صبحانه با زرافهها/۵
📽️قطعا ذات سینما را فهمیده...
📽️کجا بودیم!؟ همین دور و نزدیکها!
من رضا درستکار بهعنوان کسی که در کار رسانه است، از «کنایه زدن» واقعا بیزارم و ترجیح میدهم خیلی مستقیم نظر بدهم ولو آنکه نظرم جایگاه مرا پیش عدهای پایین بیاورد.
اساسا این «نظر دادن» است که وجه تسمیه ما فعالان عرصه نقد و نظر است.
خیلیها هم هستند که شاید خیلی خیلی بیشتر از ما میدانند، خیلی هم فرهیخته و با کمالاند، اما به هر دلیل، نظر نمیدهند و نظراتشان را نزد خودشان محفوظ نگاه میدارند! به این میگویند حق انتخاب؛ و من به آنها احترام میگذارم.
کسانیکه با نگاه من آشنا هستند میدانند که سینمای هنری و آثار عباس کیارستمی را خیلی دوست میدارم و این روزها در هر جلسهای که رفتهام، آنرا بلند فریاد زدهام، تا ثابت کنم که چه ظلمی به نسل جدید میشود که یکی مثل او دیگر در این سینما نیست و کسی دیگر جرات نمیکند مثل او فیلم بسازد.
(این ظلم به نسلهای آینده در این دوره اخیر خیلی تشدید شد، اینها اگر دشمن خونی سینما نبودند، قطعا از سینما متنفر بودند! بگذریم!)
معالوصف همه میدانند که کیارستمی در عسرت آثار خود، و دنیای کوچک و مینیمالی که برای خودش ساخته بود، گذران میکرد و حتی یکبار که گزارش تلویزیونی پخش شد، مردم عادی، کلی از دیدن طعم گیلاس (نقطه طلایی کارنامهاش) بد گفتند، و منتقدان هم غالبا موضعی منفی نسبت به این نوع سینما داشتند و عدهای هنوز هم دارند. این حق طبیعی همگان است؛ و ما به همه نظرات احترام میگذاریم.
من حتی از اینکه فیلمهای کیارستمی تماشاگر انبوه نداشت، ناراحتم! حیف نبود شریک نگاه این دریچه زیبای به هستی نشوی، لذت نبری و به فلسفه زیستن آگاهی نیابی!؟ او در ایران بود، ایرانی و خویشاوند ما بود، او را هر جای دنیا اگر بود واقعا روی چشمشان میگذاشتند، اما... بگذریم.
اینها را گفتم که به دو چیز برسم. باید بعد از سی سال حضور لاینقطع امثال مهران مدیری در همهی صحنههای فرهنگی این مملکت، حق بدهید چند نفری هم بگویند که آن نوع نگاه سطحی و بیزنسی را دوست ندارند و طبیعتا نباید با دیکتاتوری اکثریت لهشان کرد.
مهمتر اینکه پیشتر گفتم «سروش صحت» با دو فیلمش سینمای سرگرمکننده را به همسایگی سینمای هنری آوردهاست.
البته اگر بخواهم انتخاب کنم، هزار بار دیگر باز هم آثار کیارستمی را انتخاب خواهم کرد، اما اکنون با دیدن صبحانه با... خیلی خوشحالم که صحت فیلمی ساخته که ضمن دارا بودن یک جهان قابل فکر، تماشاگرش را هم -در حد معقول- دارد و میتواند با طیفی وسیعتر از مخاطبان ارتباط بگیرد.
قطعا با سینمای مدل و دوستداشتنیام خیلی خیلی فرق و فاصله دارد -این خیلی را هم از باب تخفیف صبحانه با... نمیگویم- اما نکته اینجاست که اینهم خوب است، این نوع نگاه، این مقر ایستادن، این جایگاه تازه هم خوب و ارزشمند است. بهقول یکی از عزیزان در یکی از همین کانالها بعد از مدتها از دیدن فیلمی راضی برگشتم؛ و صبحانه با... فراتر از رضایتمندی میایستد. جلف و مبتذل و سطحی و لوده و شنیع (مثل اغلب طنزهای روی پرده) که نیست هیچ، فیلمی فرحناک است با یک مدل جالب دوستداشتنی محافظهکارانهی جسورانهی دلچسب و خیلی چیزهای دیگر...
میرسیم...
ادامه دارد...
@r_dorost
📽️قطعا ذات سینما را فهمیده...
📽️کجا بودیم!؟ همین دور و نزدیکها!
من رضا درستکار بهعنوان کسی که در کار رسانه است، از «کنایه زدن» واقعا بیزارم و ترجیح میدهم خیلی مستقیم نظر بدهم ولو آنکه نظرم جایگاه مرا پیش عدهای پایین بیاورد.
اساسا این «نظر دادن» است که وجه تسمیه ما فعالان عرصه نقد و نظر است.
خیلیها هم هستند که شاید خیلی خیلی بیشتر از ما میدانند، خیلی هم فرهیخته و با کمالاند، اما به هر دلیل، نظر نمیدهند و نظراتشان را نزد خودشان محفوظ نگاه میدارند! به این میگویند حق انتخاب؛ و من به آنها احترام میگذارم.
کسانیکه با نگاه من آشنا هستند میدانند که سینمای هنری و آثار عباس کیارستمی را خیلی دوست میدارم و این روزها در هر جلسهای که رفتهام، آنرا بلند فریاد زدهام، تا ثابت کنم که چه ظلمی به نسل جدید میشود که یکی مثل او دیگر در این سینما نیست و کسی دیگر جرات نمیکند مثل او فیلم بسازد.
(این ظلم به نسلهای آینده در این دوره اخیر خیلی تشدید شد، اینها اگر دشمن خونی سینما نبودند، قطعا از سینما متنفر بودند! بگذریم!)
معالوصف همه میدانند که کیارستمی در عسرت آثار خود، و دنیای کوچک و مینیمالی که برای خودش ساخته بود، گذران میکرد و حتی یکبار که گزارش تلویزیونی پخش شد، مردم عادی، کلی از دیدن طعم گیلاس (نقطه طلایی کارنامهاش) بد گفتند، و منتقدان هم غالبا موضعی منفی نسبت به این نوع سینما داشتند و عدهای هنوز هم دارند. این حق طبیعی همگان است؛ و ما به همه نظرات احترام میگذاریم.
من حتی از اینکه فیلمهای کیارستمی تماشاگر انبوه نداشت، ناراحتم! حیف نبود شریک نگاه این دریچه زیبای به هستی نشوی، لذت نبری و به فلسفه زیستن آگاهی نیابی!؟ او در ایران بود، ایرانی و خویشاوند ما بود، او را هر جای دنیا اگر بود واقعا روی چشمشان میگذاشتند، اما... بگذریم.
اینها را گفتم که به دو چیز برسم. باید بعد از سی سال حضور لاینقطع امثال مهران مدیری در همهی صحنههای فرهنگی این مملکت، حق بدهید چند نفری هم بگویند که آن نوع نگاه سطحی و بیزنسی را دوست ندارند و طبیعتا نباید با دیکتاتوری اکثریت لهشان کرد.
مهمتر اینکه پیشتر گفتم «سروش صحت» با دو فیلمش سینمای سرگرمکننده را به همسایگی سینمای هنری آوردهاست.
البته اگر بخواهم انتخاب کنم، هزار بار دیگر باز هم آثار کیارستمی را انتخاب خواهم کرد، اما اکنون با دیدن صبحانه با... خیلی خوشحالم که صحت فیلمی ساخته که ضمن دارا بودن یک جهان قابل فکر، تماشاگرش را هم -در حد معقول- دارد و میتواند با طیفی وسیعتر از مخاطبان ارتباط بگیرد.
قطعا با سینمای مدل و دوستداشتنیام خیلی خیلی فرق و فاصله دارد -این خیلی را هم از باب تخفیف صبحانه با... نمیگویم- اما نکته اینجاست که اینهم خوب است، این نوع نگاه، این مقر ایستادن، این جایگاه تازه هم خوب و ارزشمند است. بهقول یکی از عزیزان در یکی از همین کانالها بعد از مدتها از دیدن فیلمی راضی برگشتم؛ و صبحانه با... فراتر از رضایتمندی میایستد. جلف و مبتذل و سطحی و لوده و شنیع (مثل اغلب طنزهای روی پرده) که نیست هیچ، فیلمی فرحناک است با یک مدل جالب دوستداشتنی محافظهکارانهی جسورانهی دلچسب و خیلی چیزهای دیگر...
میرسیم...
ادامه دارد...
@r_dorost