#سوال_از_اشو
اشوی محبوب، من یک سال است که سانیاسین هستم، و احساس می کنم که برای دنبال کردن شما، باید مانند یک کانگورو جهشهای بزرگی داشته باشم.
امروز، وقتی خواندم که شما گفتهاید وقتی دوباره سالم شوید، شاید زندگی مجردی نداشته باشید،
شوکه شدم. من فکر میکردم که انسان روشنضمیر باید به روای سکس برود.
بااین حال، میدانم که هماآغوشی بسیار زیباست. چرا من اینقدر احساس سردرگمی دارم؟
لطفاً نظر بدهید.
#پاسخ
وقتی کسی انتظار داشته باشد، همیشه سردرگم میشود
حالا، چه کسی به تو گفته که افراد روشنضمیر به ورای سکس رفتهاند؟
و بلافاصله میگویی: “بااینحال میدانم عشق تجربهای بسیار زیباست.”
پس چرا مردم روشنضمیر را از داشتن یک تجربهی زیبا منع میکنی؟
ولی این فکر در طول قرنها ایجاد شده که مردمان واقعاً بادیانت مجرّد هستند، و مخصوصاً شخص روشنضمیر زندگی جنسی ندارد.
من هرگز مجرّد نبودهام. در میان اینهمه زنان زیبا تو میخواهی من مجرّد بمانم؟ مانند این است که کنار یک چشمهی زیبا بایستی و خالصترین آبها از تپّه سرازیر باشد، و تو تشنه کنار آن بایستی چون روشنضمیر هستی!
تمامش را فراموش کن! من بعداً به حساب اشراق خواهم رسید ـــ من هماکنون از این چشمهی زیبا خواهم نوشید.
و همچنین تو اشتباه فهمیدهای. من گفتهام که افراد روشنضمیر به ورای سکس میروند، ولی هرگز نگفتهام که به ورای عشق میروند. این پدیدهای پیچیده است.
آیا فکر میکنی سکس همان عشق است؟
سکس فقط یک محدودیت بیولوژیک است. درواقع، تنها یک انسان روشنضمیر میتواند عشقبازی کند. آنچه تو عشق میخوانی فقط ژیمناستیکهای بیولوژیک است!
تو نمیدانی که عشقورزی یعنی چه. پس به تو میگویم که مردان روشنضمیر و زنان روشنضمیر زیباترین عشّاق هستند. نیازی نیست که ضرورتاً جنسی باشد، نیازی نیست که غیرجنسی باشد
انسان روشنضمیر آزاد است.
دیروز مادرم نزد من آمد؛ قدری نگران بود. او گفت:
“دیدن اینکه میرقصی زیباست، ولی حالا شروع کردهای با دخترها میرقصی!” او نگران بود که اگر مردم در هند این عکسها و ویدیو را ببینند، بسیار شوکه شوند. به او گفتم:
“تا اینجا بسیار خوب!”
ولی من آزاد هستم ــ آزادتر از گوتام بودا، آزادتر از ماهاویرا. گوتام بودا جگر این را نداشت که با یک دختر برقصد.
من میتوانم برقصم زیرا هیچ مشکلی نمیبینم. هیچ مانع و مرزی برای من وجود ندارد؛ میتوانم هرکاری بکنم.
همین چند شب پیش ویوک به من گفت، “آیا باید به دیسکو برویم؟”
گفتم، “یک روز به دیسکو خواهم رفت، ولی حالا خیلی دیر است.”
دیسکوها، رستورانهای من “زوربا بودا” خوانده میشوند. من اول یک زوربا هستم و سپس یک بودا
و به یاد بسپار:
اگر مجبور باشم بین این دو یکی را انتخاب کنم، زوربا را انتخاب میکنم، نه بودا را….
زیرا یک زوربا همیشه میتواند بودا شود؛ ولی بودا در قید قداست خود خواهد ماند. او نمیتواند به دیسکو برود و زوربا شود
و در نظر من، آزادی والاترین ارزش است؛ هیچ چیز بزرگتر و ارزشمندتر از آزادی وجود ندارد.
اشراق من مرا از همه چیز آزاد ساخته، که شامل اشراق هم میشود
قلب راه دیگری برای دیدن میشناسد. ذهن، خطّی است، فقط یک خط را میبیند. قلب چندین بُعدی است
و من هرچه بیشتر اعتماد مردم خودم را احساس کنم، ابعاد بیشتری از وجودم را میتوانم برایشان آشکار کنم.
من مایلم تا شما مرا در آزادی کامل خودم بشناسید، زیرا این چیزی است که من میخواهم شما باشد ــ کاملاً آزاد، بدون هیچ رشتهای که به آن وصل باشد.
برکت باد بر آن سانیاسین که میتواند بدون جملات یا اعمالم به من اعتماد کند. ملکوت خدا همین لحظه از آنِ اوست!
#اشو
از مرگ به جاودانگی
سخنان اشو از دوم آگوست تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵
#برگردان: محسن خاتمی
@oshoi
اشوی محبوب، من یک سال است که سانیاسین هستم، و احساس می کنم که برای دنبال کردن شما، باید مانند یک کانگورو جهشهای بزرگی داشته باشم.
امروز، وقتی خواندم که شما گفتهاید وقتی دوباره سالم شوید، شاید زندگی مجردی نداشته باشید،
شوکه شدم. من فکر میکردم که انسان روشنضمیر باید به روای سکس برود.
بااین حال، میدانم که هماآغوشی بسیار زیباست. چرا من اینقدر احساس سردرگمی دارم؟
لطفاً نظر بدهید.
#پاسخ
وقتی کسی انتظار داشته باشد، همیشه سردرگم میشود
حالا، چه کسی به تو گفته که افراد روشنضمیر به ورای سکس رفتهاند؟
و بلافاصله میگویی: “بااینحال میدانم عشق تجربهای بسیار زیباست.”
پس چرا مردم روشنضمیر را از داشتن یک تجربهی زیبا منع میکنی؟
ولی این فکر در طول قرنها ایجاد شده که مردمان واقعاً بادیانت مجرّد هستند، و مخصوصاً شخص روشنضمیر زندگی جنسی ندارد.
من هرگز مجرّد نبودهام. در میان اینهمه زنان زیبا تو میخواهی من مجرّد بمانم؟ مانند این است که کنار یک چشمهی زیبا بایستی و خالصترین آبها از تپّه سرازیر باشد، و تو تشنه کنار آن بایستی چون روشنضمیر هستی!
تمامش را فراموش کن! من بعداً به حساب اشراق خواهم رسید ـــ من هماکنون از این چشمهی زیبا خواهم نوشید.
و همچنین تو اشتباه فهمیدهای. من گفتهام که افراد روشنضمیر به ورای سکس میروند، ولی هرگز نگفتهام که به ورای عشق میروند. این پدیدهای پیچیده است.
آیا فکر میکنی سکس همان عشق است؟
سکس فقط یک محدودیت بیولوژیک است. درواقع، تنها یک انسان روشنضمیر میتواند عشقبازی کند. آنچه تو عشق میخوانی فقط ژیمناستیکهای بیولوژیک است!
تو نمیدانی که عشقورزی یعنی چه. پس به تو میگویم که مردان روشنضمیر و زنان روشنضمیر زیباترین عشّاق هستند. نیازی نیست که ضرورتاً جنسی باشد، نیازی نیست که غیرجنسی باشد
انسان روشنضمیر آزاد است.
دیروز مادرم نزد من آمد؛ قدری نگران بود. او گفت:
“دیدن اینکه میرقصی زیباست، ولی حالا شروع کردهای با دخترها میرقصی!” او نگران بود که اگر مردم در هند این عکسها و ویدیو را ببینند، بسیار شوکه شوند. به او گفتم:
“تا اینجا بسیار خوب!”
ولی من آزاد هستم ــ آزادتر از گوتام بودا، آزادتر از ماهاویرا. گوتام بودا جگر این را نداشت که با یک دختر برقصد.
من میتوانم برقصم زیرا هیچ مشکلی نمیبینم. هیچ مانع و مرزی برای من وجود ندارد؛ میتوانم هرکاری بکنم.
همین چند شب پیش ویوک به من گفت، “آیا باید به دیسکو برویم؟”
گفتم، “یک روز به دیسکو خواهم رفت، ولی حالا خیلی دیر است.”
دیسکوها، رستورانهای من “زوربا بودا” خوانده میشوند. من اول یک زوربا هستم و سپس یک بودا
و به یاد بسپار:
اگر مجبور باشم بین این دو یکی را انتخاب کنم، زوربا را انتخاب میکنم، نه بودا را….
زیرا یک زوربا همیشه میتواند بودا شود؛ ولی بودا در قید قداست خود خواهد ماند. او نمیتواند به دیسکو برود و زوربا شود
و در نظر من، آزادی والاترین ارزش است؛ هیچ چیز بزرگتر و ارزشمندتر از آزادی وجود ندارد.
اشراق من مرا از همه چیز آزاد ساخته، که شامل اشراق هم میشود
قلب راه دیگری برای دیدن میشناسد. ذهن، خطّی است، فقط یک خط را میبیند. قلب چندین بُعدی است
و من هرچه بیشتر اعتماد مردم خودم را احساس کنم، ابعاد بیشتری از وجودم را میتوانم برایشان آشکار کنم.
من مایلم تا شما مرا در آزادی کامل خودم بشناسید، زیرا این چیزی است که من میخواهم شما باشد ــ کاملاً آزاد، بدون هیچ رشتهای که به آن وصل باشد.
برکت باد بر آن سانیاسین که میتواند بدون جملات یا اعمالم به من اعتماد کند. ملکوت خدا همین لحظه از آنِ اوست!
#اشو
از مرگ به جاودانگی
سخنان اشو از دوم آگوست تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵
#برگردان: محسن خاتمی
@oshoi