Репост из: Eli
اشاره میشه اما پدر چرا انقدر منفعله و حضور هرچند پنهان نداره؟
پایان داستان قطعا چالشی و پر سر و صدا هست بعضی دوستان موافق این نظر اند که پرتو و عماد بهم برسند و برخی دوستان معتقد اند عماد لیاقت پرتو رو نداره و پرتو بهتره که یا یک شروع جدید با شخص دیگر داشته باشه یا تنها بمونه
من این داستان رو خیلی دوست دارم با اینکه خیلی وقته دنبال میکنم(من دبیرستانی بودم تو انجمن داستان نوشته میشد امسال از دانشگاه فارغ التحصیل شدم 😶)فکر کنم چیزی که باعث شد دوباره داستان رو شروع کنم اینه که داستان خیلی ملموس هست یک روایت واقعی از دوست داشتن در جامعه ی امروز
شخصیت پرتو رو خیلی دوست دارم پرتو میجنگه تلاش میکنه شکست میخوره و دوباره بلند میشه و با قدرت ادامه میده پرتو زندگی متلاطمی داشته و با چالش هایی دست و پنجه نرم کرده که هر کدومش میتونه یک آدم رو برای همیشه از پا بندازه پرتو بودن خیلی سخته اون هم در کشوری مثل ایران به نظرم الان کاملا حق داره با آدمی باشه که بهش ارزش بده و اون رو برای خودش بخواد پرتو انقدر تلاطم و سختی کشیده که لایق یک زندگی آروم و خوب هست پرتو من رو یاد ققنوس میدازه الان سوخته و کاملا خاکستر شده باید دید از بین این خاکستر ققنوس جدیدی میتونه متولد بشه یا خیر
در آخر هم می خواستم ازتون تشکر ویژه بکنم که به نقش خانواده در داستان هاتون به خصوص در رمان پرتو میپردازید خانواده مهم ترین عنصر سازنده شخصیت هر فرد هست که متاسفانه در اکثر داستان ها نادیده
گرفته میشه
پایان داستان قطعا چالشی و پر سر و صدا هست بعضی دوستان موافق این نظر اند که پرتو و عماد بهم برسند و برخی دوستان معتقد اند عماد لیاقت پرتو رو نداره و پرتو بهتره که یا یک شروع جدید با شخص دیگر داشته باشه یا تنها بمونه
من این داستان رو خیلی دوست دارم با اینکه خیلی وقته دنبال میکنم(من دبیرستانی بودم تو انجمن داستان نوشته میشد امسال از دانشگاه فارغ التحصیل شدم 😶)فکر کنم چیزی که باعث شد دوباره داستان رو شروع کنم اینه که داستان خیلی ملموس هست یک روایت واقعی از دوست داشتن در جامعه ی امروز
شخصیت پرتو رو خیلی دوست دارم پرتو میجنگه تلاش میکنه شکست میخوره و دوباره بلند میشه و با قدرت ادامه میده پرتو زندگی متلاطمی داشته و با چالش هایی دست و پنجه نرم کرده که هر کدومش میتونه یک آدم رو برای همیشه از پا بندازه پرتو بودن خیلی سخته اون هم در کشوری مثل ایران به نظرم الان کاملا حق داره با آدمی باشه که بهش ارزش بده و اون رو برای خودش بخواد پرتو انقدر تلاطم و سختی کشیده که لایق یک زندگی آروم و خوب هست پرتو من رو یاد ققنوس میدازه الان سوخته و کاملا خاکستر شده باید دید از بین این خاکستر ققنوس جدیدی میتونه متولد بشه یا خیر
در آخر هم می خواستم ازتون تشکر ویژه بکنم که به نقش خانواده در داستان هاتون به خصوص در رمان پرتو میپردازید خانواده مهم ترین عنصر سازنده شخصیت هر فرد هست که متاسفانه در اکثر داستان ها نادیده
گرفته میشه