فتوحات مکیه و ارادت بی حد و حصر و مریدوار مشایخ طریقه صوفیه نقشبندیه و قادریه به حسینعلی نوری غلو باشد. اما به نظر ارتباط حسینعلی نوری با مشایخ نقشبندیه و قادریه آن نواحی و مورد احترام بودن وی درست باشد.
و این در نوع خود سوال برانگیز است آیا این مشایخ نمی دانستند که حسینعلی نوری یک مبلغ بابی هست که در زی درویشی بسر می برده است؟!
اگر می دانستند پس احترام به وی دیگر چه بوده ؟! آیا از دعاوی نفس پر انانیت وی بی خبر بودند ؟! حسینعلی نوری پس از آن دوران دوساله حضور در ناحیه کوه های سلیمانیه است که کم کم تغییر رویه می دهد و کم کم دعاوی جدیدی را در آثار خویش مطرح می نماید.
نکته ۲: اما مسئله دیگری که باید بدان توجه کرد جغرافیای مناطق کُرد نشین است که به نوعی یک جغرافیای مغانه است. به نظر می آید که این جغرافیا نیز بستر مناسبی برای چنین مسائلی است. اساسا این جغرافیای خاص، جغرافیای شریعت مابانه ای نیست و به مانند جغرافیای قم یا اصفهان روح شریعت گرایی از نوع بسته اش را ندارد. می توان از گذشته های دور تا همین عصر امروز این مهم را نشان داد که چه افرادی از آن جغرافیا یا با سفر به آن جغرافیا دین و آیین و طریقه و فرقه و ... بوجود آوردند. (با خوب یا بد بودن این افراد یا دین و آیین و طریقه شان کار ندارم) برای مثال شاید خیلی ها به این نکته توجه ننمایند که از معاصرین هم فردی چون پیمان فتاحی رهبر جمعیت آل یاسین یا محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان (جعلی) حلقه نیز به نوعی اهل آن جغرافیا بوده اند. این برای ما در مبحث خاک شناسی معنوی بسیار مهم است.
ادامه...👇
@soltannasir
{ وجه باطنی میرزا حسینعلی نوری (بهاالله) }
{...سرانجام به خاطر بالا گرفتن تشنّج و اختلاف در جامعه ی بابی، بهاء الله بغداد را ترک کرد تا به قول خود محل اختلاف اصحاب نباشد (۱۰ آوریل ۱۸۵۴) وی مدت دو سال در عزلت به طور ناشناس و به اسم درویش محمد، در لباس درویشی در کوه های سلیمانیه در میان کُردها بسر برد. اقامت بهاء الله در کُردستان توجه و احترام بزرگان کُرد و رهبران دینی ایشان را به او جلب کرد و روابط دوستانه ای بین بهاء الله و آنان ایجاد شد. " در بازگشت از کردستان (۱۹ مارس ۱۸۵۶) وی عملاً نقش بارزتری در رهبری جامعه ی بابی ایفا کرد و به تدریج جامعه ای منسجم و مورد احترام همگان بوجود آورد. به طوری که اسناد ما گواه است از این زمان به بعد بود که توجه مقامات کنسولی ایران به وضع بابیان و ازدیاد تعداد آنان جلب شد و در گزارشهای ایشان به استانبول و ایران بازتاب یافت
بهاء الله به شهادت همه ی کسانی از ایرانیان و غیر ایرانیان که او را ملاقات نموده و شرحی بجای گذارده اند جاذبه و کلامی نافذ داشت و شخصی با اراده، آینده نگر و نوگرا بود. } (منبع کتاب از طهران تا عکا ص ۹۱ نوشته عباس امانت، فریدون وهمن)
{پ ن نویسندگان کتاب از طهران تا عکا در همان ص ۹۱: برای شرح اقامت بهاء الله در کردستان و روابط صمیمانه ی بهاء الله با رهبران فرقه ی صوفیان نقشبندیه مجددیه از جمله شیخ عثمان و ارادت خاص او به بهاء الله نک
132 Shoghi Efendi GPB
در اواخر میلادی جمال نیز جمال نبز پژوهشگر کُرد که آن زمان در دانشگاه آزاد برلين مشغول تحقیق بود برای ایراد یک سخنرانی به دانشگاه کپنهاگ دعوت شد و به پیشنهاد خود موضوع حضور بهاء الله را در کُردستان مورد بحث قرار داد سخنان او مويد نفوذ و احترام فوق العاده بهاء الله در میان کُردهای نقشبندیه بود تا حدی که اظهار داشت اطاقی که بهاء الله در آن اقامت داشته هنوز از سوی کُردان با احترام به همان حال نگاهداری می شود و مقدّس شمرده می شود. وی هم چنین به سندی از بهاء الله اشاره کرد که در آن وی شیوه ی مشورت بین کُردان را - برای جلوگیری از جنگ و نزاع - به آنان پیشنهاد کرده بود. همراه با تشکیل شوراهایی که بعداً از سوی او در آثارش به صورت تأسیس بیت عدل خصوصی [محفل روحانی] مطرح شد. }
نکته ۱ : شوقی افندی نتیجه بهاالله در کتاب قرن بدیع به ارادت شیخ عثمان نقشبندی و شیخ عبدالرحمن قادری که یکصد هزار مرید داشته و شیخ اسماعیل رئیس طریقه خالدیه (احتمالا از داعیه داران طریقه مولانا خالد نقشبندی) به بهاالله لعنت الله علیه اشاره می نماید.
همچنین وی ادعا می نماید میرزاحسینعلی نوری به درخواست صوفیه آن نواحی فتوحات مکیه ابن عربی را بی آنکه حتی یکبار خوانده باشد برای صوفیه اهل سنت شرح می دهد و گره از مشکلاتش باز می نماید و در بعضی جاها به محی الدین نیز تعریض می زند.
فارغ از ادعاهای گزاف و غلو آمیز شوقی افندی در حق جد خویش اما همانگونه که در پی نوشت کتاب از طهران تا عکا نقل کردیم جمال نبز محقق کُرد می گوید اتاقی که بهاالله در آن بوده هنوز توسط عامه مردم مقدس شمرده می شود. پس این نشان می دهد که شاید شرح مشکلات فتوحات مکیه و ارادت بی حد و حصر و مریدوار مشایخ طریقه صوفیه نقشبندیه و قادریه به حسینعلی نوری غلو باشد. اما به نظر ارتباط حسینعلی نوری با مشایخ نقشبندیه و قادریه آن نواحی و مورد احترام بودن وی درست باشد.
و این در نوع خود سوال برانگیز است آیا این مشایخ نمی دانستند که حسینعلی نوری یک مبلغ بابی هست که در زی درویشی بسر می برده است؟!
اگر می دانستند پس احترام به وی دیگر چه بوده ؟! آیا از دعاوی نفس پر انانیت وی بی خبر بودند ؟! حسینعلی نوری پس از آن دوران دوساله حضور در ناحیه کوه های سلیمانیه است که کم کم تغییر رویه می دهد و کم کم دعاوی جدیدی را در آثار خویش مطرح می نماید.
نکته ۲: اما مسئله دیگری که باید بدان توجه کرد جغرافیای مناطق کُرد نشین است که به نوعی یک جغرافیای مغانه است. به نظر می آید که این جغرافیا نیز بستر مناسبی برای چنین مسائلی است. اساسا این جغرافیای خاص، جغرافیای شریعت مابانه ای نیست و به مانند جغرافیای قم یا اصفهان روح شریعت گرایی از نوع بسته اش را ندارد. می توان از گذشته های دور تا همین عصر امروز این مهم را نشان داد که چه افرادی از آن جغرافیا یا با سفر به آن جغرافیا دین و آیین و طریقه و فرقه و ... بوجود آوردند. (با خوب یا بد بودن این افراد یا دین و آیین و طریقه شان کار ندارم) برای مثال شاید خیلی ها به این نکته توجه ننمایند که از معاصرین هم فردی چون پیمان فتاحی رهبر جمعیت آل یاسین یا محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان (جعلی) حلقه نیز به نوعی اهل آن جغرافیا بوده اند. این برای ما در مبحث خاک شناسی معنوی بسیار مهم است.
ادامه...👇
@soltannasir