اصرار عجیبی دارم به شاملو خوندن، درحالیکه همیشه تجربهی نامساعدی داشتم از خوندن آثارش. اصلن لذتبخش و قابل فهم نیست برام شعرهاش. دوستش ندارم و انگار داره در مورد چیزی حرف میزنه که توی دنیای من نیست. انگار یه موبد توی عبادتگاههای هند داره در مورد یکی از خدایان نامرئیش صحبت میکنه. همینقدر دوره از زیست شخصی و فکریِ من. ولی بیخیالش نمیشم. نمیدونم چرا. الان هم دارم یه کتاب شعر ازش میخونم و خب طبق معمول وقتم رو باهاش تلف میکنم. فقط امیدوارم «گیلگمش» اینطور نباشه. چون دوست دارم بخونمش واقعن.