قبل دهسالگی یک جزء قرآن حفظ بودم، قبل اینکه مدرسه برم بابام همزمان الفبای انگلیسی و سورهی وان یکاد رو بهم یاد داد. پیش دبستانی که میرفتم میتونستم کلمات سادهی انگلیسی رو بنویسم و از شکل دعاها بخونم. برای همین الفبای فارسی یاد گرفتن برام سخت بود. هرجا میرفتیم خرید، توی مغازهای تابلوی وان یکاد رو میدیدم از روش میخوندم.
الان که اعتقادام رفته ولی بازم میترسم یا میرم زیر فشار ناخودآگاه همونهارو میخونم. عزیزی رو راهی میکنم دلشوره میگیرم آیت الکرسی میخونم.
بعضی وقتها آدم یه فشارهایی تحمل میکنه و ظرفیتش جابجا میشه بعد از اون دیگه نه هیچ چیزی زیاد خوشحالش میکنه نه ناراحت.
میترسم از روزی که دیگه این دعا خوندنه هم یادم بره و بیتفاوت شم.
الان که اعتقادام رفته ولی بازم میترسم یا میرم زیر فشار ناخودآگاه همونهارو میخونم. عزیزی رو راهی میکنم دلشوره میگیرم آیت الکرسی میخونم.
بعضی وقتها آدم یه فشارهایی تحمل میکنه و ظرفیتش جابجا میشه بعد از اون دیگه نه هیچ چیزی زیاد خوشحالش میکنه نه ناراحت.
میترسم از روزی که دیگه این دعا خوندنه هم یادم بره و بیتفاوت شم.