Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ما این وطن از چنگِ تو پس میگیریم
شاعر: «مونا برزویی»
آن دست که نَفْسِ بیگناهی را کُشت
انگار تمامِ مردمان را کشته
پنداشت که با چَراندن خفاشان،
خورشیدَکمان و آسمان را کشته
خونی که روان شدهست بر لالهی گوش،
میجوشد هنوز و غرقشان خواهد کرد
پژواکِ غریبِ نامِ یک دختر کُرد،
ظلمی که نهفتند، عیان خواهد کرد
این پرچمِ آغشته به شب: گیسویش،
از سایهی خرچنگِ تو پس میگیریم
ای ملغمهی دروغ، ای ترسیده!
ما این وطن از چنگِ تو پس میگیریم
Hosseinronaghi
@scu_tweet
شاعر: «مونا برزویی»
آن دست که نَفْسِ بیگناهی را کُشت
انگار تمامِ مردمان را کشته
پنداشت که با چَراندن خفاشان،
خورشیدَکمان و آسمان را کشته
خونی که روان شدهست بر لالهی گوش،
میجوشد هنوز و غرقشان خواهد کرد
پژواکِ غریبِ نامِ یک دختر کُرد،
ظلمی که نهفتند، عیان خواهد کرد
این پرچمِ آغشته به شب: گیسویش،
از سایهی خرچنگِ تو پس میگیریم
ای ملغمهی دروغ، ای ترسیده!
ما این وطن از چنگِ تو پس میگیریم
Hosseinronaghi
@scu_tweet