❌#برادرشوهرم_و_من
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_پانصدوهجده
با التماس و وحشت با صدای بلندی دوباره صدام زد :
- صبا ؟ صبا یه چیزی بگو لامصب داری دیوونم میکنی چِت شده واسه کسی اتفاقی افتاده ؟
-آره .
ترسیده و سریع گفت :
-کی ؟ کی ؟ چیشده صبا ؟
میون گریه و هق هق گفتم :
- واسه دلم ...دلم داره از جا کنده میشه همه چی تموم شد هورام.
بی طاقت و عصبی گفت :
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
- لعنتی لعنتی صاف حرف بزن بببینم چی میگی.
صدام از بغض و گریه و درد میلرزید و گرفته بود، با حالی درب و داغون و گریون به سختی ،یعنی یه
جوری که راه نفسم داشت بند میومد خیلی آهسته گفتم :
- بخاطر من زنتو طلاق نده ، من ... من پیشنهاد ازدواج فرزینو قبول کردم ... تا ... تا چندروز دیگه از
ایران میرم ، زندگیتو بخاطر پوچ و هیچ از دست نده هورام، اگه پدر سهیل شدی براش پدری کن
یکی نشو مثل بابای من که هنگامه رو با دنیایی عقده بزرگ کرد ... زندگیه منو خراب کرد و فقط
کارای خودش براش مهم بودن ... زندگیتو نگه دار ، واسه خونوادت مرد زندگی باش ، اونا ... اونا خیلی
بهت احتیاج دارن مخصوصاً سهیل ... اون بچه بچه توئه هورام تو دیگه درقبالش مسئولی ... زندگیتو
خاطراتت با من تموم شد ... منو ببخش که نتونستم رو قولی که بهت دادم بمونم ... من نتونستم
هورام من نتونستم ... امیدوارم بتونی باهاش کنار بیای.
نعره بلندی کشید که اکو وار تو مغزم صدا داد :
- تو به من قول دادی نامرد !
اشک داغی از گونه م چکید و به آسمون نگاه کردم که آفتاب با تموم قدرتش داشت پوستم رو زیر
شلاقش میسوزوند.
نعره دیگه ای کشید:
- من بخاطر زندگیمون اومدم تو این خراب شده تا گذشتمو پاک کنم ، صبا؟
هق زدم و بی جون گفتم :
- منو ببخش.
داد زد و صدای شکستن اشیائی میون داد زدن هاش به گوشم میرسید:
- نمیبخشم ... نمیبخشم ... تو حق نداری خونه خرابم کنی، حق نداری منو زندگیمو مسخره خودت
کنی، نامرد پست من به امید تو و قولت پاشدم اومدم اینجا ... چرا تو انقدر پستی که منو تا اینجا
کشوندی حالا بازیم بدی ؟ با یه قول کشکی منو بفرستی دنبال نخود سیاه بعد بیای بگی تموم شد ؟
یاد شبی افتادم که فهمیدم اسم سحر و سهیل تو شناسنامه شن و با چه حالتی بهش مشت مشت
ضربه زدم و با عصبانیت مشابه این جمله هارو بهش گفتم:
" بی لیاقت پست تو آدمی ؟ تو آدمی که انقدر سرم کلاه گذاشتی تا برسونیم به اینجا که بگی زن و
بچه داری ؟ تو منو بازی دادی نامرد ... منو بازیچه کردی ! بی تاب و با التماس سعی میکرد آرومم
کنه :
#آخرین فرصت برای #عضویت در کانال VIP.کانال VIP روزانه 9 پارت و همزمان 3 رمان بدون تبلیغ بخوانید. تا پایان شهریور فرصت ثبت نام با کمترین قیمت . برای ثبت نام به انتهای صفحه مراجعه نمایید.😍
"من بازیت ندادم صبا ،بقران ندادم ،تو اونموقع زن متین بودی من از کجا میدونستم یه روزی قراره
طلاق بگیری و دوباره برگردی به خودم "
لعنتی ... لعنتیا از تو سرم برین بیرون دارم میترکم دارم منفجر میشم ،بذارین با دردِ دلم آروم آروم
کنار بیام.
اسمم رو با عربده بلندی گفت ،حجم این همه نامردی رو باور نمیکرد، من نامرد بودم ولی حق داشتم
نامردی کنم چون باید بین منو اون بچه یکی رو انتخاب میکرد و من تو این موضوع انقدر نامرد نبودم
که اجازه بدم هم منو انتخاب کنه هم اونارو.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_پانصدوهجده
با التماس و وحشت با صدای بلندی دوباره صدام زد :
- صبا ؟ صبا یه چیزی بگو لامصب داری دیوونم میکنی چِت شده واسه کسی اتفاقی افتاده ؟
-آره .
ترسیده و سریع گفت :
-کی ؟ کی ؟ چیشده صبا ؟
میون گریه و هق هق گفتم :
- واسه دلم ...دلم داره از جا کنده میشه همه چی تموم شد هورام.
بی طاقت و عصبی گفت :
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
- لعنتی لعنتی صاف حرف بزن بببینم چی میگی.
صدام از بغض و گریه و درد میلرزید و گرفته بود، با حالی درب و داغون و گریون به سختی ،یعنی یه
جوری که راه نفسم داشت بند میومد خیلی آهسته گفتم :
- بخاطر من زنتو طلاق نده ، من ... من پیشنهاد ازدواج فرزینو قبول کردم ... تا ... تا چندروز دیگه از
ایران میرم ، زندگیتو بخاطر پوچ و هیچ از دست نده هورام، اگه پدر سهیل شدی براش پدری کن
یکی نشو مثل بابای من که هنگامه رو با دنیایی عقده بزرگ کرد ... زندگیه منو خراب کرد و فقط
کارای خودش براش مهم بودن ... زندگیتو نگه دار ، واسه خونوادت مرد زندگی باش ، اونا ... اونا خیلی
بهت احتیاج دارن مخصوصاً سهیل ... اون بچه بچه توئه هورام تو دیگه درقبالش مسئولی ... زندگیتو
خاطراتت با من تموم شد ... منو ببخش که نتونستم رو قولی که بهت دادم بمونم ... من نتونستم
هورام من نتونستم ... امیدوارم بتونی باهاش کنار بیای.
نعره بلندی کشید که اکو وار تو مغزم صدا داد :
- تو به من قول دادی نامرد !
اشک داغی از گونه م چکید و به آسمون نگاه کردم که آفتاب با تموم قدرتش داشت پوستم رو زیر
شلاقش میسوزوند.
نعره دیگه ای کشید:
- من بخاطر زندگیمون اومدم تو این خراب شده تا گذشتمو پاک کنم ، صبا؟
هق زدم و بی جون گفتم :
- منو ببخش.
داد زد و صدای شکستن اشیائی میون داد زدن هاش به گوشم میرسید:
- نمیبخشم ... نمیبخشم ... تو حق نداری خونه خرابم کنی، حق نداری منو زندگیمو مسخره خودت
کنی، نامرد پست من به امید تو و قولت پاشدم اومدم اینجا ... چرا تو انقدر پستی که منو تا اینجا
کشوندی حالا بازیم بدی ؟ با یه قول کشکی منو بفرستی دنبال نخود سیاه بعد بیای بگی تموم شد ؟
یاد شبی افتادم که فهمیدم اسم سحر و سهیل تو شناسنامه شن و با چه حالتی بهش مشت مشت
ضربه زدم و با عصبانیت مشابه این جمله هارو بهش گفتم:
" بی لیاقت پست تو آدمی ؟ تو آدمی که انقدر سرم کلاه گذاشتی تا برسونیم به اینجا که بگی زن و
بچه داری ؟ تو منو بازی دادی نامرد ... منو بازیچه کردی ! بی تاب و با التماس سعی میکرد آرومم
کنه :
#آخرین فرصت برای #عضویت در کانال VIP.کانال VIP روزانه 9 پارت و همزمان 3 رمان بدون تبلیغ بخوانید. تا پایان شهریور فرصت ثبت نام با کمترین قیمت . برای ثبت نام به انتهای صفحه مراجعه نمایید.😍
"من بازیت ندادم صبا ،بقران ندادم ،تو اونموقع زن متین بودی من از کجا میدونستم یه روزی قراره
طلاق بگیری و دوباره برگردی به خودم "
لعنتی ... لعنتیا از تو سرم برین بیرون دارم میترکم دارم منفجر میشم ،بذارین با دردِ دلم آروم آروم
کنار بیام.
اسمم رو با عربده بلندی گفت ،حجم این همه نامردی رو باور نمیکرد، من نامرد بودم ولی حق داشتم
نامردی کنم چون باید بین منو اون بچه یکی رو انتخاب میکرد و من تو این موضوع انقدر نامرد نبودم
که اجازه بدم هم منو انتخاب کنه هم اونارو.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025