Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


برای تو مینویسم که یادت در تاریکی این اتاق نور شد.
خندیدنت، واژه چینی های لب هایت و دستان لاغرت را خوب به خاطر آوردم، هنوز کمی از من مانده که تو را پنهانی دوست دارد.
نه عشق قدر هم نفسی ما بود و نه ما قدر عشقی که داشتیم را دانستیم.
هنوز هر ثانیه نام تو میتواند بر سکوت من بیافزاید و سرم از هیاهو پر شود. هنوز چشمان تو بی رحم اند و پاک.
تو را نه در این جهان پیشگفتار، تو را نه در این آشیانه های نمکشیده از بی خبری، تو را نه در فردا های بی چشم داشت از سر تنهایی و تو را نه در خاطرات نصفه و نیمه؛ بلکه تو را در همین سطور و همین شب های بی مرهم که الحق هیچ به ما نمیسازند، میخواهم.


#Caffeine
@no_thing_s


اما نرود یادت...
آن روز که خندانی
آن روز که از شادی، باران بهارانی
آن روز که آزادی
آن روز که: -باور کن!
آن روز که شوریده، رقصنده‌ی میدانی
آن روز که خون ارزان بر خاک نمی‌ریزد
آن روز که جان جان جان... با قهقهه می‌خوانی
آن روز که: -ما بردیم!
بزم‌ست به برزن‌ها
می‌چرخی وُ پاکوبان
غرق بوسه‌بارانی
آن روز که نزدیک‌ست
آن روز که یادش خوش:
آغوش پس از آغوش... ریسه‌‌های طولانی
آن روز ولی از ما یادی به میان آور
رفتیم غریبانه:
بی‌صدا وُ پنهانی
از یاد نبر خون را، خونی که شتک می‌زد
خونی که از آن آمد فردات چراغانی
یک جرعه بنوش آن روز
با خنده بنوش آن روز
یاد مردگانی که
زنده‌اند وُ می‌دانی




هاجر از کوه سراب هربار برمیگشت
که از چشمان تو زمزم به راه افتاد.

تو در هر قصه ای آغاز خواهی شد
که در آن راوی و معشوق یکی هستند
تو از هر مرز خارآلود گذشتی ایمن و رفتی
یکی اینجا برایش رفتن و مردن یکی هستند
تو از دور پر ز شیدایی و از این فاصله پیری
چه شد تاب و توانت
که فروغ سرزمین ها در تو میجستند

به قربان گاه چشمت هرچه آوردند ز خود راندی
پشت پایت هر دری را رو به من می بستند
تو در چاهی تو در صحرای بی آب زنده میمانی
تو نیل را میشکافی و من از هر ماهی افتاده در خشکی
میفهمم
که راه رفتن کنار خضری چون تو
از دو حکمت خالی و هر دو یکی هستند.

august,12,22


در گذر روزگار، گاه دل به سوگ می‌نشیند، نه از پی آنچه که از دست رفته، بلکه برای یاد آنکه دیگر هرگز باز نخواهد گشت. یاد آنکه در تمامی لحظه‌هایم جاری بود، همانند سایه‌ای که هیچ‌گاه از سرم کاسته نمی‌شد. با گذر زمان، نبودنش را پذیرفتم، اما خلأی که در ژرفای دلم پدید آمد، هرگز پر نشد.
اشک‌هایی که در راه بازگشت به خانه بر گونه‌هایم لغزید، وداعی بود با پناهی که همچون کوه، گرمابخش و استوار، پشتم را به خود تکیه داده بود. اکنون سالیان درازی از رفتنش می‌گذرد، اما هر بار که در آینه‌ی جان می‌نگرم، ردپای او را در چهره و کردارم می‌بینم. گویی بخشی از وجودش در من زنده مانده، چراغی که در دل تاریکی‌ها همچنان روشنایی می‌بخشد.
هرچند خاکستر غمش بر قلبم نشسته، اما یاد او همچنان در ذهنم فروزان است. و چنین است که هر روز با خاطره‌ای کهنه، دلی تازه می‌شود و اندوهی کهنه بار دیگر زبانه می‌کشد.

برای کوچ همیشگی ات. 🖤


حرفی از تو در میان نیست
لب مردمان گشوده ست
شوق یک خواب عمیق
ترس مردان را ربوده ست
ناله های مادران یادت هست؟
تاول پاهایشان یادت هست؟
جیغ نارس از گلوی دختران، یادت هست؟
ما هم امروز برای پدری فرزندیم
ما هم از چوبه ی دار تا ابد میترسیم
از شما کان جلوه ها بالای منبر کردی
چه پنهان
ما هم این جان حقیر در دو سه خط میبازیم

هی که جولنگه سیمرغ به یادت آمد..
ما هم از لقمه ی بیش تر از دهان میرنجیم
ما هم از دوختن لب به زبان می ترسیم
مردم از وعده ی هرروز کمی می کاهند
ما هم از سرخ رخ سیر شما میپرسیم
طعم خون با لب و دندان شما میسازد؟
چکه چکه عرق کارگری میچسبد؟
یک شهرِ علی کوفه ی متروک شده ست
صد شهر به تیغ تو مگر میبازد؟
موج بی باک ز برج ستم افراشته تر
ما هم آخر لب آسمان خود میبوسیم
از آب که خالی بشود اقیانوس
کوسه ای غلت زند ما ماهیان میرقصیم




Listen to دلم هوای آفتاب می‌کند. by Ehsan Ebrahimi on #SoundCloud
https://on.soundcloud.com/bHfqJ
دلم هوای آفتاب می‌کند.
شعرخوانی سیاوش کسرایی.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram




Listen to Kasi Injast? | کسی اینجاست؟ (Music By Dark Life Note/ Maha Mix /Voices of Akhavan, Shamlou & Nazeri) by Maha | ماها on #SoundCloud
https://soundcloud.com/mysticmaha/kasi-injast?p=a&c=0&si=0eb2a456ce0a4ac29fdc922b654e8a5c&utm_source=other&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing
Kasi Injast? | کسی اینجاست؟ (Music By Dark Life Note/ Maha Mix /Voices of Akhavan, Shamlou & Nazeri)
Maha - Kasi Injast? Voice of Mahdi Akhavan Sales , Ahmad Shamlou & Shahram Nazeri Mix by 3hand ماها - کسی اینجاست؟ با صدای مهدی اخوان ثالث ، احمد شاملو و شهرام ناظری میکس از سهند @mysticmaha


نگفتمت که این جماعت جریده با خط و رد نگاهت غریبه اند؟
#Nicotine


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


مردم امروز راهی برای دست کشیدن از تحقق آزادی، پشت سرشان نمیبینند
برای بازپس گیری کرامت انسانی خود از چنگال استبداد در خیابان حاضر شده اند
خلقی که کشتار را به چشم می بیند، نمیتواند جز خونخواهی، امّید دیگری داشته باشد
خستگی اگر در پا های ماست، به چشمان دشمن هم میرود؛ میخوابد،
میخوابانیمش.
آنکه رفته یا مانده برای روشن نگه داشتن چراغ این خانه شمع میشود
از قتل دختران نه یکی، هزار لاله می روید
و خانه ی بیدادگر فرو می‌ ریزد.


نمیدانم چگونه پاسخِ این خاکسترِ آماده ی زایش را خواهیم داد، تنها میدانم باور به از نو برخواستن، باز هم در دل ایرانشهر روییده است. تو گویی رازی در این سرزمین هست که هربار پس از فترتی تحمیلی، دوباره فرهنگش زنده میشود.
انگار با هر رنجی پخته تر شده است. گویی خیز بر میدارد برای سروری و باورمندی به والاگهر بودن او را زنده میکند. نام ایران برایمان خواهر یا برادر است. از ما که میکشند، میکوشیم تا جای خالیش را پر کنیم. از ما که میکشند قلبمان را آتش میزنند. مردم‌ این سرزمین داغ را سینه به سینه میچرخانند به امید پیروزی.


امشب "ایران"ِ ما منتظر امیدی ست که فردا، پای در جبهه ی حق طلبی بگذارد.
امشب جماعتی را دیدم که نه تنها ترسی از سرکوب گران نداشت بلکه خود به جوش آمده از ظلمی بود که جوانی و امیدش را پایمال کرده و به دنبال سرکوب مواجب بگیران بود.
امشب "زنان" این نام آورانِ هفت هزار سالگان، رو سفید کردند مردان سینه چاکشان را!
ما بیهوده نمیگیریم، ما راهشان را هموار میسازیم تا در فردای آزادی شانه به شانه مان برقصند و بچرخند!
این امید در دستان ماست. فردا چه کسی وکیل ماست؟ وزیر ماست؟ مگر بهتر از خودمان کسی را میشناسیم؟!
هرکدام نخبگان و کاربلدانی را میشناسیم که نه تنها تبعید و دور از وطن بودن دلسردشان نکرده بلکه لحظه به لحظه اخبار این مملکت را دنبال کرده و با ما نگرانیش را کشیده اند. هرکدام شیر هایی را میشناسیم که کفتار ها بر آنان نائل نیامدند و در این کویر، در "تهران" با ما ماندند!
یاران! چرا در فردای آزادی پزشکی معتمد و حاذق وزارت خانه ی بهداشت ما را سامان نبخشد؟
چرا وکیلی که شجاعتش را نشان داده،-در مجلس- نماینده ی خواسته ی من و شما نباشد؟
ما هیچ‌چیز از اروپای رنسانس کم‌نداریم. ما هنوز فرزندان پیر نیا و کسروی هستیم.
به یاد داشته باشیم جدا از آن دسته ی سرکوبگرِ مفلوک‌ که پا به فرار میگذارند، مذهبی هایی وجود دارند که همسایه و فامیل ما هستند،
این ماییم که آزادی اندیشه شان را تضمین میکنیم.
دین زدایی باشد برای بعدا، فردا کار تمام نمیشود ما ساختن زیر بنای دموکراسی را برای این مملکت در پیش رو داریم.
فردا با شیران ظالم کشِ این بیشه ی هماره آباد و کهن، پا به فتح میگشاییم.
باشد تا آیندگان ناممان را به نیکی یاد کنند یا با آه و افسوس دنباله ی راهمان را بگیرند.
هر دو به دست ماست.

بامداد ۲م مهرماه ۱۴۰۱




همه‌ی این سال‌های زمستانی
درهای خانه برای برگشتنت باز بود؛
آنقدر که سرما مغز استخوانم را تراشید.

با گرمای نفس‌های ته‌کشیده از سیگار، انگشتانم را گرم می‌کنم
و دستی به سر و روی اتاق می‌کشم...

#Nicotine
@no_thing_s

Показано 20 последних публикаций.

67

подписчиков
Статистика канала
Популярное в канале