🔺آیت الله میرباقری و گفتگوهای کنار استخر!
در فضای پرتنش خاورمیانه و در زمانی که بوی جنگ بیش از هر زمانی به مشام می رسد، یک عضو مجلس خبرگان رهبری گفته است:
خدا یک طرح بزرگ برای مردم جهان دارد و آن عبارت از جنگ میان کافران و مؤمنان است که از آغاز خلقت تا پایان جهان ادامه دارد.
پیروزی نهایی در این جنگ برای مؤمنان است و این پیروزی هم قطعی است.
جنگ میان کافران و مؤمنان برای خالصسازی است تا صف مؤمنان از کافران جدا شود. مقصد این جنگ .قرب خداست.
برای رسیدن به مقصد قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد.
در ساعاتی که از بیان این سخنان می گذرد، صاحب نظرانی ارجمند مبدا و مقصد " غیر دینی " این گفتار را به درستی برجسته کردەاند.
اما ندیدەام بە خاستگاە مدرن این بیان فارغ از روکش الهیاتی آن اشاره شود.
آنچه میرباقری گفته، یحتمل بدون آنکه خود بداند چیزی جز نظریەی مارکسیستی "اجتناب ناپذیری جنگ ها" نیست.
مطابق این نظر، تضاد میان سرمایه و کار و جنگ طبقاتی بین المللی جز از طریق نبرد نهایی میان نظام های اجتماعی متفاوت حل نمی شود.
جنگی که با شکست سرمایه داری غرب و پیروزی نهایی سوسیالیسم مغلوبه می شود.
پرواضح است که نگرەی آخر الزمانی موصوف به مثابەی قسمی مدرنیتەی تحریف شده می تواند آبشخورهایی دینی نیز داشته باشد.
اما تنها در صورت بندی های ایدئولوژیک و مدرن توانست به مثابەی یک پیوستار مدون ظاهر شود.
صد البته برای جریان های سیاسی نـظیر جبهەی پایداری با خاستگاه اجتماعی معین و آبشخورهای فکری متناظر با آن رهیافت مزبور از طریق نوعی مائوئیسم اسلامی قابل استحصال است.
در مقطعی بر سر تز همزیستی مسالمت آمیز خروشچف رهبر وقت شوروی میان او و کمونیست های چینی مناقشاتی درازدامن و تلخ در گرفت.
خروشچف پس از مرگ استالین بدنبال بازسازی اقتصادی روسیه و جبران عقب ماندگی های فنی و علمی آن از غرب بود.
لذا با این استدلال که در عصر اتم و هراس نابودی همگانی، دیگر جنگ پدیدەای اجتناب ناپذیر نیست، تز همریستی مسالمت آمیز را پیش کشید.
بر مبنای این ایده کشورهای جهان با داشتن نظام های سیاسی و اجتماعی گوناگون می توانند در صلح به سر ببرند.
خروشچف ضمن پذیرش مصالحه و پرهیز از جنگ، بر تداوم جنگ ایدئولوژیک و تبلیغ برتری نظام کمونیستی بر لیبرال دمکراسی تاکید داشت.
امروز هم نوعی تز همزیستی مسالمت آمیز بن مایەی فکری و سیاسی دولت هایی چون چین، ایران، روسیه، کوبا و ...است.
کشورهایی که بر به رسمیت شناختن تنوع نظام های ارزشی و سیاسی متفاوت در پهنەی بین المللی انگشت می نهند و تاکید جهان غربی بر جهان شمولی ارزش هایی چون آزادی و دمکراسی را مداخلات استعماری و زیاده خواهانه می دانند.
قصه اما این جاست که در دهەی پنجاە میلادی مائو رهبر انقلاب چین و "خورشید سرخ خاور"، این تفسیر به اصطلاح مماشات طلبانه را بر نتابید و همتای روسش را متهم کرد در اصول مسلم مارکسیزم تجدید نظر و بدعت آوری کرده است.
یک گفتگوی میان آنها در جریان آخرین سفر خروشچف به پکن در آگوست 1958 با لباس شنا و در کنار استخر هنوز زبانزد است.
مائو: رفیق خروشچف! آمریکا ببر کاغذی است و نظریەی شما دال بر پرهیز از رویارویی با آن زیادی مماشات طلبانه و غیر مارکسیستی است!
خروشچف: ولی رفیق مائو، توجه داشته باشید که این ببر کاغذی دندان های اتمی دارد!
مائو: چه باک! به فرض که جنگ اتمی شود و کشتاری بزرگ صورت بگیرد. از هر دو طرف صدها میلیون نفر کشته می شوند. اما عطف به جمعیت بسیار بیشتر جهان کمونیسم، اگر از 600 میلیون نفوس چین، 300 میلیون نفر هم بمیرد، باز 300 میلیون نفر می ماند که پیروزی سوسیالیسم را جشن بگیرد!
معروف است که رهبر شوروی از این اظهارات وحشت زده شد. در ادامە اختلافات چین و روسیه بالا گرفت و چهار سال بعد به جدایی کامل انجامید.
چینی ها روس ها را مرتد و وسوسیال امپریالیست می نامیدند.
دشنامی ایدئولوژیک که مابەازای ایرانی آن چیزی در مایه های " اسلام آمریکایی " است.
چرخ روزگار گذشت و در میانەی جنگ سرد در حال تشدید، واشنگتن به اندیشەی استفاده از خصومت میان دو غول کمونیست افتاد و کوشید به پکن نزدیک شود.
چین فقیر و متزوی ابتدای دهەی 70 که از توسعه طلبی همسایەی روس بیشتر از آمریکا می ترسید، مصالح ژئوپولتیک را بر پندارهای ایدئولوژیک ترجیح داد.
پاداش آمریکا در برابر عمل گرایی چینی ها گشایش اقتصادی و ولرد کردن چین به جریان اصلی اقتصاد بین المللی بود.
کاری که شوروی نخواست یا نتوانست انجام دهد و فرجامش هم فروپاشی بود.
امروز که دوباره روس ها و چینی ها با هم نرد عشق می بازند و گاه و بیگاه ایران را هم به ضیافت خود می خوانند، خواندن این سرگذشت های فکری و سیاسی خالی از عبرت نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
در فضای پرتنش خاورمیانه و در زمانی که بوی جنگ بیش از هر زمانی به مشام می رسد، یک عضو مجلس خبرگان رهبری گفته است:
خدا یک طرح بزرگ برای مردم جهان دارد و آن عبارت از جنگ میان کافران و مؤمنان است که از آغاز خلقت تا پایان جهان ادامه دارد.
پیروزی نهایی در این جنگ برای مؤمنان است و این پیروزی هم قطعی است.
جنگ میان کافران و مؤمنان برای خالصسازی است تا صف مؤمنان از کافران جدا شود. مقصد این جنگ .قرب خداست.
برای رسیدن به مقصد قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد.
در ساعاتی که از بیان این سخنان می گذرد، صاحب نظرانی ارجمند مبدا و مقصد " غیر دینی " این گفتار را به درستی برجسته کردەاند.
اما ندیدەام بە خاستگاە مدرن این بیان فارغ از روکش الهیاتی آن اشاره شود.
آنچه میرباقری گفته، یحتمل بدون آنکه خود بداند چیزی جز نظریەی مارکسیستی "اجتناب ناپذیری جنگ ها" نیست.
مطابق این نظر، تضاد میان سرمایه و کار و جنگ طبقاتی بین المللی جز از طریق نبرد نهایی میان نظام های اجتماعی متفاوت حل نمی شود.
جنگی که با شکست سرمایه داری غرب و پیروزی نهایی سوسیالیسم مغلوبه می شود.
پرواضح است که نگرەی آخر الزمانی موصوف به مثابەی قسمی مدرنیتەی تحریف شده می تواند آبشخورهایی دینی نیز داشته باشد.
اما تنها در صورت بندی های ایدئولوژیک و مدرن توانست به مثابەی یک پیوستار مدون ظاهر شود.
صد البته برای جریان های سیاسی نـظیر جبهەی پایداری با خاستگاه اجتماعی معین و آبشخورهای فکری متناظر با آن رهیافت مزبور از طریق نوعی مائوئیسم اسلامی قابل استحصال است.
در مقطعی بر سر تز همزیستی مسالمت آمیز خروشچف رهبر وقت شوروی میان او و کمونیست های چینی مناقشاتی درازدامن و تلخ در گرفت.
خروشچف پس از مرگ استالین بدنبال بازسازی اقتصادی روسیه و جبران عقب ماندگی های فنی و علمی آن از غرب بود.
لذا با این استدلال که در عصر اتم و هراس نابودی همگانی، دیگر جنگ پدیدەای اجتناب ناپذیر نیست، تز همریستی مسالمت آمیز را پیش کشید.
بر مبنای این ایده کشورهای جهان با داشتن نظام های سیاسی و اجتماعی گوناگون می توانند در صلح به سر ببرند.
خروشچف ضمن پذیرش مصالحه و پرهیز از جنگ، بر تداوم جنگ ایدئولوژیک و تبلیغ برتری نظام کمونیستی بر لیبرال دمکراسی تاکید داشت.
امروز هم نوعی تز همزیستی مسالمت آمیز بن مایەی فکری و سیاسی دولت هایی چون چین، ایران، روسیه، کوبا و ...است.
کشورهایی که بر به رسمیت شناختن تنوع نظام های ارزشی و سیاسی متفاوت در پهنەی بین المللی انگشت می نهند و تاکید جهان غربی بر جهان شمولی ارزش هایی چون آزادی و دمکراسی را مداخلات استعماری و زیاده خواهانه می دانند.
قصه اما این جاست که در دهەی پنجاە میلادی مائو رهبر انقلاب چین و "خورشید سرخ خاور"، این تفسیر به اصطلاح مماشات طلبانه را بر نتابید و همتای روسش را متهم کرد در اصول مسلم مارکسیزم تجدید نظر و بدعت آوری کرده است.
یک گفتگوی میان آنها در جریان آخرین سفر خروشچف به پکن در آگوست 1958 با لباس شنا و در کنار استخر هنوز زبانزد است.
مائو: رفیق خروشچف! آمریکا ببر کاغذی است و نظریەی شما دال بر پرهیز از رویارویی با آن زیادی مماشات طلبانه و غیر مارکسیستی است!
خروشچف: ولی رفیق مائو، توجه داشته باشید که این ببر کاغذی دندان های اتمی دارد!
مائو: چه باک! به فرض که جنگ اتمی شود و کشتاری بزرگ صورت بگیرد. از هر دو طرف صدها میلیون نفر کشته می شوند. اما عطف به جمعیت بسیار بیشتر جهان کمونیسم، اگر از 600 میلیون نفوس چین، 300 میلیون نفر هم بمیرد، باز 300 میلیون نفر می ماند که پیروزی سوسیالیسم را جشن بگیرد!
معروف است که رهبر شوروی از این اظهارات وحشت زده شد. در ادامە اختلافات چین و روسیه بالا گرفت و چهار سال بعد به جدایی کامل انجامید.
چینی ها روس ها را مرتد و وسوسیال امپریالیست می نامیدند.
دشنامی ایدئولوژیک که مابەازای ایرانی آن چیزی در مایه های " اسلام آمریکایی " است.
چرخ روزگار گذشت و در میانەی جنگ سرد در حال تشدید، واشنگتن به اندیشەی استفاده از خصومت میان دو غول کمونیست افتاد و کوشید به پکن نزدیک شود.
چین فقیر و متزوی ابتدای دهەی 70 که از توسعه طلبی همسایەی روس بیشتر از آمریکا می ترسید، مصالح ژئوپولتیک را بر پندارهای ایدئولوژیک ترجیح داد.
پاداش آمریکا در برابر عمل گرایی چینی ها گشایش اقتصادی و ولرد کردن چین به جریان اصلی اقتصاد بین المللی بود.
کاری که شوروی نخواست یا نتوانست انجام دهد و فرجامش هم فروپاشی بود.
امروز که دوباره روس ها و چینی ها با هم نرد عشق می بازند و گاه و بیگاه ایران را هم به ضیافت خود می خوانند، خواندن این سرگذشت های فکری و سیاسی خالی از عبرت نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1