Репост из: "ژیک"
من عاشق خندههای بیدلیلم! مثل وقتی یادم میاد توی سرما سر بینیت سرخ میشه... مثل قیافهت که موقع دروغ گفتن صد تا رنگ عوض میکنه و اخر سر هم چشمات با صداقتشون کار دستت میدن. من عاشق مهربونی کردنهای بی دلیلم! مثل وقتی با غصه میگفتی دلم میسوزه واسه همه اون شخصیتهای منفی داستانایی که هیچ وقت خدا کسی نفهمید شاید از تنهایی به این حال و روز افتادن! مثل وقتی که توی نینی نگاهت حس محبت میدیدم وقتی که میگفتی: تو مثل بقیه نشو اگه من چوپان دروغگو هم شدم... اگه هزار بار هم بیخودی داد زدم گرگ بار هزار و یکم هم با داد زدنم بیا... شاید این بار حقیقت و گفته باشم. من حتی عاشق اون وقتیم که بهت نگاه کردم و گفتم: میدونی دستها چقدر معنی توی خودشون پنهون میکنن؟ و تو فقط با تعجب نگام کردی اما میخوام یه اعترافی بکنم از همون روز بارونی که بوی عطرت همه شهر و برداشته بود... از همون روز که از روی تموم چالههای پر اب شهر دوییدیم من دستهام رو جا گذاشتم. یه جایی که خودمم نمیدونم کجاست! حتی خندههام رو هم جا گذاشتم یه جایی میون خط لبخند کنار لبت کنار چینهای کنار چشمت میون لحن حرف زدنت... من حتی خودم رو توی یه خیابون خاص... کنار ساندویچی کثیف توی چهار راه کنار پسرک ادامس فروش و ادامسهاش جا گذاشتم... همون جا که تو شدی ققنوس و من شدم پرندهای که واسه پیدا کردن اون از هفت وادی میگذره....!
صنم عابدینی (صآنِم)
ژیک
صنم عابدینی (صآنِم)
ژیک