✍️ سعید حجاریان
🖊 پیچِ تاریخی
@sokhanranihaa
قبل از بحث درباره نسبت شخصیت آیتالله منتظری با دو مفهوم «قدرت» و «اخلاق» بدواً، باید یادآور شوم که برای من، ایشان بهقدری دارای مکارم و سجایای اخلاقی است که نمیتوانم ذرهای در خلوص نیتاش تردید کنم. بنابراین آنچه درباره او مینویسم، مربوط میشود به تضادهایی که از دو تفکر متضاد درون وی برخاسته است بیآنکه لزوماً به شخصیت ایشان راجع باشد.
اولین آنها مربوط میشود به بسط دادن و مدلل کردن تئوری ولایت فقیه- که امام خمینی پیشتر پایه آن را ریخته بود. مرحوم منتظری تلاش کرد در مباحث «مبانی فقهی حکومت اسلامی» این تئوری را از مطالب حاشیهای دروس استادش، استخراج کند و آنها را مستقلاً به بابی عظیم در فقه تبدیل کند تا بتوان پایههای نظام تازه تأسیس را بر آن بنا نهاد. و این نبود جز توجه شاگرد به استادش؛ که همانا امام خمینی باشد.
آیتالله منتظری از باب فلسفه یا عرفانِ ابن عربی به موضوع ولایت فقیه ورود نکرد، بلکه در قامت یک فقیه سنتی تلاش کرد که با متدهای رایج در حوزههای علمیه ثابت کند که بعد از غیبت حضرت قائم، نائب وی که همانا فقها باشند- اعم از فردی یا گروهی- میتوانند (و باید) متولی حکومت اسلامی شوند. بگذریم از آنکه آن مرحوم در چند دوره در این رأی خود تجدیدنظر کرد اما بالاخره وی در دوره تأسیس جمهوری اسلامی، بهرغم آنکه دیگرانی بودند که تلاش داشتند این ایده را پیش ببرند، نقشی ویژه و پیشتاز ایفاء کرد.
از مسئله ولایت فقیه که بگذریم، صافی ضمیر مرحوم منتظری، و علاقه وی به نهجالبلاغه باعث شد ایشان بهشدت به حقالناس حساسیت نشان دهد. متأسفانه، در جایی که امام خمینی، بهعلت ناتوانی جسمی، قدرت پذیرش مراجعین و اصحاب عریضه را نداشت، مقامات کشوری و همچنین توده مردم تنها ملجاءشان آقای منتظری بود و این امر باعث شد که مشکلات کشور بهسمت وی سرازیر شود حال آنکه بخاطر نداشتن قدرت توان رفع آن مسائل و از آن مهمتر دروازهبانی مطالب دریافتی را نداشت. با این حال، مرحوم منتظری نامهنگاریهایی داشت، و مسائلی را پیگیری میکرد اما در همان چارچوب محدود و بیقدرت. بهعبارتی، دغدغه انسانمداری و حقالناس ایشان، با بیقدرتی ممزوج بود و این دایره تأثیر وی را حداقلی میکرد.
حال باید گریزی به یک گره اخلاقی بزنم که در ایشان برجسته شد. مرحوم منتظری از شنیدن خبر مظالم، بهویژه بهنام دین، برآشفته میشد. خاصه در شرایطی که امکان پیگیری برایاش میسر نبود و گویی، در این لحظه، ذهن ایشان دچار یک دوگانگی شد. زیرا جمع حکومت مؤیّد از نظر معصوم، و آن عریضهها و اخبار را ناممکن میدید. این گره زمانی کورتر هم شد؛ زیرا، ایشان در کسوت «قائم مقامِ رهبری» نه میتوانست مانند مرحوم مهندس بازرگان عطای قدرت را به لقایاش ببخشد، و نه میخواست مانند مرحوم بنیصدر سکوت پیشه کند و با وضعیت موجود همراهی کرده و منافع خویش را پیش ببرد. اما بالاخره این گره باز شد؛ یعنی مسئله بهجای «حل شدن»، «منحل» شد! زمانیکه خبر وقایع تلخ سال ۱۳۶۷ برجسته شد، بین تئوریای که مطلوب میپنداشت و اخلاق و سنتی که بدان وفادار بود، گسست پدید آمد. از آن پس تا زمان ارتحال، «آیتالله» بر مدار اخلاق حرکت کرد. البته این بار از زاویهای دیگر؛ یعنی بازاندیشی درباره «قدرت»، بازخوانی تئوری ولایت فقیه و چارچوببندی آن در قالب نظارت فقیه. این تجدیدنظر و فاشگوییهای متعاقب آن بیهزینه نبود و منتهی به حصر خانگی ایشان بود.
به خاطر دارم در دوران حصر، گروهی از دوستان از پشتبام خانه احمد آقای منتظری و عبور از «خر پشته» با آیتالله در حیاط خانه ایشان گفتگو میکردند. مقامات قضایی متوجه شده و با ورق آهن «خر پشته» را جوش دادند. سپس در زمستان، ناودان پشتبام خانه احمد آقا بسته شد و آب به درون اتاقها نفوذ کرد. برای باز کردن راه آب، نیاز به گشودن «خر پشته» بود اما مقامات از آن هراس داشتند. احمد آقا نامهای به آقای خاتمی نوشت و ماجرا به شورایعالی امنیت ملی کشید. در نهایت تصمیم بر باز کردن موقتی «خرپشته» برای مرمت پشتبام گرفته شد. البته من نمیدانم این مصوبه به تنفیذ رهبری هم رسید یا خیر؟
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @SaeedHajarian
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
🖊 پیچِ تاریخی
@sokhanranihaa
قبل از بحث درباره نسبت شخصیت آیتالله منتظری با دو مفهوم «قدرت» و «اخلاق» بدواً، باید یادآور شوم که برای من، ایشان بهقدری دارای مکارم و سجایای اخلاقی است که نمیتوانم ذرهای در خلوص نیتاش تردید کنم. بنابراین آنچه درباره او مینویسم، مربوط میشود به تضادهایی که از دو تفکر متضاد درون وی برخاسته است بیآنکه لزوماً به شخصیت ایشان راجع باشد.
اولین آنها مربوط میشود به بسط دادن و مدلل کردن تئوری ولایت فقیه- که امام خمینی پیشتر پایه آن را ریخته بود. مرحوم منتظری تلاش کرد در مباحث «مبانی فقهی حکومت اسلامی» این تئوری را از مطالب حاشیهای دروس استادش، استخراج کند و آنها را مستقلاً به بابی عظیم در فقه تبدیل کند تا بتوان پایههای نظام تازه تأسیس را بر آن بنا نهاد. و این نبود جز توجه شاگرد به استادش؛ که همانا امام خمینی باشد.
آیتالله منتظری از باب فلسفه یا عرفانِ ابن عربی به موضوع ولایت فقیه ورود نکرد، بلکه در قامت یک فقیه سنتی تلاش کرد که با متدهای رایج در حوزههای علمیه ثابت کند که بعد از غیبت حضرت قائم، نائب وی که همانا فقها باشند- اعم از فردی یا گروهی- میتوانند (و باید) متولی حکومت اسلامی شوند. بگذریم از آنکه آن مرحوم در چند دوره در این رأی خود تجدیدنظر کرد اما بالاخره وی در دوره تأسیس جمهوری اسلامی، بهرغم آنکه دیگرانی بودند که تلاش داشتند این ایده را پیش ببرند، نقشی ویژه و پیشتاز ایفاء کرد.
از مسئله ولایت فقیه که بگذریم، صافی ضمیر مرحوم منتظری، و علاقه وی به نهجالبلاغه باعث شد ایشان بهشدت به حقالناس حساسیت نشان دهد. متأسفانه، در جایی که امام خمینی، بهعلت ناتوانی جسمی، قدرت پذیرش مراجعین و اصحاب عریضه را نداشت، مقامات کشوری و همچنین توده مردم تنها ملجاءشان آقای منتظری بود و این امر باعث شد که مشکلات کشور بهسمت وی سرازیر شود حال آنکه بخاطر نداشتن قدرت توان رفع آن مسائل و از آن مهمتر دروازهبانی مطالب دریافتی را نداشت. با این حال، مرحوم منتظری نامهنگاریهایی داشت، و مسائلی را پیگیری میکرد اما در همان چارچوب محدود و بیقدرت. بهعبارتی، دغدغه انسانمداری و حقالناس ایشان، با بیقدرتی ممزوج بود و این دایره تأثیر وی را حداقلی میکرد.
حال باید گریزی به یک گره اخلاقی بزنم که در ایشان برجسته شد. مرحوم منتظری از شنیدن خبر مظالم، بهویژه بهنام دین، برآشفته میشد. خاصه در شرایطی که امکان پیگیری برایاش میسر نبود و گویی، در این لحظه، ذهن ایشان دچار یک دوگانگی شد. زیرا جمع حکومت مؤیّد از نظر معصوم، و آن عریضهها و اخبار را ناممکن میدید. این گره زمانی کورتر هم شد؛ زیرا، ایشان در کسوت «قائم مقامِ رهبری» نه میتوانست مانند مرحوم مهندس بازرگان عطای قدرت را به لقایاش ببخشد، و نه میخواست مانند مرحوم بنیصدر سکوت پیشه کند و با وضعیت موجود همراهی کرده و منافع خویش را پیش ببرد. اما بالاخره این گره باز شد؛ یعنی مسئله بهجای «حل شدن»، «منحل» شد! زمانیکه خبر وقایع تلخ سال ۱۳۶۷ برجسته شد، بین تئوریای که مطلوب میپنداشت و اخلاق و سنتی که بدان وفادار بود، گسست پدید آمد. از آن پس تا زمان ارتحال، «آیتالله» بر مدار اخلاق حرکت کرد. البته این بار از زاویهای دیگر؛ یعنی بازاندیشی درباره «قدرت»، بازخوانی تئوری ولایت فقیه و چارچوببندی آن در قالب نظارت فقیه. این تجدیدنظر و فاشگوییهای متعاقب آن بیهزینه نبود و منتهی به حصر خانگی ایشان بود.
به خاطر دارم در دوران حصر، گروهی از دوستان از پشتبام خانه احمد آقای منتظری و عبور از «خر پشته» با آیتالله در حیاط خانه ایشان گفتگو میکردند. مقامات قضایی متوجه شده و با ورق آهن «خر پشته» را جوش دادند. سپس در زمستان، ناودان پشتبام خانه احمد آقا بسته شد و آب به درون اتاقها نفوذ کرد. برای باز کردن راه آب، نیاز به گشودن «خر پشته» بود اما مقامات از آن هراس داشتند. احمد آقا نامهای به آقای خاتمی نوشت و ماجرا به شورایعالی امنیت ملی کشید. در نهایت تصمیم بر باز کردن موقتی «خرپشته» برای مرمت پشتبام گرفته شد. البته من نمیدانم این مصوبه به تنفیذ رهبری هم رسید یا خیر؟
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @SaeedHajarian
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹