Фильтр публикаций




- از او هر خاطره
گلبرگ لاله‌ای‌ست -


گُر گرفتم مث یه باغ هراسون...




امروز ساعت ۱۸ تقدیمتون میشه🌱

قطعه‌ی « لیلایِ شب‌های زمستانی »
شعر و صدا : امید نورانی
موسیقی : NeyNava Remembrance / ماهان فرزاد و حسین علیزاده

@RadioMotlagh


- به بهانه دلتنگی از دور نگاهش میکنم. یک مهربان دارد این دنیا. احساس میکنم با او همه چیز قابل تحمل است. حتی فاصله.
مهار دلتنگی هیچوقت کار من نبود، اما دلتنگ او بودن، ذوق می‌شود، و همان ذوق قاصدکی، و همان قاصدک را فوت کن مهربان؛
آرزوهای خوبت را مرور کن و فوت کن.
دلتنگی‌ در آسمان پر میزند، تا بنشیند بر قلبت. تا بخندی، همانگونه که درخت شکوفه میزند. -




- تصمیم گرفتم از لبه پنجره اتاقم بپرم و پرواز کنم. پایین خانه، در پیاده رو یک مرد چاق ساکسیفون میزند، لپ‌هایش اندازه دو دانه انار گنده، باد می‌شود. آن طرف خیابان بچه‌ها به همراه مادرهایشان در حال خرید کردن از مغازه لباس فروشی محبوب آقای میم هستند. آقای میم زیباترین لباس‌های بچه‌گانه را به این محل می‌فروشد، اما محبوبیتش به خاطر نوع برخوردش هست :
- سلام عزیزان من، امروز لباس‌های من چجوری میتونن با زیبایی کوچولوهاتون دوست بشن؟
به نظر من بامزه‌س.
به همین خاطر تصمیم گرفتم پرواز کنم، نه بلدم ساکسیفون بزنم، نه لباس‌های آقای میم اندازه من میشه، البته بچه‌هم نیستم.
هوا هم که صاف و آفتابیه. -




Репост из: EGHMAA | اغما
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
به تو فکر کردم....

@EGHMAA


تا بندیِ خونه‌ت کنم...
@RadioMotlagh


از نسیمی لطیف


- شاید همان بوسه کافی بود تا من از نفس بیوفتم و لب‌هایم هرکدام بر سر اینکه سهم کدامشان از او، بیشتر از دیگری بود با دیگری بجنگند.
انگار قرار بود ، خاک نشسته بر روح را به لطافت نسیمی از بین ببرد. -




- گم میشوم در همه برای همه. خودم میمانم و همین گهواره خالی که تاب نمیخورد.
عادت میکنم -


- مگر قلبم از سنگ بود که به بازی‌اش گرفته‌ بودید؟ قایق‌هایی که فردا را برای من می‌آوردند، خبر از دیروزهای انزوا گونه‌ای می‌دهند. می‌خواستم یک کهکشان جدید راه بیندازم، فقط خودم و میلیاردها حیوان. لااقل آنها، دسته وحشی‌هایشان، با تو صاف و صادقند. تو را می‌بینند و تو را می‌خورند. غیر وحشی‌هایشان تو را می‌بینند و از تو می‌ترسند و فرار می‌کنند. بدون نمایش، بدون تزویر، بدون اینکه قلبت را، شبی خاکستری، دانسته، بشکنند. -




- میدونست باید بمونه بیدار
اما خالی میشد از دونه‌هاش اناری
به آسمون بیا به بی نهایت، نگا
کی گفته تو بی کس و کاری

زد زیر گریه تو خیابون
دلش گرفته از این روزگاری
از ته قلبش صداش زد یکی یهو
کی گفته تو بی کس و کاری -





Показано 20 последних публикаций.