❌#برادرشوهرم_و_من
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_پانصدوچهار
آروم و با احساس عمیقی لب زد :
- دارم به این فکر میکنم کِی بشه اینجوری تو خونه خودم باشی بدون دردسر و سَرخر.
یه نیم نگاه به طرفش کردم و دوباره مشغول کارم شدم، خب برای منم آرزو بود که اینجوری تو
زندگیه خودم باشم، کنار شوهرم، کنار همین مردی که الان پیشم نشسته و با چشمهای مشتاق و
غرق عشقش داره به یه طور خاص نگاهم میکنه یه جوری که هیچکس نمیتونه با این نگاه دلم رو به
#همراهان گرامی در کانال VIP ما بدون تبلیغات روزانه 9 پارت و همزمان 3 داستان بخوانید.(انتهای صفحه)
تپش در بیاره، امروز هر لحظه کنارش برام یه حس و حال خاصی داشت ،انگار برای اولین بار بود که
این لحظات رو تجربه میکنم در حالی که من قبلاً یه بار این لحظات رو به صورت کم و زیاد کنار
شوهر اولم تجربه کرده بودم اما نه اینجوری ، نه به این قشنگی و نه به اندازه این محبتهایی که
امروز نصیبم شد، امروز برای من استثنا بود، بین تموم روزها و سالهای عمرم فقط امروز تونستم به
عنوان یه زن شوهردار اونطوری که دلم میخواد زندگی کنم ... پر از محبت ، احساس ، لطافت و
عشق و پراز نجواهایی که گوش هر زنی محتاجه تا از زبون صداقت وار عشقش اونهارو بشنوه ... بعد
از حموم با هم لازانیا درست کردیم.
موقع غذا درست کردن چقدر بهم کمک کرد، البته کمک کردنش خیلی از اون حرصهای قشنگ
بهم میداد ، چون بی هوا بوسم میکرد ، لپم رو میکشید، گازم میگرفت و من فقط حرص میخوردم و
میگفتم " دیوونم کردی هورام بس کن اَه " شیطنت و حرکاتی که هیچ وقت تصورش رو نمیکردم
هورام تو زندگیه خصوصیش تا این حد راحت و شیطون باشه ، برخلاف متینی که همیشه با غرور
کنارم زندگی میکرد و سعی در مرد سالاری بودن داشت ، زندگی کنار هورام و شیطنتهاش، دنیای
خالص و آرومی بود که هیچوقت از بودن کنارش سیر نمیشدی.
بهش نگاه کردم و با چشم غره گفتم :
- هوم چیه ؟ اون از اونموقع که نذاشتی غذامو خوب درست کنم اینم از الان زل زدی بهم نمیدونم
دارم چیکار میکنم.
جذاب خندید یه جوری که دلم برای خنده ش قیلی ویلی رفت با خنده گول زننده و چشمهای
شرورش گفت :
- نه دیگه ننداز گردن من .. خودت خراب کاری کردی چه ربطی به من داره ؟ تو استاد آشپزی باشی
تو این دستمالی کردنای منم هنرتو خوب نشون میدی.
با حرص عمیقی بهش نگاه کردم، خنده ش رو کمی جمع کرد و گفت :
- حالا ایندفعه عیب نداره عزیزم سنگم بود میخوریم من کلاً شوهر قانعیم البته اینا فقط مال دوران
نامزدبازیه ها ...
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
با همون حرص بهش خیره بودم که آروم با انگشت رو میز ریتم وار ضربه زد و گفت :
- فقط یه چیزی میخوام بهت بگم صبا !
منتظر بهش نگاهم کردم و آروم سرم رو تکون دادم که با لبخند تلخی گفت :
- میشه بهم قول بدی همینجوری که الان هستی، همینطوری بمونی و منتظرم باشی تا من همه
چیزو درست کنم و بیام ؟
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_پانصدوچهار
آروم و با احساس عمیقی لب زد :
- دارم به این فکر میکنم کِی بشه اینجوری تو خونه خودم باشی بدون دردسر و سَرخر.
یه نیم نگاه به طرفش کردم و دوباره مشغول کارم شدم، خب برای منم آرزو بود که اینجوری تو
زندگیه خودم باشم، کنار شوهرم، کنار همین مردی که الان پیشم نشسته و با چشمهای مشتاق و
غرق عشقش داره به یه طور خاص نگاهم میکنه یه جوری که هیچکس نمیتونه با این نگاه دلم رو به
#همراهان گرامی در کانال VIP ما بدون تبلیغات روزانه 9 پارت و همزمان 3 داستان بخوانید.(انتهای صفحه)
تپش در بیاره، امروز هر لحظه کنارش برام یه حس و حال خاصی داشت ،انگار برای اولین بار بود که
این لحظات رو تجربه میکنم در حالی که من قبلاً یه بار این لحظات رو به صورت کم و زیاد کنار
شوهر اولم تجربه کرده بودم اما نه اینجوری ، نه به این قشنگی و نه به اندازه این محبتهایی که
امروز نصیبم شد، امروز برای من استثنا بود، بین تموم روزها و سالهای عمرم فقط امروز تونستم به
عنوان یه زن شوهردار اونطوری که دلم میخواد زندگی کنم ... پر از محبت ، احساس ، لطافت و
عشق و پراز نجواهایی که گوش هر زنی محتاجه تا از زبون صداقت وار عشقش اونهارو بشنوه ... بعد
از حموم با هم لازانیا درست کردیم.
موقع غذا درست کردن چقدر بهم کمک کرد، البته کمک کردنش خیلی از اون حرصهای قشنگ
بهم میداد ، چون بی هوا بوسم میکرد ، لپم رو میکشید، گازم میگرفت و من فقط حرص میخوردم و
میگفتم " دیوونم کردی هورام بس کن اَه " شیطنت و حرکاتی که هیچ وقت تصورش رو نمیکردم
هورام تو زندگیه خصوصیش تا این حد راحت و شیطون باشه ، برخلاف متینی که همیشه با غرور
کنارم زندگی میکرد و سعی در مرد سالاری بودن داشت ، زندگی کنار هورام و شیطنتهاش، دنیای
خالص و آرومی بود که هیچوقت از بودن کنارش سیر نمیشدی.
بهش نگاه کردم و با چشم غره گفتم :
- هوم چیه ؟ اون از اونموقع که نذاشتی غذامو خوب درست کنم اینم از الان زل زدی بهم نمیدونم
دارم چیکار میکنم.
جذاب خندید یه جوری که دلم برای خنده ش قیلی ویلی رفت با خنده گول زننده و چشمهای
شرورش گفت :
- نه دیگه ننداز گردن من .. خودت خراب کاری کردی چه ربطی به من داره ؟ تو استاد آشپزی باشی
تو این دستمالی کردنای منم هنرتو خوب نشون میدی.
با حرص عمیقی بهش نگاه کردم، خنده ش رو کمی جمع کرد و گفت :
- حالا ایندفعه عیب نداره عزیزم سنگم بود میخوریم من کلاً شوهر قانعیم البته اینا فقط مال دوران
نامزدبازیه ها ...
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
با همون حرص بهش خیره بودم که آروم با انگشت رو میز ریتم وار ضربه زد و گفت :
- فقط یه چیزی میخوام بهت بگم صبا !
منتظر بهش نگاهم کردم و آروم سرم رو تکون دادم که با لبخند تلخی گفت :
- میشه بهم قول بدی همینجوری که الان هستی، همینطوری بمونی و منتظرم باشی تا من همه
چیزو درست کنم و بیام ؟
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025