ناســــــاز


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


ناساز: از فرهنگ و ادبیات و هنر.

راه ارتباط با ادمین
@outofharmony
آدرس اینستاگرام:
https://instagram.com/out_of_harmony

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


ای صخره‌های افتانِ یخ! ای بهمن‌ها، که با دَمی فرو می‌آیید در مدفنِ عظیم کوه، بیایید و خُرد کنید مرا!


مانفرد/ جورج گوردن بایرون
@out_of_harmony


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
زخم‌های سرخ و سیاه
باز می‌شوند ناگهان
روی گوشتِ تن‌های بس زیبا

رمبو
@out_of_harmony


دو خورشید خاموش می‌شوند، خدایا امان بده!
یکی در آسمان و دیگری در سینه‌ام
چگونه می‌توانند آرام‌ام کنند؟
هنگامی که دیوانه‌وارم سوزاندند؟
هر دو سرد می‌شوند
و دیگر چشم‌ها را نمی‌زنند!
و آن‌که گرم‌تر است،
پیش‌تر می‌میرد.

مارینا تسوه‌تایوا
@out_of_harmony


"آرایش تمام شد"

آرایش تمام و غم‌هایم افزون‌تر شد؛
رویای شادی‌ها نیز اندوهبار است
حتی شکوفه‌ای با فرا رسیدن بهار یارای پروازش به هرجای هست..

بانو ووهو/ سده‌ی هفتم/ شعرچین

@out_of_harmony


تو گویی پلک‌ها بر حفره‌ی چشم
همان رخت عزای بردریده است.

متنبی

@out_of_harmony


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
دریغا!
دریغا!
اینک گشوده است بلعیدن‌مان را   
آرواره های زمان



بودلر
@out_of_harmony


دلبر جانم بی قرارم امشب
رحیم جهانی/ افغانستانی
@out_of_harmony


دلبر جانم بی قرارم امشب
آوازخوان/ استاد نینواز و اکبر رامش
شعر/ بابا طاهر

دلبر جانم بی قرارم امشب
سیاه چشمان، سیاه پوشیده امشب
دلبر جانم بی قرارم امشب
به قصد عاشقان پوشیده امشب

نازی دلدارم، ناز بردارم امشب
دلبر جانم بی قرارم امشب

دلبر جانم بی قرارم امشب
دلبر جانم بی قرارم امشب

نازی دلدارم، ناز بردارم امشب
دلبر جانم بی قرارم امشب

کسی که عاشق است از جان نترسد
که عشق از کنده و زندان نترسد
دل عاشق مثال گرگ گشنه است
که گرگ از هی هی چوپان نترسد

نازی گلدارم، ناز بردارم امشب
دلبر جانم بی قرارم امشب

اگر آهی کشم صحرا بسوزم
جهان را جمله سر تا پا بسوزم
بسوزم عالم ار کارم نسازی
چه فرمایی بسازی یا بسوزم
@out_of_harmony


تو ای زن خطرناک ، اقلیم اغواگر
هم برف ، هم یخ‌ریزه‌هایت را می‌ستایم

از این زمستان کینه‌توز آیا
لذت‌هایی برنده‌تر از شیشه و آهن
نصیب‌ام خواهد بود ؟

شارل بودلر
مترجم / سارا سمیعی

@out_of_harmony


گویی اهریمنی خون‌آشام در تعاقب من است و با زهر جانگزای خویش حیات مرا تباه می‌سازد و حب حیات را در وجود من می‌کشد!
من اینک بر عرصه‌ی دریای مصائب افتاده و با چشمانی خیره و مایوس به امواج سهمگین آن می‌نگرم و هر گونه امید رستگاری از وجود من رخت بر بسته‌است، زیرا کرانه‌ای پدیدار نیست و زندگانی چون موج‌های گرانی شده است که مرا طاقت گذشتن از آن نیست.

هیپولیت/ اوریپید/ ترجمه محمد سعیدی

@out_of_harmony


عشاق فواحش شادند
بشاش‌اند و چاق
بازوهای من اما،
تاول زده‌اند از بغل‌کردن ابرها

شکر می‌گذارم
ستاره‌های بی‌همتای شعله‌ور در اعماق آسمان را
چرا که چشمان حريص‌ام فقط
خاطرات خورشيدها را می‌بينند
به عبث آرزو داشتم که بيابم
مرکز و انتهای فضا را
هنوز هم نمی‌دانم
که زير کدام چشم آتشين
بال‌هايم می‌شکنند

سوخته در عشق به زيبايی
نمی‌توانم بهره‌ای داشته‌باشم
از افتخارِ باشکوهِ نام‌ِ خود بخشيدن
به مغاکی که
گورم خوانده خواهد شد.

شارل بودلر
@out_of_harmony


از ژرفای سردترین پرتگاه،
ناله‌ی اورا شنیدم
که به جان، نجات می‌طلبید.
و شنیدم که چگونه می‌توفید.
و از مادرِ زمین شکایت می‌کرد.
نیز از پدر خود، آن تُندر افکن هم.
و از اینان شفقت می‌خواست.
با این‌همه خاکیان از این ژرفنا دوری می‌جستند.
زیرا که هراس‌انگیز بود، چنین که در ظلمت اسارت خود،
این خدای‌واره به خود می‌پیچید.
هراس‌انگیز، فریاد جنون‌اش.
و این صدای اصیل‌ترین رود بود.
صدای راین آزاد زاده،
رودی که چون در بلندی‌ها، با تسامین و رُدانوس
آری با برادران خود، وداع گفت و سفرخواه شد،
در دل امیدی از گونه‌ی دیگر داشت.

فردریش هلدرلین /آنچه می‌ماند/ ترجمه محمود حدادی

نقاشی/ گوستاو داوید فردریش ۱۸۲۰

@out_of_harmony


و خیره‌سران، آری از آن پس بود،
که با خوارداشت راه‌های خاکیان،
سودای گستاخی در سر پروراندند، و هوس همسانی با خدایان!
ولی خدایان را
نامیرایی خودشان بس است.

فردریش هولدرلین/ آنچه می‌ماند/ ترجمه‌ی محمود حدادی

@out_of_harmony


من عمرم را برای خدمت صرف کردم. گرسنه‌ام و بی‌کس و بی‌خانمان. چیزها می‌بینم، من اِستادم، اما نه در جایی که بوی پول می‌آید. من اِستادم در جایی که می‌شود با نام من سربلند شوند. من اِستادم در جایی که بشود با کار من پول به دست بیاورند‌. من اِستادم تا زمانیکه گرسنه و لخت بمانم... من اِستادم برای مردن. من اِستادم که نفهمند چه چیزی مرا خرد کرده است.

مجموعه یادداشت‌های روزانه نیما یوشیج
@out_of_harmony


من هنوز که هنوز است جلوی درگاه زندگی ایستاده‌ام، در را می‌کوبم و می‌کوبم. در هر صورت با اندکی آرامش، صرفا هیجان‌زده گوش خوابانده‌ام تا ببینم کسی می‌آید تا بخواهد کلون را برایم عقب بکشد... من هیچ نیستم مگر یک گوش خوابانده، جز یک چشم به راه، از آن قماش آدم‌ها که به هرحال کارشان تمام است، چون یاد گرفته‌ام در هنگام چشم‌به‌راهی، رویاپردازی هم بکنم.

بچه‌های تانر/روبرت والزر/ترجمه علی عبدللهی

@out_of_harmony


خدا را در ترانه‌ام لمس می‌کنم
مثل تپه که لمس می‌کند دریای دور دست را
با آبشارش..

تاگور/ شب‌‌تاب‌ها

@out_of_harmony


به ندرت بتوان چیزی دشوارتر از "‌دوست داشتن" یافت.
دوست داشتن یک‌کار است.
کسی که عشق می‌ورزد باید بکوشد
چنان رفتار کند که انگار کار بزرگی دارد؛ او باید بسیار تنهایی بکشد
و در خود فرو رود و خود را جمع و محکم نگاه دارد. باید کار کند؛ باید چیزی بشود!

نامه‌ی ریلکه به فردریش وست هوف

@out_of_harmony


شعر سرودن،
این " معصومانه‌ترین کار."

هلدرلین

@out_of_harmony


"از شعر گریزی نیست؛ کاش می‌دانستم چرا."


ژان کوکتو

@out_of_harmony


" اشاره"
از دیرباز
‌‌ زبان خدایان بوده‌ است..

هُلدرلین

@out_of_harmony

Показано 20 последних публикаций.