"دون ژوان" در تاریخ به خاطر عشقبازی با هزار و سه زن نامش مترادف با زن بارگی شده است ولی شاید رقیب ایتالیایی او یعنی "کازانووا" شخصیت دلچسبتری نسبت به رفیق ماتادورش داشته باشد. کازانووا زنان را چنین وصف میکرد:
"بهترین زن کسی است که زودتر لباسش را در بیاورد!"
بی عشق زیستن را جز نیستی چه نام است؟
یعنی اگر نباشی کار دلم تمام است
با این حال ۱۶جلد کتاب خاطرات او که وی در پیرانه سری نوشته صرفا شرح عشقبازی او با زنان نیست. اگر قدما در مشرق زمین مردان را از جماع با چند دسته زن بر حذر میداشتند و به قول شاعر:
جماع پنج کس ممنوع باشد
نگردد گرد ایشان مرد هشیار
یکی زآنها زن پیر است و دیگر
صغیر و حایض و بد شکل و بیمار
کازانووا صرفا دل باخته زنان زیبا و جوان نیست که " خوب رو سنگدل است ارچه پیمبر باشد " و تقریبا از دختر ۷ ساله تا پیرزن ۷۰ ساله را بدون توجه به سن و سال و زشت و زیبایی به چنگ آورده است. او حتی بدون آنکه معشوق را دیده باشد صرفا بر اساس یک خنده در دل تاریک شب تصمیم گرفته در مکانی توقف کند و از وصال زن آهنگری برخوردار شود. درباره او هم میتوان حوصله به خرج داد و کتاب خاطراتش را خواند و هم میتوان به کتاب کوتاه "استفان تسوایک" بسنده کرد که "علی دشتی" هم بر آن مقدمه نوشته است ولی بر خلاف تصور نباید کازانووا را به یک مرد خروس فعل تقلیل بدهیم و از او بابت این گرم مزاجی متنفر باشیم. گزارش او از اوضاع اروپا و وضع بشر نشان دهنده این است که فردی لاابالی مانند او که به قول خودش"چون فیلسوفان زیست و چون مسیحیان واقعی مرد" میتواند در عمق باطن از بسیاری افراد و حتی همان زنان اشراف عصر اخلاقیتر و مهربانتر باشد. بخشی از کتاب به زبان فرانسه او را که برای خواندن انتخاب کردم_البته از روی ترجمه انگلیسی_ علاوه بر مقدمه کتاب شامل سفر وی به فرانسه میشد. او در این جا شاهد اعدام Robert-François Damiens به خاطر ترور لویی پانزدهم است. اگرچه زخم لویی کوچک بود و به قول ولتر از یک زخم سوزن بیشتر نمیشد وی را به خاطر تلاش برای شاه کشی مثله کردند. اجرای عمل به جلاد معروف "شارل-هانری سانسون" سپرده شد و از انواع شکنجهها برای کشتن محکوم بیچاره استفاده شد تا سادیسم حضار تسلی یابد. نخست بر پای محکوم، پوتین اسپانیایی کردند تا ساقهایش خرد شود و سپس با انبرهایی گوشت تنش را کندند و در محل زخم سرب مذاب و چیزهایی مانند آن ریختند تا در آخر با کشیدن دست و پایش توسط اسب چهار شقه شود. کازانووا خود در معیت معشوقهاش و چند زن شاهد این عمل است و میگوید برای نشنیدن ضجههای قربانی و ندیدن این صحنهها چند بار رو برگردانده و گوشهایش را گرفته ولی خانم ها حتی یک اینچ جا به جا نشدهاند. کسی که در تمام عمر به زن بارگی و قماربازی مشهور بوده و ظاهرا به هیچ اخلاقی پابند نبوده در برابر چنان جنایتی از خود انسان بودن نشان میدهد در حالی که جمعیتی عظیم که یحتمل خود را واجد عقل عصر روشنگری میدانسته در قبال سلاخی انسانی هورا میکشد. از این حیث من کازانووا را دوست دارم و در دل تحسین میکنم که بیاخلاقیش به کسی آسیب نرسانده و او را به سبعی خونخوار بدل نکرده است. چنانکه خودش گفته هرگز هیچ زنی پس از خوابیدن با او ناراحت نبود و احساس فریب خوردن نمیکرد.
خامان رهنرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی
محمّدامین احمدپور
@savadvabayaz | سواد و بیاض
"بهترین زن کسی است که زودتر لباسش را در بیاورد!"
بی عشق زیستن را جز نیستی چه نام است؟
یعنی اگر نباشی کار دلم تمام است
با این حال ۱۶جلد کتاب خاطرات او که وی در پیرانه سری نوشته صرفا شرح عشقبازی او با زنان نیست. اگر قدما در مشرق زمین مردان را از جماع با چند دسته زن بر حذر میداشتند و به قول شاعر:
جماع پنج کس ممنوع باشد
نگردد گرد ایشان مرد هشیار
یکی زآنها زن پیر است و دیگر
صغیر و حایض و بد شکل و بیمار
کازانووا صرفا دل باخته زنان زیبا و جوان نیست که " خوب رو سنگدل است ارچه پیمبر باشد " و تقریبا از دختر ۷ ساله تا پیرزن ۷۰ ساله را بدون توجه به سن و سال و زشت و زیبایی به چنگ آورده است. او حتی بدون آنکه معشوق را دیده باشد صرفا بر اساس یک خنده در دل تاریک شب تصمیم گرفته در مکانی توقف کند و از وصال زن آهنگری برخوردار شود. درباره او هم میتوان حوصله به خرج داد و کتاب خاطراتش را خواند و هم میتوان به کتاب کوتاه "استفان تسوایک" بسنده کرد که "علی دشتی" هم بر آن مقدمه نوشته است ولی بر خلاف تصور نباید کازانووا را به یک مرد خروس فعل تقلیل بدهیم و از او بابت این گرم مزاجی متنفر باشیم. گزارش او از اوضاع اروپا و وضع بشر نشان دهنده این است که فردی لاابالی مانند او که به قول خودش"چون فیلسوفان زیست و چون مسیحیان واقعی مرد" میتواند در عمق باطن از بسیاری افراد و حتی همان زنان اشراف عصر اخلاقیتر و مهربانتر باشد. بخشی از کتاب به زبان فرانسه او را که برای خواندن انتخاب کردم_البته از روی ترجمه انگلیسی_ علاوه بر مقدمه کتاب شامل سفر وی به فرانسه میشد. او در این جا شاهد اعدام Robert-François Damiens به خاطر ترور لویی پانزدهم است. اگرچه زخم لویی کوچک بود و به قول ولتر از یک زخم سوزن بیشتر نمیشد وی را به خاطر تلاش برای شاه کشی مثله کردند. اجرای عمل به جلاد معروف "شارل-هانری سانسون" سپرده شد و از انواع شکنجهها برای کشتن محکوم بیچاره استفاده شد تا سادیسم حضار تسلی یابد. نخست بر پای محکوم، پوتین اسپانیایی کردند تا ساقهایش خرد شود و سپس با انبرهایی گوشت تنش را کندند و در محل زخم سرب مذاب و چیزهایی مانند آن ریختند تا در آخر با کشیدن دست و پایش توسط اسب چهار شقه شود. کازانووا خود در معیت معشوقهاش و چند زن شاهد این عمل است و میگوید برای نشنیدن ضجههای قربانی و ندیدن این صحنهها چند بار رو برگردانده و گوشهایش را گرفته ولی خانم ها حتی یک اینچ جا به جا نشدهاند. کسی که در تمام عمر به زن بارگی و قماربازی مشهور بوده و ظاهرا به هیچ اخلاقی پابند نبوده در برابر چنان جنایتی از خود انسان بودن نشان میدهد در حالی که جمعیتی عظیم که یحتمل خود را واجد عقل عصر روشنگری میدانسته در قبال سلاخی انسانی هورا میکشد. از این حیث من کازانووا را دوست دارم و در دل تحسین میکنم که بیاخلاقیش به کسی آسیب نرسانده و او را به سبعی خونخوار بدل نکرده است. چنانکه خودش گفته هرگز هیچ زنی پس از خوابیدن با او ناراحت نبود و احساس فریب خوردن نمیکرد.
خامان رهنرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی
محمّدامین احمدپور
@savadvabayaz | سواد و بیاض