❌#برادرشوهرم_و_من
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_چهارصدونودودو
اشکهام ریختن ... ریختن و باز هم ریختن ، نگاهی به دورو اطرافم کردم .... سرگردون بودم .. باز هم
فلش بک اون زندگیه حقارت بار و خاطرات تلخش تو سرم جرقه زد ... جرقه ها به سرعت نور پر رنگ
تر و شدید تر میشدن تا رسیدن به اون لحظه ی منحوسی که مچ متین رو در حال بوسیدن اون
#همراهان گرامی در کانال VIP ما بدون تبلیغات روزانه 9 پارت داستان دیگری از همین نویسنده را که در انتهای صفحه مشخص شده بخوانید.
زنیکه عوضی دیدم ... نگاهم از اون جهت مجهول گرفتم و با نفرت ، نفرتی که بخاطر گذشته م قد
علم کرده بود به چشمهای ناامید متین نگاه کردم و گفتم :
- میخوام کمکت کنم ، دلم برات میسوزه که بخاطر کارای بابام بی جهت اینجا افتادی ، اما باز یه
جای ذهنم میگه خودت مقصر بودی ، حریص بودی انقدر دنبال منفعتت بودی که گاهی اوقات یادت
میرفت اسم یه زن ، یه احمق ساده هم تو زندگیت هست و تو چهاردیواری خونت انتظار اومدنتو
میکشید ، تو با اون زن خوابیدی بهم خیانت کردی ، بخاطر اونا از منو زندگیتو بچت گذشتی مارو
زیر پاهات له کردی که با اونا باشی ، اگه الان اینجایی چوب کارای خودته متین ، جواب کاراییه که
خدا توسط فرزین بهت داده ،میخوام برم بهش بگم از عذاب دادنت بگذره اما به گذشته که نگاه
میکنم میبینم خودت مسبب این همه عذابی هستی که الان دست به یقت شدن ،حقته متین تو
هزار بار منو کشتی و حالا داری جزای اونارو پس میدی.
با غصه عالم بهم نگاه کرد و گفت :
- به مرگ خودت من یه بار فقط باهاش خوابیدم که اونم مست بودم ، بعدش تا مدتها فقط میگفتم
غلط کردم خدایا منو ببخش حتی روم نمیشد تو صورت تو نگاه کنم!
پوزخندی زدم و گفتم :
- بوسیدنتو با چی توجیه میکنی مگه خیانت فقط خوابیدنه ؟
وارفته و بیچاره گفت :
- اونا بخاطر صحنه سازی بود میخواستم یه جوری رفتار کنم که فکر نکنه زیر سرم نقشه ای دارم
براش !
با تاسف سر تکون دادم، وقت رفتنم بود، حرفهاش رو شنیدم و جواب تک تک سوالهام رو ازش
گرفتم ... هر کس بهای سنگین کارهای خودش رو میداد، من بهای اون بوسه ممنوعه رو با هورام
پس دادم ، هر جایی که کنارش لغزیدم و تو ممنوعیتم قلبم براش هرز رفت ، من برای اون لحظه ها
به بدترین شکل مجازات شدم، اعتقادم این بود اگر اشتباهی تو زندگیت کنی یه روزی و یه جایی
دقیقاً چوب اشتباهت رو میخوری ؛ خوبی کنی ، خوبی نصیبت میشه و بالعکسش هم میشه نمونه
بارز متین و جایگاه الانش.
از جا بلند شدم لحظه آخر فقط یک جمله گفتم :
- اگه من اینکارارو میکردم تو میتونستی از اشتباهاتم بگذری ؟
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
فقط مات نگاهم کرد، سکوتش دنیائی حرف و التماس داشت ، با همون نگاهش ازم کم میخواست
عمق رنجش رو تو اون مرمکها ضجه میزد تا به دادش برسم و نذارم این تو به فلاکت برسه ،گوشی رو
گذاشتم و بیرون اومدم ... قلبم آکنده از زهرهایی بود که درونش فرو رفته بودن ، زهرهایی که هر
کدومش هر لحظه یه جایی از بدنم نفوذ میکرد و اون قسمت از دردش عمیق تیر میکشید ... از همه
بیشتر قلبم رو ... جیگرم رو ... سوختم با هر کدوم از این جوابها آتیش گرفتم ...
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/romankhoni/37131
#قسمت_چهارصدونودودو
اشکهام ریختن ... ریختن و باز هم ریختن ، نگاهی به دورو اطرافم کردم .... سرگردون بودم .. باز هم
فلش بک اون زندگیه حقارت بار و خاطرات تلخش تو سرم جرقه زد ... جرقه ها به سرعت نور پر رنگ
تر و شدید تر میشدن تا رسیدن به اون لحظه ی منحوسی که مچ متین رو در حال بوسیدن اون
#همراهان گرامی در کانال VIP ما بدون تبلیغات روزانه 9 پارت داستان دیگری از همین نویسنده را که در انتهای صفحه مشخص شده بخوانید.
زنیکه عوضی دیدم ... نگاهم از اون جهت مجهول گرفتم و با نفرت ، نفرتی که بخاطر گذشته م قد
علم کرده بود به چشمهای ناامید متین نگاه کردم و گفتم :
- میخوام کمکت کنم ، دلم برات میسوزه که بخاطر کارای بابام بی جهت اینجا افتادی ، اما باز یه
جای ذهنم میگه خودت مقصر بودی ، حریص بودی انقدر دنبال منفعتت بودی که گاهی اوقات یادت
میرفت اسم یه زن ، یه احمق ساده هم تو زندگیت هست و تو چهاردیواری خونت انتظار اومدنتو
میکشید ، تو با اون زن خوابیدی بهم خیانت کردی ، بخاطر اونا از منو زندگیتو بچت گذشتی مارو
زیر پاهات له کردی که با اونا باشی ، اگه الان اینجایی چوب کارای خودته متین ، جواب کاراییه که
خدا توسط فرزین بهت داده ،میخوام برم بهش بگم از عذاب دادنت بگذره اما به گذشته که نگاه
میکنم میبینم خودت مسبب این همه عذابی هستی که الان دست به یقت شدن ،حقته متین تو
هزار بار منو کشتی و حالا داری جزای اونارو پس میدی.
با غصه عالم بهم نگاه کرد و گفت :
- به مرگ خودت من یه بار فقط باهاش خوابیدم که اونم مست بودم ، بعدش تا مدتها فقط میگفتم
غلط کردم خدایا منو ببخش حتی روم نمیشد تو صورت تو نگاه کنم!
پوزخندی زدم و گفتم :
- بوسیدنتو با چی توجیه میکنی مگه خیانت فقط خوابیدنه ؟
وارفته و بیچاره گفت :
- اونا بخاطر صحنه سازی بود میخواستم یه جوری رفتار کنم که فکر نکنه زیر سرم نقشه ای دارم
براش !
با تاسف سر تکون دادم، وقت رفتنم بود، حرفهاش رو شنیدم و جواب تک تک سوالهام رو ازش
گرفتم ... هر کس بهای سنگین کارهای خودش رو میداد، من بهای اون بوسه ممنوعه رو با هورام
پس دادم ، هر جایی که کنارش لغزیدم و تو ممنوعیتم قلبم براش هرز رفت ، من برای اون لحظه ها
به بدترین شکل مجازات شدم، اعتقادم این بود اگر اشتباهی تو زندگیت کنی یه روزی و یه جایی
دقیقاً چوب اشتباهت رو میخوری ؛ خوبی کنی ، خوبی نصیبت میشه و بالعکسش هم میشه نمونه
بارز متین و جایگاه الانش.
از جا بلند شدم لحظه آخر فقط یک جمله گفتم :
- اگه من اینکارارو میکردم تو میتونستی از اشتباهاتم بگذری ؟
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
فقط مات نگاهم کرد، سکوتش دنیائی حرف و التماس داشت ، با همون نگاهش ازم کم میخواست
عمق رنجش رو تو اون مرمکها ضجه میزد تا به دادش برسم و نذارم این تو به فلاکت برسه ،گوشی رو
گذاشتم و بیرون اومدم ... قلبم آکنده از زهرهایی بود که درونش فرو رفته بودن ، زهرهایی که هر
کدومش هر لحظه یه جایی از بدنم نفوذ میکرد و اون قسمت از دردش عمیق تیر میکشید ... از همه
بیشتر قلبم رو ... جیگرم رو ... سوختم با هر کدوم از این جوابها آتیش گرفتم ...
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025