ای شب من- به تو می اندیشم شوریده وار،
ای روز من- و به تو بی اعتنا: بگذار این گونه باشد!
بر می گردم و به سرنوشت خود لبخند می زنم
که مرا فقط نکبت داده است.
دودهای دیروزی هولناک اند،
شعله هایی که مرا می سوزانند بر نخواهند افتاد،
به نظرم، این آتش فروزان،
آسمانی آفتابی نخواهد شد.
آیا بدون سر سپردن می توانم بردباری کنم؟
تو را برای اینجا نبودنت ناسزا می گویم.
در دوردستها هستی. هرگز مرا نخواهی دید،
محبوس در دام مهیب خود.
#آنا_آخماتوا
ای روز من- و به تو بی اعتنا: بگذار این گونه باشد!
بر می گردم و به سرنوشت خود لبخند می زنم
که مرا فقط نکبت داده است.
دودهای دیروزی هولناک اند،
شعله هایی که مرا می سوزانند بر نخواهند افتاد،
به نظرم، این آتش فروزان،
آسمانی آفتابی نخواهد شد.
آیا بدون سر سپردن می توانم بردباری کنم؟
تو را برای اینجا نبودنت ناسزا می گویم.
در دوردستها هستی. هرگز مرا نخواهی دید،
محبوس در دام مهیب خود.
#آنا_آخماتوا