شارنامه| صلاح الدین خدیو


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


ارتباط با من
@Salahkhadiw
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/salah.khadiw

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔺قصەی فرهاد و احمد در سرزمین شام

در کاخ سابق بشار اسد دو رهبر جوان کرد و عرب در حال تقسیم قدرتند.
فرهاد شاهین عبدی رهبر ناسیونالیست های چپ گرای کرد و احمد شرع لیدر بنیادگرایان مسلمان.
این دو نمایندەی دو گفتمان جهان گرای متضاد هم هستند.
در روزگاری که تانک های آمریکایی در خیابان های بغداد پرسه و خاورمیانەی سایس پیکو را زیر چرخ هایشان له می کردند، فرهاد و احمد جوانانی بودند آرمان گرا با تخیلاتی پرشور دربارەی رهایی منطقه.
آمریکایی ها از خاورمیانەی جدیدی خبر می دادند که نظام های سیاسی دمکراتیک و اقتصادهای همبسته محور اصلی آن بود.
فرهاد  به عنوان یک جنگجوی پ.ک،ک بدیلی چپ گرایانه در سر داشت:
کنفدرالیزم دمکراتیک خلق ها با نظام شورایی و جوامع محلی متکی به دمکراسی مستقیم.
احمد هم که در القاعده می جنگید، به یک خلافت اسلامی نوین به پهنای جهان عرب می اندیشید.
هر سه این نسخه ها که قرار بود جایگزین نظم مندرس و ایدئولوژی های فرتوت حاکم شوند، زیادی یوتوپیایی بودند.
همه امروز بلندپروازی شان را کنار گذاشته اند،، آمریکایی  ها  چپ گرایان و اسلام گرایان را هم تحت فشار می گذارند که با هم همکاری کنند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺توافق تاریخی کوبانی و جولانی

توافق امروز احمد الشرع رئیس جمهور موقت سوریه و مظلوم عبدی فرماندەی نیروهای سوریەی دمکراتیک گامی تاریخی در جهت ساختن آیندەی سوریە است.
در یادداشت دیروز اشاره کردم که کردها برندەی اصلی شورش باقیمانده های رژیم سابق در مناطق علوی نشین هستند.
دولت شرع پس از کشتارهای گستردەی غیرنظامیان علوی زیر فشارهای شدید بین المللی قرار گرفته و قادر نبود جبهەای جدید علیه کردها بگشاید.

همزمان با دیدار شرع و عبدی در دمشق، جنگنده های اسرائیلی به بمباران جنوب پایتخت ادامه می دادند.
این حملات ربطی به ملاقات دو رهبر نداشت، اما چالشی مستقیم علیه ترکیه به عنوان حامی اصلی شرع محسوب می شود.
دولت اردوغان به دلایل متعدد و از جمله هراس از بحرانی شدن روابطش با دولت ترامپ، قادر نیست با دست درازی اسرائیل در سوریه مقابله کند.
این انفعال به صورت بالقوه می تواند فرصتی را که این کشور در سوریه به دست آورده به نقطه ضعف و پاشنه آشیل آن تبدیل نماید.
با این تفاصیل می توان گفت توافق امروز در فضایی خاص بدست آمده که مهم ترین ویژگی آن ضعف مضاعف رژیم دمشق و حامی اصلی آن یعنی ترکیه است.

مفاد توافق اعلام شده بسیار کلی هستند و از هر گونه اشاره به مسائل حاد و جنجال آفرین اجتناب شده است.
اما فحوای آن بیانگر این است که دمشق تشکیلات اداری و نظامی فدراسیون شرق و شمال سوریه را به رسمیت می شناسد و خدمات دولتی از این به بعد در آنها برقرار شود.

صبح امروز و قبل از ملاقات دو رهبر، درگیری های شدیدی میان نیروهای تحریر الشام و کردها در منطقەی اشرفیه حلب گزارش شد.
اشرفیه و شبخ مقصود محلات کردنشین حلب هستند که توسط واحدهای مدافع خلق کنترل می شوند.
در زمان اسد هم کردها کنترل این محلات را در دست داشتند. اما بر اساس یک معادلەی ضمنی در قبال آن، اجازه داده بودند، واحدهایی از ارتش سوریه به صورت نمادین در حسکه و قامیشلو حضور داشته باشند.
امروز هم ظاهرا معادلەی فوق به روز شد و پس از آتش بس در حلب، واحدی از ارتش سوریه راهی حسکه گردید.

پشت پرده و سایر جوانب توافق امروز هنوز روشن نیست. از جمله پرسش های مهمی دربارەی ضمانت اجرایی آن و نیز ارتباط آن با روند صلح ترکیه.
به صورت کلی صلح کردها و دولت ترکیه می تواند به تلطیف دیدگاه آشتی ناپذیر آنکارا در قبال کردهای سوری منجر شود.
شواهد و قرائن هم نشان می دهد که توافق امروز نه به معنای خلع سلاح کردها بلکه نزدیکی و هم سویی آنها با دولت دمشق به مثابەی بازیگری مستقل است.
در توافق نامه آمده که دو طرف علیه بقایای بشار اسد متحد می شوند.
همچنین دولت سوریه متعهد شده زمینەی بازگشت آوارگان به محل سکونتشان را فراهم آورد. این بند اشارەی آشکار به بیجاشدگان کرد اهل عفرین و سری کانی و گری سپی است که توسط ارتش ترکیه از دیارشان رانده و موطنشان با تغییرات جمعیتی قهری روبروست.
اشاره به ثروت های نفتی و گازی سوریه هم مبین آن است که کردها در شرایط تنگنای مالی شدید دمشق و تداوم تحریم ها، آماده اند آن را در درآمدهای نفتی سهیم سازند.

برای ارزیابی جدی تر موضوع طبعا باید منتظر تحولات آینده ماند. اما تا اینجا هم کردها دستاوردی بزرگ کسب و توانسته اند دستکم به صورت دوفاکتو به خودمختاری شان رسمیت بخشند.
قانون اساسی جدید سوریه که تدوین آن به زودی آغاز می شود، گره مهمی است که تثبیت دستاورد کنونی در گرو نحوەی نگارش آنست.
امری که حتما در مذاکرات جاری در مورد آن بحث شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺 برندگان و بازندگان کشتار علوی های سوریە

رخدادهای اخیر سوریه، از برخی جهات نقطە عطفی در روندهای جاری آن محسوب می شود.
بدنبال شورش برخی افسران وفادار به بشار اسد در مناطق علوی نشین ساحلی - احتمالا با تایید ایران - نبردهای گستردەای درگرفت.
پس از برخی موفقیت های ابتدایی، نیروهای دولتی شورش را در هم شکستند و در انتقام جویی های بعدی صدها نفر غیرنظامی علوی را کشتند.
ظاهرا کشته شدن دهها افسر و سرباز وابسته به حکومت احمد الشرع، به انگیزەی انتقام جویی جنگجویان سنی مذهب دامن زد و تر و خشک را با هم سوزاند.

اقلیت علوی در زمان رژیم گذشته از موقعیت ممتازی برخوردار و با قبضه کردن نهادهای نظامی و امنیتی و فرصت های اقتصادی، در چشم اکثریت سنی مذهب ناراضی از حکومت سرکوبگر اسدها، منفور و مورد بغض بودند.
کشتارهای اخیر که ثبات و یکپارچگی کشور را تکان داد، همزمان طرف های خارجی دخیل در مساله و در راس آنها آمریکا و اسرائیل  را هم به روی خط آورد.
یک پیامد فوری آن به چالش کشیده شدن مشروعیت احمد الشرع و تشکیلات اسلام گرای حاکم بر دمشق است.
دولت آمریکا با محکوم کردن کشتارها، تعهد خود مبنی بر حمایت از اقلیت های کرد، دروزی و علوی را تکرار کرد.

همزمان حوادث خونین این چند روز، قسمی چتر امنیت برای اقدامات توسعه طلبانەی اسرائیل در جنوب سوریه هم گشود.
دولت نتانیاهو اهداف ژئوپولتیک خود در این منطقه را در لفافەی حمایت از به اصطلاح اقلیت تحت ستم دروزی پنهان می کند.
با این وصف می توان گفت، نوعی همسویی ناحواسته میان ایران، اسرائیل و آمریکا در صحنەی سوریە به وجود آمده که یکجانبه گرایی ترکیه را تهدید می کند.
تهران اهداف و باقیماندەی نفوذش را در حمایت از اقلیت علوی غرب کشور می جوید، اسرائیل در جنوب و آمریکا هم که در شرق و شمال از کردها حمایت می کند.

از قضا تغییر در موضع آمریکا در پرتو تحولات اخیر مهم است. ایران و اسرائیل هر یک به دلیلی با استقرار حکومتی متمرکز و مقتدر در دمشق همراه نیستند.
اما دیدگاه آمریکا و اروپا که از درگیری های بی پایان و مسالەی مهاجران در خاورمیانه به ستوه آمدەاند، تا حد زیادی با نظرگاه فوق متفاوت است.

اکنون مساله این است؛ شرع چگونه با چالش فوق روبرو می شود؟
این بحران از سویی اقتدار شکنندەی دولت و حاکمیت آن را نشانه رفته و از سوی دیگر عملکرد دولت در بکارگیری خشونت و شایستگی آن جهت مدیریت مسالەی اقلیت ها را زیر ذره بین می گذارد.
برای دولت های غربی و افکار عمومی این آزمونی است که صداقت گروه تحریر الشام در فاصله گرفتن از دیدگاه های افراطی قبلی را به محک می گذارد.

غیر از دولت مستقر در دمشق که وجهەی عمومی آن خش برداشت، دولت ترکیه بازندەی اصلی شورش ناکام طرطوس و لاذقیه محسوب می شود.
ترکیه در مقام قیم غیررسمی سوریه، نقش مهمی در جلب حمایت بین المللی و تلاش برای لغو تحریم های سوریه برعهده دارد.
آنکارا مشوق اصلی ادغام گروه های شورشی سابق متحد خود با سوابق تروریستی متعدد در ادغام ارتش تازه است.
اکنون که این گروهها به انجام پاکسازی قومی متهم شدەاند، روند سیاسی مورد حمایت ترکیه با علامت سوال بزرگی مواجه شده است.

مهم تر از آن مشروعیت حفظ سلاح نزد کردها افزایش و دوباره توجه بین المللی به خطر اسلام گرایی افراطی جلب شده است.
همزمانی این تحولات با ابتکار صلح بلوک حاکم بر ترکیه که با لطایف الحیل درصدد خلع سلاح واحدهای مدافع خلق است، درجەی ناکامی و البته عصبانیت ترکیه را آشکار می سازد.
می توان گفت سوریه به نحوی شبیه عراق پس از سقوط صدام است.
آمریکا با سرنگونی صدام ندانسته و ناخواسته دودستی آن را در " سینی طلایی " تحویل ایران داد.
ترکیه هم برندەی اصلی ماجرا پس از سقوط غیرمستقیم اسد بدست اسرائیل شده است.
اما مانند عراق که پویایی های گوناگون روندهای تازەای را برانگیخت، سوریه هم شاهد اوضاعی مشابه خواهد شد.
از جمله تثبیت و گسترش دستاوردهای سیاسی بازیگران فروملی نظیر کردها که اجبارا محکوم به گرفتن ماهی از آب های گل آلود خاورمیانه هستند.
#صلاح‌الدین_خدیو
@sharname1


🔺تهران به وقت زنان: 17 اسفند 57

17 اسفند 1357، نخستین روز زن پس از انقلاب، زنان تهرانی در اعتراض به حجاب اجباری به خیابان آمدند.
سوفی کی یر خبرنگار کانادایی صدها عکس از این واقعه گرفت. ویژگی عکس های خانم کی یر رفتن به قلب جمعیت و زوم کردن روی چهره ها، گویی به قصد شکار فردیت آنها بود.
فردیت همان گمشدەی انقلاب 57 بود. در گفتمان های رایج انقلابی " من " حضور نداشت و تلاش می شد فردیت در یک "مای" جمعی مستحیل شود.
نخستین قربانیان فقدان من و فردیت آدمها، زنان بودند که حقوق انسانی شان فدای مصلحت های بزرگ جمعی می گردید.
لیبرالیسم به عنوان اصلی ترین مدافع فردیت، مطرود بود و مذهبیون، چپ گراها و ناسیونالیست های کرد - بازیگری محوری در تحولات پس از انقلاب- به ترتیب آن را در پیشگاه امت، خلق و ملت قربانی می کردند.
ایدئولوژی های جمع گرا میانەی چندانی با آزادی های فردی ندارند. در برخی نسخه های افراطی حتی تلاش می شود، زبان از هر اشاره به ضمایر فردی تصفیه شود.
در چنین فضایی، طبیعی بود که یک خیزش طبقەی متوسط معطوف به آزادی های فردی، به وابستگان رژیم سابق و تمایلات اشراف و بورژوازی منتسب شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺نامەی ترامپ و نظریەی یکشنبە!

حسام الدین آشنا از مقامات امنیتی سابق در شبکەی ایکس نوشت: روز یکشنبه آینده می تواند در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی روزی مهم باشد.
آشنا ساعتی بعد این توئیت را پاک کرد. اما همزمانی آن با اظهارات ترامپ دربارەی ارسال نامه به رهبری در روز پنجشنبه موجب حدس و گمانه زنی های بسیار شد.

ترامپ دربارەی ایران افزود: به مراحل پایانی نزدیک شده ایم و رخدادهای جالبی در پیش است. امیدوارم به توافق برسیم و از گزینەی دیگر استفاده نکنیم.
رمزگشایی از توئیت آشنا می تواند به این معنا باشد که نامەی ارسال شدەی ‌ترامپ با احتساب تعطیل روز جمعه در ایران، احیانا یکشنبه وصول خواهد شد.

فرض دیگر این است که دیپلماسی پنهان با میانجی گری روسها فعال شده و لازم است ایران در این باره تصمیمات مقتضی بگیرد.
برخی هم بر این باورند که پیام ترامپ حاوی پیش شرط هایی جهت نیل به توافقی جدید است که پیشتر توسط تهران رد شده بود،
آنچه این فرض را تقویت می کند، اعلام آمادگی واشنگتن برای تحریم خطوط کشتیرانی ایران به هدف به صفر رساندن صادرات نفت آنست.
ترامپ در چند روز اخیر با مجموعه ای از فشارهای اقتصادی و روانی  جدید در پی به پای میز مذاکره آوردن ایران به هدف کسب بیشترین امتیاز است.

نکتەی دیگری که نباید فراموش شود، ناپرهیزی ترامپ در حرف زدن است. امری که اگر مطابق یک استراتژی هدفمند رسانه ای باشد، به قصد مرعوب و سردرگم کردن رقبا و نگهداشتن آنها در فضای ابهام و عدم قطعیت است.
اما استفاده بیش از حد از این رویکرد می تواند در درازمدت آثار عملی آن را کاهش و به تدریج از حیز انتفاع خارجش سازد.
مانند تهدیدات غلیظ و شدیدی که علیه حماس انجام داد و در عمل اتفاق خاصی نیفتاد.
در حقیقت واداشتن مخاطبان به کشف و تاویل های هرمنوتیکی از سخنان خود، همیشه نتایج مطلوب به همراه نخواهد داشت.

*نظریەی یکشنبه: در سازمان امنیتی رژیم گذشته به نظر و تحلیل اولین مقام مسئول پس از گرارش منبع اول نظریەی یکشنبە گفتە می شد.
#صلاح‌الدین_خدیو
@sharname1


🔺سریال معاویه و معمای هویت در خاورمیانه

همزمانی تصادفی پخش درام تاریخی معاویه از شبکەی mbc عربستان با شورش های علویان در ساحل شمال غربی سوریه، محملی خوب برای تامل در رابطەی دین و تاریخ با دولت های خاورمیانه است.
احتمالا تنها جایی در جهان که بازیگران دولتی در آن از طریق ساخت و پخش سریال های دارای مضامین تاریخی به هم آوردی یکدیگر بر می خیزند.

ایران در دهەی هفتاد با ساخت سریال پرهزینه و پرمخاطب امام علی در این زمینه پیشگام بود.
پس از این سریال که می کوشید روایت شیعیان را دربارەی رخدادهای صدر اسلام مسلط سازد، ساخت مجموعه های تلویزیونی دربارەی پیامبران بنی اسرائیل در دستور کار قرار گرفت.
اهداف سیاسی پشت ماجرا احتمالا تنش روزافزون میان ایران و اسرائیل به عنوان دو قدرت برتر خاورمیانه بود.

ترکیه بازیگر تازه نفس دیگر خاورمیانه در دو دهەی اخیر بیش از دیگران به صنعت فیلم سازی رو کرد. ساخت درام های تاریخی دربارەی دورەی عثمانی با مضامینی نوستالژیک و هم دلانه به بخشی از وجه نرم قدرت ترکیه بدل شد.
وجهی که مکمل سیاست های اقتصادی و اقدامات سیاسی آن برای نفوذ در آسیای مرکزی و خاور نزدیک به شمار می رود.

قطر و عربستان هم بیکار نماندند و با پرداختن به شخصیت های تاریخ اسلام نظیر عمر بن خطاب و صلاح الدین ایوبی کوشیدند از قافله عقب نمانند.
از این رو سریال معاویه را باید در این چارچوب دید.

همانگونه که اشاره شد، همزمان شدن پخش آن با سقوط خاندان اسد و روی کار آمدن حکومتی اسلام گرا که بخشی از مشروعیت خود را در گذشتەی طلایی شام در دوران امپراتوری اموی می جوید، به حساسیت آن افزوده است.
معاویه یک شخصیت کلیدی و مناقشه ساز در تاریخ اسلام است که شیعیان و سنیان داوری متناقض دربارەی او دارند.

هرچند چالشی که اکنون تمام دولت های اسلامی اعم از شیعه و سنی با آن روبرویند، به صورت کلی همان دشوارەی معاویە در 1400 سال قبل است؛
تاسیس سازمان حکومتی مدرن با داشتن مشروعیت راستین دینی.
معاویه می بایست در سرزمینی به مساحت تمام خاورمیانەی امروز سازوکاری کارآمد و در عین حال مشروع بنا نهد.

توفیق یا عدم توفیق وی بحثی مجزاست، اما به جرات می توان گفت فلسفەی سیاسی حکومت در دولت های کنونی که بازماندەی امپراتوری اسلامی اولیه هستند، همچنان با انسداد روبروست و از مشروعیت دمکراتیک خبری نیست.
صد البته این امر، عامل اصلی احضارهای مکرر تاریخ به امروز و تکاپوهای مصادره کننده علیه آنست.

احتمالا  هیچ جای جهان به اندازەی خاورمیانه در بند گذشته نیست، تاریخ در این وادی مفری برای رهایی از ناکامی های روزگار و مرهمی جهت التیام  زخم عقب ماندگی و درماندگی است.
ارجاع به صدر اسلام و شبیه سازی رخدادهای امروز با حوادث 1400 سال پیش که اغلب به نیت مشروعیت سازی انجام می شود، متدی آشنا و البته غیرروشمند و خالی از بصیرت و ریزبینی های تحلیلی است.

همانگونه که گفته شد، حضور مداوم همیشگی تاریخ در خاورمیانه، پاسخی روان شناختی به حس تحقیر و اندوه حاشیه نشینی در برابر غرب پیشرفته و قرار گرفته در کانون جهان هست.
به قول امین معلوف از آخرین پیروزی های شرقیان مسلمان در نبردی بزرگ دستکم 500 سال گذشته و از خاموشی فروغ تمدن و دستاوردهای علمی و فرهنگی شایستە مان هم چیزی حدود هزاز سال می گذرد.

در حالی که انسان غربی نشسته در اروپا و شمال آمریکا و قارەی اقیانوسیه ضرورتی نمی بیند که هر روز به واترلو و نرماندی افتخار کند.
یا مدام نام جیمز وات و گراهام بل و ادیسون را بر زبان بیاورد.
چه هر روز از طریق صفحەی تلفن همراه از آخرین نوآوری ها و دستاوردها مطلع و نام هایی تازه چون ایلان ماسک و زاکربرگ و جف بزوس جلو چشمش رژه می روند.
دوستی با تاریخ اگر به عشقی یک طرفه و مرگبار منتهی نشود، لزوما بد نیست. تاریخ علمی بی بدیل برای کشف منطق درونی تحولات گوناگون و افزودن به خرد و بصیرت است.
اما تلاش برای تکرار آن و رفتن در جلد گذشته می تواند به ناکامی های غمبار منتهی شود.
عصر آل عثمان و صفویان و بنی امیه سپری شده و خیال پردازی دربارەی آنها مانند راه رفتن در خواب است.

هویت های فرهنگی و سیاسی که سازندگان مجموعه های تلویزیونی در دولت های اقتدارگرا در صدد ساخت و بالادستی آنها هستند، از استعدادی شگرف برای تقابل های مرگبار برخوردارند.
هر انسان به مثابەی عنصری هویتی، عموما میراث بر و امانتدار دو مولفەی عمودی و افقی است.
هویت عمودی چیزی است که از نیاکان و اجتماع دینی اش بدو به ارث می رسد و افقی آنی است که از دوران خود و معاصرانش به او می رسد.
نیک می دانیم که در روزگار پرشتاب کنونی که زمان و مکان دچار بهم فشردگی های باورنکردنی است، اهمیت دومی از اولی بیشتر است.
مولفەی افڤی شامل حدی از عام گرایی برای همزیستی است.
اگر بجای تاریخ و سیاست به اقتصاد و پیشرفت توجه می شد، خاورمیانه هم می توانست مانند شرق آسیا شود.
#صلاح‌الدین_خدیو
@sharname1

13k 1 253 256

🔺بازی گرگ و شیر؛ تنش میان ترکیه و ایران

روابط ایران و ترکیه به عنوان دو همسایەی دیرین  مانند ازدواجی کاتولیکی است که گسست کامل در آن وجود ندارد.
شرح این رابطەی دیرپا و اجباری مانند نوول های کلاسیک قرن نوزده سرشار از فراز و نشیب و خیانت و گسست های خاموش است.

دلخوری دو طرف در روزهای اخیر از معدود مواردی است که علیرغم میل آنها به سطوح علنی در رسانه ها و کنش و واکنش های دیپلماتیک کشیده شده است.
واکاوی کوتاه موضوع نشان می دهد که تحولات سوریه اصلی ترین عامل این تلاطم است.

پنج سال قبل ایران از مداخلەی فعالانەی ترکیە در کنار اسرائیل به سود آذربایجان در مناقشەی قره باغ عمیقا سرخورده شد.
اما تلاشی وافر به عمل آمد که موضوع به تنزل روابط طرفین نینجامد. حتی ایران در تحولات بعدی، هنگام تلاش آنکارا و باکو جهت احداث دالان زنگزور که به خفگی ژئوپولتیک آن می انجامید، علیرغم مخالفت فعالانه، جانب احتیاط دیپلماتیک را به هیچ وجه از کف نداد.

موضوع سوریه اما داغی التیام ناپذیر باقی گذاشت. سوریەی خاندان اسد یکی از ستون های ژئوپولتیک خاورمیانه و به نوعی مانند برادر دوقلوی ایران بود.
از دست دادن اصلی ترین متحد بر اثر تبعات عملیات نظامی اسرائیل در لبنان و فرصت طلبی ترکیه، ایران را از موقعیت تهاجمی خود در خاورمیانه به لاک دفاعی فرو برد.
پیداست که ایران احساس کند از پشت خنجر خورده و زخم آن از به اصطلاح " خیانت قفقاز " کاری و مهلک تر است.

بدتر از این، ایران نبرد بر سر تاج و تخت در دمشق را حبثیتی نموده و به آن رنگ و لعابی دینی بخشیده بود.
برای هیات حاکمەی کنونی سوریە و متحد اصلی آنها یعنی ترکیه هم این عرصه، نبرد خیر و شر با صبغەهای تاریخی و مذهبی معین است.

در شرایطی که تهران به دنبال حفظ برخی اهرم های نفوذ در شام از رهگذر برخی اقلیت های قومی و دینی است، ترکیه در حال یکسره کردن کار آن و برنامه ریزی برای مقابله با چالش اسرائیل، دیگر قدرت مسلط در سوریه است.

اصطکاک ایران و ترکیه که فغان هاکان فیدان را در آورد، یحتمل به تنش در بخش کردنشین سوریه باز می گردد.
پاشنەی آشیل ترکیه در تک خور کردن کامل سوریه، کردها هستند که تاکنون از حمایت آمریکا بهره مند بودەاند.
آنکارا در تلاش است از طریق یک ابتکار صلح که چند و چون آن هنوز نامعلوم است و با فراخوان ترک سلاح عبدالله اوجالان رهبر زندانی پ.ک.ک آغاز شد، مدیریت مسالەی کرد را بر عهده گیرد.
این فرایند در صورت به نتیجه رسیدن می تواند به بسط نفوذ ترکیه در کردستان های سوریه و عراق بینجامد و نگرانی های امنیتی آن را رفع کند.
همزمان به صورت بالقوه قادر خواهد بود تنش های امنیتی و سیاسی در کردستان ترکیه را به حداقل رسانده و رقبای منطقەای را از یک اهرم فشار مهم محروم سازد.

رقابت بر سر کردستان پیشینەای پانصد ساله میان ترکیه و ایران دارد و باخت در آن، عملا ایران صفوی را از گسترش امپراتوری خود در مرزهای غربی ناتوان ساخت.
اکنون ظاهرا چنگ و نشان دادن فیدان بیشتر بابت نگرانی از سنگ اندازی احتمالی ایران در این روند است.
صد البته ترکیه با آمدن ترامپ که روابط شخصی نزدیکی با اردوغان دارد و از همان اوان به ایران اعلام جنگ داده است، دست خود را در این منازعه پرتر می بیند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺از بارزانی تا زلنسکی؛ بازخوانی نامەای تاریخی

63 سال پیش در اکتبر 1962 ژنرال بارزانی رهبر جنبش کردها در عراق نامەای تاریخی - ضمیمه شده در پایین - خطاب به جان اف کندی رئیس جمهور وقت آمریکا نوشت.
خواندن این نامه در روزهایی کە جهان مبهوت رسوایی دیدار ترامپ با زلنسکی است، خالی از لطف نمی باشد.
آنچه بارزانی هفت دهه پیش از کندی می خواست، همانی است که زلنسکی در جستجوی آنست.
بارزانی پدر 14 سال پس از این پیام، نامه های متعدد به جانشینان کندی نوشت. نامه های معروف وی به جرالدفورد و کیسینجر پس از " خیانت الجزیره " آکنده از نومیدی و حس درماندگی یک رهبر سیاسی پس از جفای برادر بزرگ است.
درست مانند موقعیت دردناک امروز زلنسکی. اما شان نخستین نامە کە بە ایجاد ارتباط با واشنگتن انجامید، از این نظر یگانه است.

این نامه که ظاهرا تحویل سفارت آمریکا در تهران داده شده به زبان فارسی می باشد و احتمالا توسط کردهای ایرانی اطراف ملا مصطفی تقریر شده است.
فارسی سلیس متن در کنار برخی اصطلاحات رایج در زبان عربی نظیر " حیوی " به معنای حیاتی و "فضائح" جمع فضیحه این گمان را پدید می آورد که نویسنده آن احتمالا کسی چون استاد عبدالرحمن شرفکندی متخلص به هژار است.

به هر حال این ابتکار، جزو نخستین تقلاهای یک رهبر کرد جهت جلب پشتیبانی آمریکا از جنبش های کردی تلقی می شود.
از اواخر سدەی نوزده سران کرد که در گذشته به جناح های هوادار ایران و ترکیەی عثمانی تقسیم می شدند، متوجه تغییر جهان و قدرقدرتی دولت های امپریالیستی نظیر روسیه و انگلیس شدند.
قیام های کردی در این دوران همیشه در جستجوی حمایت لندن و سن پترزبورگ بودند.

با این اوصاف ابتکار عمل بارزانی در نوع خود نقطه عطف به شمار می رود.
وی همزمان تلاش می کرد با جلب نظر شوروی، مسالەی کرد را بین المللی نماید.
همانطور که اشاره شد نامەی مورد اشاره در پاییز 41 نگاشته شد. روایت های شفاهی نشان می دهد که در تابستان سال بعد، هیاتی آمریکایی در پوشش ماموریت فرهنگی به کردستان ایران و مهاباد آمده و به تحقیق دربارەی شخصیت و اهداف بارزانی پرداختەاند.
کوتاه زمانی بعد ارتباطی آشکار و پنهان میان دستگاه رهبری کرد با دولت های آمریکا و اسرائیل پا گرفت.
ساواک نقش واسطه را در این بین ایفا می کرد. تل آویو هم بر مبنای دکترین پیرامونی که طالب محاصرەی دولت های عرب از طریق بازیگران ملی و فروملی غیر عرب نظیر ایران و ترکیه و کردها بود، مشوق تحکیم این روابط بود.
ارتباط کردها و آمریکا کم و بیش ده سال دوام یافت و پس از قرارداد الجزایر در سال 1975، توسط شاه مهر پایان بر آن نهاده شد.

پس از وقفەای 16 ساله با شکست عراق در جنگ کویت و اعلام منطقەی پرواز ممنوع در مارس 1991، کردهای عراق دوباره در پیوند با آمریکا قرار گرفتند.
این رابطه پس از سقوط صدام در سال 2003 تعمیق و گسترش یافت و با ظهور داعش در سال 2014 کردهای سوریه را هم در برگرفت.

با روی کار آمدن مجدد ترامپ این پرسش مطرح است که آمریکا با تعهدات بین المللی خود چه خواهد کرد؟
بازیگران فروملی نظیر کردها چه سرنوشتی در دوران جدید و تحولات بالقوه آتی در نظام بین الملل خواهند یافت.
آیا سیاست اول آمریکای ترامپ صرفا وجهی از انزواگرایی آن و تابعی از چرخەهای معمول سیاست خارجی آنست؟
یا نشانەی تغییری انقلابی در موازنەی جهانی تازه و ظهور قدرت های جدید است؟
باید منتظر ماند و دید که در آیندەی نزدیک ترامپ  که فغلا اروپا را سرخورده کرده، چه صورتحسابی روی دست کردها در ازای ادامەی حمایت خواهد گذاشت!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

10k 1 193 207

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔺پلدشت ماکو: زنگزور در آتش نوروز!

آتش نوروز امسال کردستان را پلدشت روشن کرد.
در نقشەی ایران، پلدشت در نوک شمال غربی  بر ساحل ارس و درست روبروی نخجوان آذربایجان است، به گونەای که از ارتفاعات آن می توان به تماشای شهر نخجوان نشست.
نوروز آئینی باستانی است و با هویت و فرهنگ ملت های منطقه گره خورده است.
از سه دهه قبل نوروز به بخشی از هویت سیاسی کردهای ترکیه تبدیل و ابزار مقاومت فرهنگی در برابر دولتی شده که نوروز را ناخوش می دارد!
به تاسی از این سنت، چندین سال است که نوروز سیاسی مهمان کردستان ایران هم شده.
شرر آتشدان نوروز از کردستان آناتولی بە پلدشت رسیدە، جایی که قرار است دالان ترکی زنگزور از کنار آن بگذرد.
باشد که آتش نوروز و پیروزی نور بر ظلمت
چشم زمامداران هویت طلب و خودخواه منطقه را روشن کند و به یادشان آورد؛
آفتاب نوروز بر جغرافیایی بزرگ و متننوع می تابد و از جمله منطقەی حساس و به لحاظ ژئوپولتیکی سیال جنوب قفقاز و همسایگان آن در شمال غرب ایران و شرق آناتولی.
جایی که کردها، ترک ها و آذربایجانی ها و ارمنی ها قرن هاست کنار هم می زیند و قوم گرایان را به خواندن تاریخ فرا می خوانند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔺دعوای ترامپ و زلنسکی با دوبلەی فارسی

این یک درگیری لفظی ساده نبود. درگیری بر سر موجودیت یک کشور بود. زلنسکی که مانند کبوتری بی دفاع زیر حملەی دو عقاب قرار گرفته بود - رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور آمریکا - در واقع از موجودیت اوکراین به عنوان کشوری مستقل دفاع می کرد.
در حقیقت مانند سه سال پیش که مورد تجاوز نظامی قرار گرفت، این بار هدف یک تهاجم سیاسی با ابعادی ویرانگرتر واقع شد.
اصرار ترامپ برای صلح همراه با دادن امتیازات ارضی به روسیه، نقطەی پایان نظم آمریکایی و قرن همنام آنست.
آمریکا در صد سال گذشته اصلی ترین مدافع مرزهای موجود و مخالف سرسخت تغییر مرزها بر مبنای غلبه و زور بوده است.
ترامپ امشب با بی نزاکتی نه تنها پشت متحدش را خالی کرد، بلکه نقطەی پایان روی قرن آمریکا نهاد.
زلنسکی البته در مقام یک مدافع فهرمان ظاهر شد. کسی که قادر است در برابر تجاوز نظامی و سیاسی آمریکا و روسیه بایستد و اروپا را پشت سر خود متحد کند.
از امشب به بعد تعابیری چون رهبر جهان آزاد، ایستاده در سمت درست تاریخ و مدافع ارزش های جهان شمول آزادی و دمکراسی بیش از گذشته برای آمریکا به تعارفات توخالی بدل شد.!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺دوراهی اردوغان؛ راه سلیم یا سرنوشت صدام!

اوجالان گام نخست را برداشت و اکنون توپ در زمین اردوغان است!
آیا اردوغان مثل سلطان یاووز سلیم حکمران عثمانی در سال 1521 رفتار می کند یا مانند صدام در مارس سال 1991؟
اجازه بدهید به اختصار به نقل هر دو داستان بپردازم.

✅پس از تاسیس سلسلەی صفوی و بازسازی امپراتوری ایران پس از تقریبا هزار سال، رقابتی نفس گیر میان ایران و عثمانی درگرفت.
با اندکی تسامح، شرایط تقریبا مانند امروز بود که دو کشور بر سر نفوذ و ژئوپولتیک در خاورمیانه و ففقاز در حال رقابتند.
آن زمان هم مانند اکنون کردستان که توسط خان نشین های محلی اداره می شد در کانون رقابت دو دولت قرار داشت.
ستیزه جویی مذهبی شاه اسماعیل و مداراناپذیری نمونه وارش که به ضرب شمشیر در پی گسترش تشبع بود، کردهای غالبا شافعی مذهب را به ستوه آورده بود.
سلیم عثمانی از این چالش به سود یک برد استراتژیک و تاریخی بهره برد.
ملا ادریس بتلیسی عالم دینی نامور کرد و دیوان سالار سابق حکومت های ایرانی فرصت را غنیمت شمرد و نامەای به سلیم نوشت:
ما کردیم و شافعی مذهب و ستایشگر خلفای اربعه که اینک تحت هجوم "قزلباشان ملحد" قرار گرفته ایم و از آن سلطان اسلام پناه طلب یاری داریم
ادریس مشخصا خواهان کمک سلیم به مدافعان شهرهای کردنشین ماردین و دباربکر شد که در محاصرەی طولانی سپاه صفوی بودند.
نامەی ادریس و پاسخ ایجابی سلیم، بیگ ها و امیران کرد را در صف عثمانی قرار داد و موجب شکست مجدد شاه اسماعیل شد.
اسماعیل صفوی قبل از آن به سختی در چالدران از سلیم شکست خورده بود.
متعاقب این اقدام ادربس، تقریبا تمامی امیرنشین های خودمختار کرد که امروزه کردستان های ترکیه، عراق و سوریه را تشکیل می دهند، به عثمانی پیوستند.
در مقابل عثمانی هم خودمختاری دوفاکتوی آنها را به رسمیت شناخت و ادریس با تجدید سازمان اداری آنها، این امر را تثبیت نمود.
اتحاد ادریس و سلیم، به یک شراکت و همزیستی برادرانه میان ترک ها و کردهای عثمانی انجامید که حدود 400 سال دوام آورد.
تا زمانی که به گفتەی اوجالان، مدرنیتەی سرمایه داری آن را از رهگذر ناسیونالیسم خون و خاک و ملت سازی مدل فرانسه از هم گسیخت.

✅پس از شکست عراق در کویت، کردها در شمال و شیعیان در جنوب قیام کردند. ارتش صدام قیام ها را در هم شکست و تانک ها شهرهای مقدس کربلا و نجف را در نوردیدند.
نیروهای امنیتی در نجف به بیت مرجع عالیقدر شیعه آیت الله خویی رفته و به اجبار او را به ملاقات صدام بردند.
خویی پرنفوذترین مرجع زمان خود و دارای موقعیتی شبیه آیت الله سیستانی بود.
تلویزیون عراق با ترفندی خاص فیلمی از  اعترافات اجباری او در ملافات با صدام پخش کرد که با مواضع شناختەی شدەی وی منافات داشت.
این نمایش نتیجەی عکس داد و به خشم شیعیان افزود. همچنین در محافل بین المللی هم پژواکی نامناسب یافت.
گرچه صدام موقتا از این مهلکه جان بدر برد اما 14 سال بعد توسط همان شیعیان تحقیر شده، با حقارت بر چوبەی دار رفت و جانش را از دست داد.
اکنون اردوغان هم در موقعیتی مشابه است. می تواند با انتخاب عقل سللیم به راه یاووز سلیم برود.
گزینەی دیگر انتخاب راه صدام و افتادن در صد دام و کمند فریبنده تا رسیدن به سرنوشت پایانی است.

✅واضح است که نه پ.ک.ک توانسته ترکیه را شکست دهد و نه بزرگ ترین ارتش ناتو توانسته خصم دیرینش را از پای درآورد.
درست است که پ.ک.ک هیچگاه نتوانست دستاوردی ارضی ولو حداقلی در داخل ترکیه کسب کند.
اما بسان بازیگری قدرتمند توانسته شمال و شرق سوریه را بگیرد و در اقلیم کردستان هم نفوذی افسانه ای بدست بیاورد.
چرخەی جنگ و خصومت در مقیاس کنونی می تواند چند دهەی دیگر هم طول بکشد.
انتخاب گزینەی صلح هم می تواند آرامشی چند قرنه به ارمغان آورد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺پ.ک.ک حالا حالاها با اسلحه وداع نمی کند

سرانجام پس از مدتها انتظار پیام صلح اوجالان منتشر شد. برای من که به کاربرد دقیق و هدفمند واژگان در متون و خواندن میان سطور آنها علاقمندم، این پیام در درجه نخست محتاطانه و کلی بود.
این احتیاط بیش از هر چیز در زبان بیشتر تئوریک و کمتر سیاسی آن نمود یافته است.
آقای اوجالان گویی در یک کلاس درس نشسته و چکیدەی یک درسگفتار دربارەی جامعه شناسی سیاسی ترکیه را برای مخاطبان بازگو می کند.

واضح ترین بخش پیام، فراز پایانی آن است که به صراحت از انحلال و خلع سلاح پ.ک،ک سخن رفته است.
این خواسته  البته با قیودی چون داوطلبانه و پس از برگزاری کنگره و نفی اجبار و زور و نیز خلع سلاح همه ی گروه ها، به دقت مقید شده است.
مضاف بر این به نحوی به مسالەی مهم استقرار دمکراسی در ترکیه و ملزومات آن نظیر آزادی های سیاسی و ساماندهی دمکراتیک جوامع منوط شده است.

پیام اوجالان حاوی نکات تحلیلی قابل تامل و به نحوی بازاندیشی و تجدید نظرهای فکری یک رهبر ناسیونالیست کرد است.
مشخصا جایی که می گوید مدرنیتەی سرمایەداری، همبستگی سنتی و تاریخی میان کردها و ترک ها [ در دورەی عثمانی ] را مخدوش کرد.
مقصود وی خوارداشت ساماندهی اجتماعی پس از جمهوری به عنوان یک فراوردەی فکری مدرن است که مبتنی بر یک ناسیونالیسم زبانی افراطی برای نحستین بار کردها را به حاشیەی حیات سیاسی راند.
در ادامه می گوید که پ.ک.ک یک جنبش مقاومت رادیکال علیه این جنبەی ستیزه جویانەی [ کمالیسم ] بود.
مقاومتی که در عصر سوسیالیسم واقعا موجود به  طور طبیعی بدیل خود علیه مدرنیتەی سرمایه داری را در آلترناتیوی کمونبستی می دید.

اوجالان در ادامه می گوید که  دوران هر دو تمام شده است. هم دولت گرایی کمالیستی بر اساس انگارەی یک ملت، یک زبان و یک کشور و هم سوسیالیسم انقلابی پ.ک.ک.
همانطور که گفته شد این متنی تئوریک و ازقضا در امتداد اندبشەهای دوران زندان اوجالان است.
نکتەی اصلی اما این است که چگونه از متنی نظری، راهبردی سیاسی در می آید.

نه دولت ترکیه و نه پ.ک.ک هنوز واکنشی نشان ندادەاند.
کلی گویی نظری این پیام معلول شرایط ویژەی گوینده در حصر آن و نیز هراس از بهم خوردن پروسەی شکنندەای است که در آغاز خود قرار دارد. آغاز یک راه پر پیچ و خم طولانی.

آنهایی که فکر می کنند فردا در کوهستان قندیل آتش سلاحها خاموش و رزمندگان پ.ک.ک تسلیم می شوند، زیادی خوشبینند.
در گشایش کردی سابق در سال 2012 نیز اوجالان خواستەای مشابه مطرح کرد. پ.ک.ک آن زمان به صورت نمادین و با بر زمین گذاشتن اسلحه توسط گروهی از نیروهای خود در مرز پاسخ فراخوان رهبر زندانیش را داد.
این بار احتمالا با اعلان آتش بسی یک جانبه و یا آزادی داوطلبانەی چند سرباز اسیر این کار را خواهد کرد.

نکتەی دیگر این است که اوجالان بر خلاف انتظار قبلی اشارەای بە کردهای سوریە و واحدهای مدافع خلق نکرده است.
موضوع اخیر حلقەی مفقودەی پروسەی احتمالی صلح و عامل اصلی تنش میان طرفین است.
روشن است که هنوز برای ارزیابی زود است و انتظار تحولی ناگهانی فعلا بیجاست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺دادگاە ثابتی و منطق ثابت حکمرانی

شاکی: سه نفر ناشناس که در سن کهولت به سر می برند و بیش از نیم قرن پیش توسط ساواک دستگیر و شکنجه شدەاند.
متشاکی: پرویز ثابتی 88 ساله معاون ساواک، معروف به مقام امنیتی که اکنون در تبعید با ناباوری نظارەگر احیای نوستالژی حکومت سابق و تطهیر عملکرد سازمان بدنام ساواک است.

با هر نگاه، این یک کیفرخواست سیاسی است؛ نه علیه پهلوی دوم و نه حتی سازمان امنیت او بلکه علیه روایتی رتوش شده و اسطورەای است کە حکومت سابق را بی عیب و نقص نشان می دهد.
این دادخواهی تلاشی برای نبش قبر رژیم گذشته است تا از رهگذر آن بتوان به مصاف موج نیرومند احیای خاطرەی حکومت قبل از انقلاب رفت.

دادخواهان خیالی و در حقیقت صحنه گردانان اصلی داستان، می خواهند از " زیرزمین " نقبی به تاریخ بزنند و با آوردن یاد حکومت رعب و وحشت ساواک به "رو زمین" بزم خیال انگیز و مفرح افسوس برای گذشته را بهم بزنند.

گرچه در توفیق و تاثیر این کارزار  تردیدی جدی وجود دارد، اما دستکم دارای این مزیت است که از رهگذر آن به سنخ شناسی تازەای از ماهیت حکومت ها دست زد.
هر حکومتی دلرای دو بخش زیرزمین و روزمین است. نهادهای دولتی، دستگاه های اداری، سازمان های اقتصادی و فرهنگی و ...روی زمین قرار دارند.
با این تعریف، زیرزمین جای استقرار بخش مخفی حکومت نظیر پلیس سیاسی، دستگاه های سرکوب و سازمان های کنترل و مراقبت شهروندان است.
طبعا حکومت های غیردمکراتیک زیرزمین های عمیق تر و فراخ تر دارند و چه بسا قلب تپندەی نظام حکمرانی در آن قرار دارد.

این تمثیل ممکن است یادآور بحث روبنا و زیربنا در مارکسسیم کلاسیک باشد.
جایی که ادعا می شد شیوەی تولید اقتصادی و مناسبات منسوب به آن، زیربنای جامعه و تعیین کنندەی روبنای آن است.
بر مبنای این خوانش افراطی، روبنا عبارت بود از شکل دولت، جهت گیری های اساسی آن در فرهنگ، سیاست و اقتصاد و حتی نظام ارزشی و زیباشناختی رایج در اجتماع.
در خوانش های بعدی تلاش گردید با قائل شدن به قسمی پویایی و عاملیت مستقل برای روبنا، اصالت و جدیت اصلی ایده مصون بماند.

گرچه دید مکانیکی و تصلب استدلالی حاکم بر این دیدگاه، ماهیتا رهزن است، اما می تواند به تخیل ما جهت برساختن پیوند و دستور کاری مشابه یاری رساند.
در دولت هایی که زیرزمین های بزرگتر و غنی تر وجود دارد، روی زمین به تدریج به اسارت آن در می آید و خواسته و ناخواسته از عاملیت مستقل ساقط می شود.
قرار گرفتن عقل دولت در زیرزمین می تواند ژرفای بیشتری یافته و به آبادانی گورستان ها و بالاخص پدیدەی گورهای دسته جمعی بینجامد.

اتفاقی نیست که بیشترین گورهای دسته جمعی در کشورهایی مانند کامبوج، اسپانیای فرانکو، عراق، سوریه و ...قرار دارند که هریک شاهد دورەای از حکومت پلیسی و هراس و وحشت بودەاند.
مراد آنست که امنیتی شدن مفرط حکومت به سلب قوەی تشخبص و فقدان عقل سلیم می انجامد و در نهایت زوال و سقوط آن را رقم می زند.

حاکمیت نگاه امنیتی به معنای عریان شدن بیش از پیش و تاراندن منطق، عقلانیت، اخلاق، معنویت و شایستگی است.
با این تفاصیل ساواک و مدیر ارشد هنوز در قید حیات آن یکی از عوامل سقوط شاه بودند و قدر مسلم اینکه اگر چند سالی زودتر فضا باز و زندانیان سیاسی آزاد می شدند، انقلاب 57 به این کیفیت رخ نمی داد.

همانطور که گفته شد هدف شاکیان پیشگفته محاکمەی ثابتی نیست، بلکه تبدیل دادگاه فدرال اورلاندو به یک محکمەی تاریخ جهت صدور حکم اعدام خاطرەی رژیم سابق است.
پهلوی دوم یکبار پنجاه سال پیش در دادگاه تاریخ محکوم شد. اما بعدا در یک روند تجدید نظر خواهی آمیخته با درد و رنج - عمدتا ناشی از روزگار نابسامان کنونی - تبرئه گردید.
صد البته این پایان کار نیست و داوری نهایی تاریخ معمولا زمان زیادتری می برد.
باید نیم قرن دیگر بگذرد، گرد و خاک های کنونی بخوابد تا " دیوان عالی تاریخ " حکم نهایی را صادر و هر یک از دولت های لاحق و سابق را در جایگاه شایستەی خود قرار دهد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺پرسەی روح هیتلر در آلمان شرقی سابق!

ابتدا تصویر پایین را نگاه کنید. نقشەای که توزیع آرای انتخابات پارلمانی آلمان را نشان می دهد.
پدیدەی این انتخابات، حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان - AFD- است که با کسب بیش از 20 درصد آرا در جایگاه دوم ایستاد.
از این عجیب تر فتح تمام و کمال استان های آلمان شرقی سابق - رنگ آبی - توسط این حزب است!

آلمان شرقی با نام رسمی جمهوری دمکراتیک آلمان، ویترین بلوک شرق و فخر اردوگاه کمونیستی بود.
احسان طبری نظریه پرداز حزب تودە که بخش اعظم سال های تبعیدش را در آن زیست، کمتر می توانست احساس سراپا تحسین و شورش را نسبت به آن پنهان کند:
پیروزی نظام سوسیالیستی بر ویرانه های رایش هیتلری از معجزات تاریخ است.
کمونیست ها جهد بسیار کردند تا خودآگاهی انترناسیونالیستی را در دماغ آلمانی هایی فاشیستی فرو کنند که از زمان بیسمارک، با ترنم سرود؛ آلمان والاتر از هر چیز پرورده شدەاند.

لابد اگر طبری امروز زنده بود و پیروزی AFD را می دید، سخت رنجیده خاطر می شد؛
وارثان معنوی هیتلر و حزب نازی بر ویرانه های سوسیالیسم سابق نشسته و از سوی ترامپ و ماسک ستایش می شوند!

ظهور یک جریان ناسیونالیست بیگانه ستیز در آلمان شرقی سابق با تحلیل های متعارف به سختی قابل توضیح است.
احتمالا هیچ کشوری در جهان به اندازەی آلمان با گذشتەی گناه آلودش تسویه حساب نکرده است.
آلمانی ها دائما خاطرەی نحس هولوکاست و کشتارهای سازمان یافته را زنده نگه می دارند و از یادآوری مسئولیت های خود ابایی ندارند.
حتی در مفام مقایسه آلمان شرقی سابق در قیاس با همسایەی غربی اش، با گذشتەی فاشیستی خود، مواجهەای شدید و خالی از انعطاف تر داشت.

دولت کمونیستی حاکم بر برلین، در قیاس با آلمان غربی، سنخیت کمتری با رژیم نازی داشت و با بازماندگان آن ملاطفت بسیار کمتری به خرج داد.
با این اوصاف تقصیر نباید به گردن باخت در نبرد معروف " حافظه علیه فراموشی " انداخته شود.
چه بسا شاید یادآوری بیش از حد موضوع تاثیری منفی بر جا گذاشته و مصداق این پند حکیمانه شده است:
گاه اجرای عدالت به بهای به خطر انداختن صلح تمام می شود!
حزب AFD کار خود را به عنوان یک جریان ضد یورو آغاز نمود. آنها می گفتند جهان غرب با تاکید افراطی روی تقصیر گذشتەی آلمان در پی تحقیر آن است.
آنها اتحادیەی اروپا را یک پیمان ورسای نوین به قصد استثمار آلمان به عنوان ثروتمندترین و بزرگ ترین اقتصاد قاره می دیدند.

اما سخن این است که چرا پروپاگاندای مذکور بیشتر در شرق کشور کارگر شد؟
یحتمل به علت خاطرات تلخ گذشته از دعوت به همبستگی بین المللی و انترناسیونالیسم از سوی مسکوی کمونیست که مآلا نسخەی لیبرالی و قرن بیست و یکمی آن در بروکسل کاپیتالیست را ملکوک و بی اعتبار می نمود.
علاوه بر آن پایین تر بودن استانداردهای زندگی در شرق به نسبت غرب که سالها چوب ناکارامدی و کژکارکردی سوسیالیسم واقعا موجود را شمرده بود.

برای اهالی شرق که با حسرت به شکوفایی اقتصادی آلمان غربی می نگریستند، شراکت اتباع سایر کشورها در مزایای اقتصادی آن، حسرت آور و اندوهناک بود.
به این فهرست باید عاملی مهم تر را هم افزود. در هنگامەی به هم پیوستن دو آلمان، اتحادی راستین رخ نداد.
بلکه شرق گرسنه اما مغرور با شتاب به غرب مرفه ملحق شد.
در نگاه آنان، شرق تا زمانی که به راست گرایش نیافته بود، نادیده گرفته می شد.
تفاوت های فرهنگی و رفتاری میان دو بخش آلمان بر اثر شکاف اقتصادی چند دهەای آنقدر زیاد بود که در فرهنگ عمومی و نظام زیبایی شناسی بازتاب می یافت.
در کشوری که هر نوع شوخی با یهودیان و اقلیت ترک تبار با انگ نژادپرستی شماتت می شود، اهالی شرق بردوام آماج لطیفەهای تحقیر آمیز بخش غربی کشور قرار می گیرند.

عامل مهم دیگر مهاجرت است. آلمان مهمان نوازترین و سخی ترین کشور اروپایی به نسبت مهاجران خاورمیانەای و اهالی جنوب جهانی بوده است.
شاید در یک مورد سرزنش های راستگرایان آلمانی خطاب به آمریکا و اروپا منصفانه باشد؛
بزرگ ترین موج مهاجرت دوران اخیر که شامل دهها میلیون نفر از اهالی خاورمیانه و شاخ آفریقاست، عمدتا معلول سیاست های شکست خورده و مداخلات مخرب واشنگتن در منطقه است.
این مساله در سراسر اروپا به احیای راست افراطی و رواج جهت گیری های هویت خواه و ضد مهاجرتی انجامیده است.

به این فهرست می توان عامل اساسی دیگری به نام ظهور ترامپ را افزود.
وقتی در راس به اصطلاح جهان آزاد که از قضا قید و بندهای لیبرال منشانەی فراوانی را پس از جنگ به آلمان و اروپا تحمیل کرده، رهبری خاص گرا و هویت طلب و معتقد به برتری سفیدپوستان و مردان قرار گرفته، چرا بقیە از او پیروی نکنند؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺کاخی که قرار بود حسینیه شود، کرملین شد!

در سومین سالروز تهاجم روسیه به اوکراین، آمریکا و اسرائیل در کنار مسکو به قطعنامەی محکومیت روسیه در مجمع عمومی رای منفی دادند.
در حالیکه ایران و چین به عنوان متحدان اصلی روسیه در کنار 63 کشور دیگر به آن رای ممتنع دادەاند.
در این رای گیری آمریکا در کنار معدود طرفداران روسیه در جنوب جهانی نظیر نیکاراگوا، سودان، روسیه سفید، آفریقای مرکزی، بروندی و اریتره قرار گرفته است.
این تحول، تازه ترین نمود انقلاب ترامپی و نشانەی دیگری دال بر دوری آمریکا از اروپا و مغازلەی آن با روسیه است.
زوج ترامپ - ماسک که در حال زیر و رو کردن سنت ها و رویه های رایج سیاست و ساختار قدرت آمریکایی هستند، تمثیلی از لنین و تروتسکی به شمار می روند.
رهبران انقلابی راست گرایانه با درونمایەای از ناسیونالیسم توده گرا و اندیشەی تجارت آزاد.
جهان بین الملل برای زوج ترامپ - ماسک مانند لپ تابی است که با دگمەای خاموش و روشن می شود!
البته دستکم تا اینجا خیلی خوش به حال پوتین شده؛ ایران شوخی شوخی می گفت کاخ سفید را حسینیه می کند، اما ظاهرا جدی جدی دارد به کرملین تبدیل می شود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

13k 1 167 205

🔺نفت ملی؛ نه انگلیسی، دولتی و چینی!

در ایران معاصر پیوند نفت و دولت به اندازەی رابطەی دین و دولت، پراهمیت و مناقشه برانگیز است.
مصطفی میرسلیم عضو مجمع تشخیص در سخنانی جنجالی انگشت روی نکتەای مهم گذاشته است:
ملی شدن نفت از دوران مصدق به بعد عملا به دولتی شدن این صنعت انجامیدە و به معنای متعلق به ملت بودن آن نیست.

این یک اعتراف درست است. نفت از دست انگلیس خارج شد و به تیول دولت درآمد.
دولت ها همیشه نمایندەی ارادەی ملی نیستند و چه بسا منافع گروه های حاکم و الیگارش های متحد حکومت را در اولویت قرار می دهند.
دولت اصول گرای احمدی نژاد در میانەی دهەی 80 با شعار فریبندەی؛ پول نفت باید سر سفرەی مردم بیاید، روی کار آمد.
برنامەی آن در واقع نوعی سیاست خرید طبقات به قصد انحراف طبقەی متوسط از پیگیری خواست اصلاحات و توسعەی سیاسی بود.
امکانی که به واسطەی بالا بودن بهای نفت و میزان بالای تولید ایران در آن سالها دور از دسترس نمی نمود.
اما در غیاب یک نظام حکمرانی منسجم و منضبط افسار کار از دست آن خارج و به یک حامی پروری گل و گشاد و آمیخته به فساد میدان داده شد.
به سخن دیگر نفت نه تنها مردمی نشد بلکه حکومت به عنوان صاحب و متولی آن، دلارهای نفتی را به سوی گروه های اجتماعی همسو و بالقوه متحد خود سرازیر نمود.

در این میان نباید از یک تحول بزرگ دیگر در مقیاس اقتصاد سیاسی غافل شد.
با آغاز تحریم ها از دهەی نود، دولت به میزان زیادی اختیار و کنترل خود بر صنعت نفت را از دست داد و به نوعی به دوران قبل از دولت ملی دکتر مصدق برگشت.
تحریم های سخت گیرانه و ممنوعیت های متعدد و محرومیت ایران از مزایای ادغام در اقتصاد جهانی، به مرور نقش دلالان و واسطه ها را برجسته کرد.
به موازات آن به قدرت چانه زنی و نفوذ اقتصادی  خریداران باقیمانده در کشورهای شرق جغرافیایی نظیر چین و هند و کره افزود.
نفت صادر شده از بنادر ایران با بهایی ارزان تر به کمک کارچاق کنها و شبکەهای ترانزیت در سواحل و بندرها انبار و ارز معادل آن بارها بلوکه شده است.
تنها راه چاره هم اغلب تهاتر با کالاهای مد نظر کشور خریدار است که طبعا با زیان بیشتری همراه است.

از این رو می توان از نوعی سیر قهقرایی سخن گفت. نفت انگلیسی، ابتدا دولتی شد و پس از دهه ها در سایەی پیشامدهای سیاسی، چینی و کره ای و صد البته الیگارشیک هم گردید.
با این تفصیل ضمن آنکه سخن میرسلیم پربیراه نیست، اما واجد غفلت اساسی یاد شده است.
شاید تنها کشور جهان که شاهد ملی شدن راستین نفت خود بوده، نروژ است.
نروژ نه تنها از ورود دلارهای نفتی به بودجەی عمومی جلوگیری می کند، بلکه مجموع آن را در صندوقی شیشەای گذاشته که به صورت لحظەای بروز رسانی می شود.
هم اکنون صندوق مزبور واجد بیش از هزار میلیارد دلار است و رسما گفته می شود که هر فرد نروژی معادل دویست هزار دلار در آن اندوخته دارد.
کشورهای خلیج فارس هم با وجود داشتن نظام های استبدادی و غیرپاسخگو، قدم های مهمی در جهت تنوع بخشی به اقتصاد و کاستن از اتکا به درآمدهای نفتی برداشته اند.

گویی با اندوه، قصەی پرغصەی نفت ایران به ابتدای خود بازگشته است.
بدین معنا که دوباره نفت باید از اسارت خارجیان و الیگارش ها و کاسبان تحریم خارج و از نو ملی شود.
در گام دوم می بایست این صتعت از چنبرەی دولت رانتی و مغرور و متورم از قبل درآمدهای نفتی رها و به دامن ملت بازگردد.
اگر هم الگوی نروژ قدری بلدپروازانه و ناهمسان با وضعیت و توان ملی ما باشد، آموختن ار تجربەی همسایگان جنوبی خیلی سخت و غیرفروتنانه نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺خیانت آمریکایی و شادی کودکانەی ایرانی!


برخی محافل اصولگرا از سیاست ترامپ دربارەی اوکراین ذوق زده شده و دست از سر نمی شناسند.
این شادی کودکانه، مانند هیجان زدگی طفلی است که با دیدن دود شعله ی آتش از دور، به وجد در می آید و از درک مخاطرات آن ناتوان است.
تحقیر اروپا و تنبیه اوکراین که تمام تخم مرغ هایش را در سبد غرب گذاشته، ممکن است دل فرقەی اقتدارگرا را خنک کند و اسباب تسلی خاطرشان گردد.

عقل سلیم اما می گوید که این سرور هم غیر منطقی است و هم موقتی.
در مرتبەی اول دود تصمیمات و ایدەهای عاری از اخلاق و قانون رئیس جمهور آمریکا به چشم کشورهای کوچک و بازیگران ضعیف می رود.
در جهانی که اکنون هم چندان در بند نظم و قانون نیست، شل شدن و بی در و پیکر شدن بیشتر و زوال نظامی که پس از جنگ جهانی دوم سر برآورد،ه به زیان دولت هایی چون ایران است.
کشوری که به اقتضای طبیعت و ژئوپولتیک از قسمی تنهایی مزمن استراتژیک رنج می برد.
ایران هم اکنون عضو هیچ معاهدەی دفاعی نیست و هیچ تضمین امنیتی معتبری از آن صیانت نمی کند.

چیزی که ترامپ در حق اوکراین انجام می دهد، البته نوعی تکرار عملکرد اروپا در دهەهای گذشته است.
بیش از صد سال پیش، انگلیس و فرانسه دو قدرت عمدەی وقت جهان طی پیمانی سری موسوم به سایکس - پیکو متصرفات عثمانی در خاورمیانە را میان خود تقسیم کردند.
با معیارهای امروز این امر اندکی عجیب به نظر می آید.
خود عثمانی خبر نداشت، عرب ها که با وعدەی یک وطن عربی متحد پیشتر فریفته و برای شورش علیه عثمانی برانگیخته می شدند، چند کشور جعلی تهیه شده با خط کش و مداد رنگی دریافت کردند.
کردها به کلی نادیده گرفته شدند و حق تعیین سرنوشتشان به محاق رفت.
ایران هم که به عنوان همسایه می بایست در جریان تغییرات مرزی و تحولات سهمگین سیاسی در مجاورت مرزهایش قرار گیرد، مطلقا بی خبر نگه داشته شد.
تازه خود ایران هشت سال قبل تر در جریان قرارداد مخفیانەی 1907 روس و انگلیس در سن پترزبورگ میان دو قدرت فوق تقسیم و فقط روی کاغذ وجود داشت.

خواب امروز ترامپ برای اروپا، نوعی سایکس پیکوی عیان و آنلاین است. صد البته برخی جنبه ها و ابعاد محرمانه و پشت پرده هم حتما وجود دارد.
اما پرسش این است که ایران چگونه می تواند از قدم گذاشتن در جهان پر از مخاطرەی "بازی بزرگ" و بده بستان های نهانی قدرت های بزرگ خوشحال باشد؟
فرضا اگر اوکراین قربانی شود، چه تضمینی هست ایران هم در سیاهچالەی نظم ویران شدەی بین المللی نیفتد!
تازه میان مسالەی ایران و اوکراین پیوندهای ساختاری و کارکردی گوناگون هم وجود دارد!

با این اوصاف آیا ایران باید به یک سایکس پیکوی جدید لبیک گوید و دلش در جستجوی حال و هوای دهەهای اواخر قرن نوزدە و اوایل قرن بیست به تپش بیفتد؟
ملت های ضعیف و کوچک باید مشتاق و سینه چاک صلح عادلانه و راه حل های شرافتمندانه باشند.
پس از دویست سال هنوز سینەی ایران به خاطر قراردادهای گلستان و ترکمانچای درد می گیرد.
قلب کردها هم پس از گذشت صد سال از سایکس پیکو خون چکان است و عرب ها و ترک ها نیز هرکدام به نحوی با میراث شوم آن دست به گریبانند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1




🔺کردستان، کرکوک و تراکتوری که بر تانک پیروز شد!

یک سال پس از آنکه کشاورزان فرانسوی با شعار " نجات کشاورزی فرانسه " با تراکتورهایشان خیابان های پاریس را تسخیر کردند، ویدئوی مقاومت یک کشاورز تراکتور سوار کرد کرکوکی در برابر سربازان عراقی، مسالەی نجات کرکوک را دوباره به صحنه آورد.

نجات کرکوک نه تنها از اشغال و تعریب و تصاحب دولت های متوالی عراق، بلکه از دست فرقه گرایی، باندبازی، و برخورد کاسبکارانه احزاب و سیاستمداران کرد!
همچنین از کف سیاستمداران فاسد و جاه طلب جوامع محلی عرب و ترکمن که برای پر کردن جیب هایشان از دلار و دروغ، وفاق و همبستگی مردم را نشانه می روند.

وایرال شدن این ویدئو، در جوامع کردستانی بازتابی غریب یافته است.
گزارش ها حاکی از وجود یک پروندەی حقوقی قدیمی است. در حالیکه دادگاه فدرالی عراق مالکیت کشاورزان کرد را بر این اراضی تایید کرده، ارتش عراق با استناد به بخشنامه های شورای فرماندهی انقلاب زمان صدام مدعی احراز مالکیت بر آنهاست.
این مساله در کنار وضعیت ویژەی کرکوک پس از حوادث 16 اکتبر 2017 و فریز ماندن مادەی 140 قانون اساسی عراق که ناظر به تعیین سرنوشت این استان حساس است، به التهاب مزمن آن شدت بخشیده است.

بررسی واکنش های مخاطبان کرد شبکه های اجتماعی در این زمینه حاوی نکاتی جالب است.
کردهای ایران و کردهای مناطق خارج از اقلیم و از جمله کرکوک، از موضع گفتمان مقاومت به مساله می نگرند.
در حالیکه به نظر می رسد که ساکنان اقلیم عمدتا از زاویەی گفتمان معیشت و نقد کژکارکردی دولت خود به آن نگاه می کنند.
در مواردی نیز شاهد همپوشانی نادر دو گفتمان موصوف هستیم.
همزمان رسانه های نزدیک به حزب حاکم آن را دستمایەای برای برانگیختن شور ملی گرایی و تقویت گفتمان مقاومت و به حاشیه بردن مطالبات و نارضایتی های عمومی نموده اند.

این تلاقی و اصطکاک ها یادآور پلمیکی مشابه در ایران است.
اقتدارگرایانی که مشروعیت خویش را در تقویت محور مقاومت و چرخاندن سانتریفوژهای هسته ای می جویند و میانه روانی که گردش چرخ زندگی مردم را هم مهم می دانند.
تجربه نشان داده که دولت های دمکراتیک که نمایندەی راستین ارادەی ملی هستند، از مشروعیت و ظرفیت بیشتری جهت پیگیری یک سیاست خارجی متکی به منافع ملی برخوردارند.

این بدین معنا نیست که یک دمکراسی در میدان نبرد حتما دشمن دیکتاتورش را مغلوب می کند.
بلکه تاکید روی این نکتەی مهم است که یک نظام دمکراتیک برخوردار از خرد جمعی و بیمناک از برد و باخت های انتخاباتی، حتما در سیاست خارجی و تصمیم گیری های اساسی اشتباه کمتری می کند.
به نوعی عکس این موضوع نیز صادق است.
سیستم های سیاسی اندک سالار که با نقصان مشروعیت مواجهند، تمایل بیشتری برای پیگیری سیاست خارجی تهاجمی و دمیدن در شور ملی گرایی دارند.
مقاومت و مشروعیت اغلب مترادف می شوند و آنچه در داخل بدست نیامده، در خارج تحصیل می شود.

زخم خون چکان کرکوک از مصادیق بارز تضاد موصوف است. دو حزب عمدەی اقلیم کردستان نه تنها هیچگاه به عنوان موضوعی ملی با آن برخورد نکردەاند، بلکه در بزنگاه های حساس با مواجهەی حزبی آن را به قهقرا نیز بردەاند.
مثلا کرکوک یکی از پایگاه های مردمی دیرین اتحادیەی میهنی کردستان است، اما نیروهای آن در اکتبر 2017 با عقب نشینی هماهنگ نشده از شهر به ارتش عراق جهت بازگشت به آن کمک کرده و خطوط دفاعی کردها را تضعیف نمودند.
صد البته این شکست بدفرجام بخشی از تبعات رفراندوم ناکام سپتامبر بود.
اصل رفراندوم نمونه ای از تصمیمات عاری از خرد جمعی و مکانیزم های تصمیم گیری در نظام های دمکراتیک بود که پیامدهای آن هنوز اقلیم را رها نکرده است.
در یک مورد عجیب دیگر بهار امسال، پس از انتخابات استانی کرکوک، حزب دمکرات با دو نماینده وارد ائتلاف با جبهەی ترکمانی - متحد ترکیه و اصلی ترین مخالف کردها در کرکوک - شد تا اتحادیەی میهنی با شش کرسی را از گردونه خارج نماید.
این امر با دخالت سودانی که نگران حذف اتحادیه به عنوان نیروی سیاسی اصلی بود، ناکام ماند.

با این اوصاف، حادثەی دیروز و زورگویی نظامیان عراقی علیه کشاورزان بینوای کرد باید تلنگری جهت خاتمەی حزب بازی، فرقه گرایی و بازی های سیاسی موجود باشد.
قاعدتا اگر هدف کمک به مردم کرکوک و بازگرداندن آن به دامن اقلیم کردستان از طریق مکانیزم های قانونی و با حفظ منافع تمام اقوام و همزیستی صلح آمیز آنهاست، این امر از طریق شوهای رسانه ای محقق نمی شود.
در شرایطی که چند ماه پس از انتخابات اقلیم، هنوز دولت تشکیل نشده و احزاب و جریانات موجود هر کدام ساز خود را در سیاست داخلی و خارجی می زنند، نمی توان امید زیادی داشت.
اصلاحات ساختاری در اقلیم کردستان به نحوی که ارادەی راستین ملی جایگزین منافع سیاسی الیگارش ها و خانواده ها و دفاتر سیاسی احزاب شود، به مشروعیت رهبران کرد برای گره گشایی از مسالەی کرکوک می افزاید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


ایران الگوی یک کشور مصرف شده!

خبر تصرف دویست هکتار از اراضی دماوند توسط یک موسسەی مطبوعاتی گرچه شگفت انگیز است، اما خارق العاده و بیرون از روال مرسوم نیست.
در حقیقت این پدیده رجعت به روالی کهن است که قرن ها و بلکه هزاران سال در این ملک جریان دارد و شوربختانه در چند دهەی اخیر پس از دورەی کوتاە فتور، جانی تازه یافته است:
فقدان مکانیزم های قانونی و ضمانت های مطمئن جهت مالکیت، محترم نبودن حق مالکیت شخصی و دست درازی به اراضی ملی، منابع عمومی و ثروت های همگانی.

در ایران پیشامدرن مالکیت زمین یا بر اساس تبار و خون بود، یا غلبه و زور.
اکنون هم راه اصلی تحصیل ثروت، نه سخت کوشی و کار آفرینی و نه حتی شایستگی و مهارت و دانایی، بلکه میانبری بنام قدرت است.
راه نابعەای اقتصادی چون ایلان ماسک از رهگذر ثروت به قلەهای قدرت باز می شود، اما در ایران شایستگان جلای وطن می کنند و فرومایگان یک شبه دکتر و استاد دانشگاه و سرمایه دار و خیر و کارآفرین می شوند.

مسالەی اصلی این یادداشت البته این نیست، بلکه انگشت نهادن بر روی مسالەی مهم تاب آوری ایران به عنوان اکوسیستمی طبیعی، زیستگاهی انسانی و اجتماعی ملی در برابر این تاراج مغول وار و مصرف بی رویەی داشته ها و اندوختەی مادی و معنوی آن است.
بی هیچ اغراق و زیاده روی، میزان مصرف داشته های بالا از اندازەی تولید و تجدید آن بیشتر است و تاب آوری کشور رو به نقصان و کاستی است.
همه بی محابا از همه چیز مصرف می کنیم بدون اینکه چیزی در خور به آن بیفزاییم؛ محیط زیست، منابع آبی، ثروت های طبیعی، اعتماد عمومی، دین و باورهای معنوی و اخلاق و سرمایەی اجتماعی.

کدام کشور در طرلز ایران اینگونه با انقراض جمعیتی و زیست محیطی مواجه است؟
چرا نرخ دین گریزی و ستیز خالی از معنا با باورهای معنوی اینگونه بی محابا بالا رفته؟
آیا غیر از این است که دین به کالایی سیاسی تبدیل و به تدریج مصرف شده است؟
آیا اخلاق و معنویت را می توان به آسانی در سبد کالاهای تجدیدپذیر گذاشت؟
آیا جز این است که حاکمبت قانون به بهای اجرای یک سیاست حامی پرورانەی افراطی بیش از پیش تضعیف شد؟

کوته سخن اینکه به قیمت خرید وفاداری سیاسی و فرسایش خواست دمکراسی خواهی، دست تطاول فرصت طلبان و نان به نرخ روزخوران به روی منابع ملی و دولتی باز شد و اژدهای هزار سر فساد سر برآورد.
فرضا ناترازی آب و برق و گاز یک شبه سر برنیاورده، بلکه مرهون آمیزش نامیمون حامی پروری و هیولای فساد است.
در این روند فرسایش زا به همان اندازه که داشته های مادی از میان رفته و تاب آوری اکولوژیک مستهلک شده، عناصر سرمایه ساز اجتماعی چون امید و اعتماد عمومی هم تباه گشته است.

حدود شصت سال قبل یک فعال چپ گرای ایرانی در آلمان کتابی پر سر و صدا تحت عنوان ایران الگوی کشوری در حال توسعه نوشت.
در یک فضای سیاسی و فکری ویژه، دهها هزار نسخه از کتاب بهمن نیرومند فروش رفت.
اگر امروز کتاب ایران الگوی کشوری مصرف شده نوشته شود، چقدر سر و صدا می کند؟
یحتمل هیچ! چون بی تفاوتی عمومی و کرختی همگانی مانند قسمی بی حسی ملی، همەی اعضا و جوارح و شاخصەهای ادراکی این جامعه را فرا گرفته است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Показано 20 последних публикаций.