امشب "ایران"ِ ما منتظر امیدی ست که فردا، پای در جبهه ی حق طلبی بگذارد.
امشب جماعتی را دیدم که نه تنها ترسی از سرکوب گران نداشت بلکه خود به جوش آمده از ظلمی بود که جوانی و امیدش را پایمال کرده و به دنبال سرکوب مواجب بگیران بود.
امشب "زنان" این نام آورانِ هفت هزار سالگان، رو سفید کردند مردان سینه چاکشان را!
ما بیهوده نمیگیریم، ما راهشان را هموار میسازیم تا در فردای آزادی شانه به شانه مان برقصند و بچرخند!
این امید در دستان ماست. فردا چه کسی وکیل ماست؟ وزیر ماست؟ مگر بهتر از خودمان کسی را میشناسیم؟!
هرکدام نخبگان و کاربلدانی را میشناسیم که نه تنها تبعید و دور از وطن بودن دلسردشان نکرده بلکه لحظه به لحظه اخبار این مملکت را دنبال کرده و با ما نگرانیش را کشیده اند. هرکدام شیر هایی را میشناسیم که کفتار ها بر آنان نائل نیامدند و در این کویر، در "تهران" با ما ماندند!
یاران! چرا در فردای آزادی پزشکی معتمد و حاذق وزارت خانه ی بهداشت ما را سامان نبخشد؟
چرا وکیلی که شجاعتش را نشان داده،-در مجلس- نماینده ی خواسته ی من و شما نباشد؟
ما هیچچیز از اروپای رنسانس کمنداریم. ما هنوز فرزندان پیر نیا و کسروی هستیم.
به یاد داشته باشیم جدا از آن دسته ی سرکوبگرِ مفلوک که پا به فرار میگذارند، مذهبی هایی وجود دارند که همسایه و فامیل ما هستند،
این ماییم که آزادی اندیشه شان را تضمین میکنیم.
دین زدایی باشد برای بعدا، فردا کار تمام نمیشود ما ساختن زیر بنای دموکراسی را برای این مملکت در پیش رو داریم.
فردا با شیران ظالم کشِ این بیشه ی هماره آباد و کهن، پا به فتح میگشاییم.
باشد تا آیندگان ناممان را به نیکی یاد کنند یا با آه و افسوس دنباله ی راهمان را بگیرند.
هر دو به دست ماست.
بامداد ۲م مهرماه ۱۴۰۱
امشب جماعتی را دیدم که نه تنها ترسی از سرکوب گران نداشت بلکه خود به جوش آمده از ظلمی بود که جوانی و امیدش را پایمال کرده و به دنبال سرکوب مواجب بگیران بود.
امشب "زنان" این نام آورانِ هفت هزار سالگان، رو سفید کردند مردان سینه چاکشان را!
ما بیهوده نمیگیریم، ما راهشان را هموار میسازیم تا در فردای آزادی شانه به شانه مان برقصند و بچرخند!
این امید در دستان ماست. فردا چه کسی وکیل ماست؟ وزیر ماست؟ مگر بهتر از خودمان کسی را میشناسیم؟!
هرکدام نخبگان و کاربلدانی را میشناسیم که نه تنها تبعید و دور از وطن بودن دلسردشان نکرده بلکه لحظه به لحظه اخبار این مملکت را دنبال کرده و با ما نگرانیش را کشیده اند. هرکدام شیر هایی را میشناسیم که کفتار ها بر آنان نائل نیامدند و در این کویر، در "تهران" با ما ماندند!
یاران! چرا در فردای آزادی پزشکی معتمد و حاذق وزارت خانه ی بهداشت ما را سامان نبخشد؟
چرا وکیلی که شجاعتش را نشان داده،-در مجلس- نماینده ی خواسته ی من و شما نباشد؟
ما هیچچیز از اروپای رنسانس کمنداریم. ما هنوز فرزندان پیر نیا و کسروی هستیم.
به یاد داشته باشیم جدا از آن دسته ی سرکوبگرِ مفلوک که پا به فرار میگذارند، مذهبی هایی وجود دارند که همسایه و فامیل ما هستند،
این ماییم که آزادی اندیشه شان را تضمین میکنیم.
دین زدایی باشد برای بعدا، فردا کار تمام نمیشود ما ساختن زیر بنای دموکراسی را برای این مملکت در پیش رو داریم.
فردا با شیران ظالم کشِ این بیشه ی هماره آباد و کهن، پا به فتح میگشاییم.
باشد تا آیندگان ناممان را به نیکی یاد کنند یا با آه و افسوس دنباله ی راهمان را بگیرند.
هر دو به دست ماست.
بامداد ۲م مهرماه ۱۴۰۱