❌#برادرشوهرم_و_من
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_پانصدوبیست
از هق هق و گریه چشمهام دیگه جایی رو نمیدید، اطرافم رو سیاه میدیدم ، مکان از یادم رفته بود،
کجام ؟ باید بلند بشم و کدوم مسیر رو راه برم تا به خونمون برسم ؟ قلبم انقدر سنگین شده بود که
احساس میکردم سینه م با تموم محتویات درونش میخواد از جا کنده بشه ، نای هیچ تکونی رو
نداشتم که تو اون دقیقه های مهلک و مرگبار کسی زیر بغلم رو گرفت و بلندم کرد ، وضعیتم افتضاح
بود، چشم هام از سوز گریه به زور باز شدن و تونستم چهره ی عصبیه فرزین رو ببینم ، محکم
مشتش رو تو دیوار کوبید و با چشمهای برزخیش یه چیزهایی میگفت که من فقط تکون خوردن
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
لبهاش رو میدیدم، انگار داشت با صدای بلندی سرم داد میزد ولی من کر بودم و هیچی نمیشنیدم ،
کرو لالی که جز خاطرات سوزناکش هیچ چیزی نمیشنید و چیزی درک نمیکرد، کیفم رو از رو زمین
برداشت و کشون کشون و با زور منو دنبال خودش کشید.
با گریه دستش رو بی جون پس زدم و گفتم :
- ولم کن ... ولم کن ... همتون ... همتون برین ... برین بمیرین ... از همتون بدم میاد.
فرزین سریع در ماشین روباز کرد، با اشک و داغون بهش نگاه کردم که اشاره کرد رو صندلی بشینم،
نمیتونستم تکون بخورم به در ماشین تکیه دادم ، نوچ نوچی کرد و از عقب ماشین یه بطری آب آورد
و کمی آب به صورتم زد، با حس خنکای آب حالم داشت رو به بهتر شدن میرفت البته فقط حال
ظاهریم و قدرت ناچیزی که بفهمم فرزین از بین لبهاش چی بهم میگه ... با ملایمتی که سعی در
درک رفتارم داشت آروم گفت :
- بشین تو ماشین ... میخوای گریه کنی یا هرکاری کنی تو ماشین بشین، راه افتادی تو خیابونا
جلوی همه زار بزنی که چی بگی ؟ خودتو نشون بدی که به همه بگی شکست عشقی خوردی ؟ "
جوابم هق هق و فین فین کردنم از گریه بود، فرزین نفس کلافه وار و عصبی ای کشید و آرومتر
گفت" اگه الان حالِت خراب میشد یه بیشرف هم میومد از موقعیتت سواستفاده میکرد میخواستی
چیکار کنی ؟ بسه دیگه، بشین تو ماشین!
در ماشین رو کامل باز کرد و آروم هلم داد تو ماشین، انقدر بی جون و نزار بودم که بی هیچ حرفی
رو صندلی نشستم ، در رو بست ولی از بیرون و پشت شیشه ماشین بهم خیره بود، سرم رو داشبورد
گذاشتم و با تموم جونی که تو تنم باقیمونده بود های های زیر گریه زدم ، اومد درسمت چپم رو باز
کرد و کنارم نشست ؛هیچ حرفی نمیزد ، کوچکترین اعتراض و پرخاشگری نداشت شاید میدونست
وداع با عشق چقدر درناکه و من تو چه مرحله از زندگیمم که دارم با مرور هر خاطره چی به روز
خودم و قلبم میبرم.
صدای باز کردن در بطری آب معدنی اومد و بعد صدای زمزمه آرومش :
- یکم آب بخور .
با هق هق و گریه گفتم :
- دارم میمیرم فرزین ...
نفسی با آه کشید و آروم گفت :
- خدا نکنه عزیزم بیا یکم آب بخور ممکنه حالت بد بشه.
#آخرین فرصت برای #عضویت در کانال VIP.کانال VIP روزانه 9 پارت و همزمان 3 رمان بدون تبلیغ بخوانید. تا پایان شهریور فرصت ثبت نام با کمترین قیمت . برای ثبت نام به انتهای صفحه مراجعه نمایید.😍
سرم رو از داشبورد بر نداشتم در واقع جونی نداشتم که سرم رو رو بردارم ، فرزین بازوم رو به عقب
کشید ،نیمه جون تکیه م رو پشتی صندلی افتاد ، از لای چشمهایی که به زور باز نگهشون میداشتم
بهش نگاه کردم ، رنگ و رو پریده و با ترس و التماس گفت :
- میدونم سخته صبا ولی دختر محکمی باش عزیزم ، چرا با خودت اینجوری میکنی ؟ من گفتمت
برو خاطراتتو دور بریز که همه چی تموم بشه نگفتم برو همه رو زیرو رو کنی تا حالت بشه این که
من بیام از گوشه خیابون وَرِت دارم.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_پانصدوبیست
از هق هق و گریه چشمهام دیگه جایی رو نمیدید، اطرافم رو سیاه میدیدم ، مکان از یادم رفته بود،
کجام ؟ باید بلند بشم و کدوم مسیر رو راه برم تا به خونمون برسم ؟ قلبم انقدر سنگین شده بود که
احساس میکردم سینه م با تموم محتویات درونش میخواد از جا کنده بشه ، نای هیچ تکونی رو
نداشتم که تو اون دقیقه های مهلک و مرگبار کسی زیر بغلم رو گرفت و بلندم کرد ، وضعیتم افتضاح
بود، چشم هام از سوز گریه به زور باز شدن و تونستم چهره ی عصبیه فرزین رو ببینم ، محکم
مشتش رو تو دیوار کوبید و با چشمهای برزخیش یه چیزهایی میگفت که من فقط تکون خوردن
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
لبهاش رو میدیدم، انگار داشت با صدای بلندی سرم داد میزد ولی من کر بودم و هیچی نمیشنیدم ،
کرو لالی که جز خاطرات سوزناکش هیچ چیزی نمیشنید و چیزی درک نمیکرد، کیفم رو از رو زمین
برداشت و کشون کشون و با زور منو دنبال خودش کشید.
با گریه دستش رو بی جون پس زدم و گفتم :
- ولم کن ... ولم کن ... همتون ... همتون برین ... برین بمیرین ... از همتون بدم میاد.
فرزین سریع در ماشین روباز کرد، با اشک و داغون بهش نگاه کردم که اشاره کرد رو صندلی بشینم،
نمیتونستم تکون بخورم به در ماشین تکیه دادم ، نوچ نوچی کرد و از عقب ماشین یه بطری آب آورد
و کمی آب به صورتم زد، با حس خنکای آب حالم داشت رو به بهتر شدن میرفت البته فقط حال
ظاهریم و قدرت ناچیزی که بفهمم فرزین از بین لبهاش چی بهم میگه ... با ملایمتی که سعی در
درک رفتارم داشت آروم گفت :
- بشین تو ماشین ... میخوای گریه کنی یا هرکاری کنی تو ماشین بشین، راه افتادی تو خیابونا
جلوی همه زار بزنی که چی بگی ؟ خودتو نشون بدی که به همه بگی شکست عشقی خوردی ؟ "
جوابم هق هق و فین فین کردنم از گریه بود، فرزین نفس کلافه وار و عصبی ای کشید و آرومتر
گفت" اگه الان حالِت خراب میشد یه بیشرف هم میومد از موقعیتت سواستفاده میکرد میخواستی
چیکار کنی ؟ بسه دیگه، بشین تو ماشین!
در ماشین رو کامل باز کرد و آروم هلم داد تو ماشین، انقدر بی جون و نزار بودم که بی هیچ حرفی
رو صندلی نشستم ، در رو بست ولی از بیرون و پشت شیشه ماشین بهم خیره بود، سرم رو داشبورد
گذاشتم و با تموم جونی که تو تنم باقیمونده بود های های زیر گریه زدم ، اومد درسمت چپم رو باز
کرد و کنارم نشست ؛هیچ حرفی نمیزد ، کوچکترین اعتراض و پرخاشگری نداشت شاید میدونست
وداع با عشق چقدر درناکه و من تو چه مرحله از زندگیمم که دارم با مرور هر خاطره چی به روز
خودم و قلبم میبرم.
صدای باز کردن در بطری آب معدنی اومد و بعد صدای زمزمه آرومش :
- یکم آب بخور .
با هق هق و گریه گفتم :
- دارم میمیرم فرزین ...
نفسی با آه کشید و آروم گفت :
- خدا نکنه عزیزم بیا یکم آب بخور ممکنه حالت بد بشه.
#آخرین فرصت برای #عضویت در کانال VIP.کانال VIP روزانه 9 پارت و همزمان 3 رمان بدون تبلیغ بخوانید. تا پایان شهریور فرصت ثبت نام با کمترین قیمت . برای ثبت نام به انتهای صفحه مراجعه نمایید.😍
سرم رو از داشبورد بر نداشتم در واقع جونی نداشتم که سرم رو رو بردارم ، فرزین بازوم رو به عقب
کشید ،نیمه جون تکیه م رو پشتی صندلی افتاد ، از لای چشمهایی که به زور باز نگهشون میداشتم
بهش نگاه کردم ، رنگ و رو پریده و با ترس و التماس گفت :
- میدونم سخته صبا ولی دختر محکمی باش عزیزم ، چرا با خودت اینجوری میکنی ؟ من گفتمت
برو خاطراتتو دور بریز که همه چی تموم بشه نگفتم برو همه رو زیرو رو کنی تا حالت بشه این که
من بیام از گوشه خیابون وَرِت دارم.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025