Репост из: 🩵بنرهای گسترده² ⱽᵃʳᵉˢʰ🩵
🔞جذابترین مرد دانشگاه میخواست ازم انتقام بگیره❤️🔥
#ممنوعه #نفرتوانتقام
پارت واقعی💯
#part70
کنارش رفتم و پرسیدم: «پارتنر میخوای؟»
سریع چرخید. شوکه شده بود.
«این عادلانه نیست. تو دو برابر منی.»
نیشخند زدم. «داری میگی من چاقم؟»
«بامزه.» متوجه نبود که چقدر در معرض خطر قرار داشت.
به اطراف نگاه کرد. ما تنها افرادی بودیم که تنها بودیم.
«فکر کنم با من گیر افتادی.» با وحشت آب دهنش و قورت داد.
لبهام رو به گوشش چسبوندم. تمام بدنش از ترس #میلرزید. جثهاش این دختر خیلی کوچیک بود. تحریک شدم.
«بذار برات واضح توضیح بدم، چون به نظر میرسه که هنوز متوجه نشدی. توی این گوشه دنیا تنهایی. اینجا خاک زیر پای همهای. برای هیچکس هیچ ارزشی نداری. شرط میبندم اگه همین الان بخوام میتونم هر کاری باهات بکنم و حتی یک نفرم جلوم و نمیگیره. مهم نیست تو چقدر فریاد بزنی. میخوای خلاف اینو ثابت کنی؟»
تهدیدم باعث شد به طرز رقت انگیزی تلاش کنه من رو کنار بزنه اما تنها کاری که انجام داد این بود که خودش رو به بدنم فشار داد.
پوزخند زدم.
بعد یکدفعه سرش رو چرخوند و بعد محکم به سرم کوبید. #لبهاش روی گردنم بود. نفس گرمش به پوستم برخورد کرد.
برای یک لحظه فکر کردم که میخواد من رو ببوسه اما به جای لبهای نرمش، #دندونهاش نصیبم شد.
منو گاز گرفت. این یه گاز کوچیک نبود، خیلی محکم این کارو کرد.
پدر این دختر زندگی من و خانوادم و نابود کرده بود و حالا وقت انتقام بود و این دانشگاه قلمروی من بود و میتونستم هر جوری که میخوام ازش انتقام بگیرم.
https://t.me/+B530UQTPK000ZWQ0
https://t.me/+B530UQTPK000ZWQ0
#ممنوعه #نفرتوانتقام
پارت واقعی💯
#part70
کنارش رفتم و پرسیدم: «پارتنر میخوای؟»
سریع چرخید. شوکه شده بود.
«این عادلانه نیست. تو دو برابر منی.»
نیشخند زدم. «داری میگی من چاقم؟»
«بامزه.» متوجه نبود که چقدر در معرض خطر قرار داشت.
به اطراف نگاه کرد. ما تنها افرادی بودیم که تنها بودیم.
«فکر کنم با من گیر افتادی.» با وحشت آب دهنش و قورت داد.
لبهام رو به گوشش چسبوندم. تمام بدنش از ترس #میلرزید. جثهاش این دختر خیلی کوچیک بود. تحریک شدم.
«بذار برات واضح توضیح بدم، چون به نظر میرسه که هنوز متوجه نشدی. توی این گوشه دنیا تنهایی. اینجا خاک زیر پای همهای. برای هیچکس هیچ ارزشی نداری. شرط میبندم اگه همین الان بخوام میتونم هر کاری باهات بکنم و حتی یک نفرم جلوم و نمیگیره. مهم نیست تو چقدر فریاد بزنی. میخوای خلاف اینو ثابت کنی؟»
تهدیدم باعث شد به طرز رقت انگیزی تلاش کنه من رو کنار بزنه اما تنها کاری که انجام داد این بود که خودش رو به بدنم فشار داد.
پوزخند زدم.
بعد یکدفعه سرش رو چرخوند و بعد محکم به سرم کوبید. #لبهاش روی گردنم بود. نفس گرمش به پوستم برخورد کرد.
برای یک لحظه فکر کردم که میخواد من رو ببوسه اما به جای لبهای نرمش، #دندونهاش نصیبم شد.
منو گاز گرفت. این یه گاز کوچیک نبود، خیلی محکم این کارو کرد.
پدر این دختر زندگی من و خانوادم و نابود کرده بود و حالا وقت انتقام بود و این دانشگاه قلمروی من بود و میتونستم هر جوری که میخوام ازش انتقام بگیرم.
https://t.me/+B530UQTPK000ZWQ0
https://t.me/+B530UQTPK000ZWQ0