🖋آیا محمد بیسواد بوده است؟ (بخش دوم)
📃در قسمت قبل معنای واژه «امی» را از طریق آیات قرآن دریافتیم، در این بخش ادامه موضوع بررسی سواد محمد را از طریق گزارشات تاریخی پی خواهیم گرفت.
بر پایه احادیث و روایتهای بسیاری که از کتابهای سیره بدست ما رسیده، محمد هم سواد خواندن و هم نوشتن را بهاندازه کافی داشته است. نمونه آن در مورد پیمان صلح حدیبیه روایت شده است، که محمد علی را مامور نوشتن صلح نامه میان خودش و سهيل بن محمر و نماینده دارای اختیار قریش نمود. و به او چنین دیکته کرد: بنویس اینست آنچه محمد رسول الله با سهيل بن قمرو بر آن مصالحه نمودند. سهیل گفت: اگر شهادت میدادم که فرستاده خدایی نیازت نمیبود که با تو از در جنگ درآیم، و مانعی میان تو و کعبه شوم؛ و بگفتهای اگر میدانستم که رسول خدایی با تو مخالفت نمیکردم ولی میتوانی بنام خودت و پدرت نویسی، آیا نسبت به نام خودت و پدرت (محمد بن عبدالله) بی میلی؟ محمد به علی گفت: رسول الله را پاک کن. علی پاسخ داد: بخدا هرگز تو را پاک نخواهم کرد. محمد گفت: آنرا نشانم بده، پس علی نوشته را به او نشان داد. او هم رسول الله را با دست خود پاک کرد و به علی گفت: بنویس اینست آنچه محمد بن عبدالله با سهيل بن عمر و بر آن مصالحه کردند. علی کمی درنگ کرد و سپس از اینکه چیزی جز محمد رسول الله بنویسد خودداری کرد. پس محمد صلح نامه را گرفت و با دست خود آن جمله را نوشت!
📓السيرة الحلبية، ج۳، ص۲۹ و ۳۰.
افزون بر این، محمد پیش از بعثت هم میخوانده و هم مینوشته؛ ولی این مسئله را پرده پوشی میکرده و بدان تظاهر نمیکرده، و نه ادعایش را میکرده و نه عملا دست به این کار میزده، و کسی جز عمویش عباس از این مسئله با خبر نبوده، روایتهایی که در کتب سیره نقل شده است دلیل روشنی بر این مسئله است، که محمد هم میخوانده و هم مینوشته و عمویش عباس اینرا میدانسته ولی پنهان نگاه میداشته. از قول عباس بن عبدالمطلب نقل شده است: برای تجارت همراه کاروانی که ابوسفیان نیز جزو آن بوده مکه را بسوی یمن ترک کردم در راه نامهای از حنظله بن أبي سفيان رسید، دایر بر اینکه محمد در مکه میگوید من رسول خدایم و شما را بسوی او دعوت میکنم. این خبر در همه انجمنهای یمن پیچید، اندکی بعد یک رابی یهودی نزد من آمد و گفت: به من خبر رسیده که عموی این شخص در میان شما است؛ گفتم آری من هستم. گفت: شما را بخدا قسم میدهم، آیا برادر زادهتان در رفتار و کردار خود جوانی میکند؟ گفتم: نه بخدا، او نه دروغ گفته است نه خیانت کرده است، و نزد قریش به امین معروف است. گفت: آیا با دست خود مینویسد؟ خواستم بگویم آری ولی از اینکه ابوسفیان مرا تکذیب کند و حرف مرا رد کند ترسیدم و گفتم نه، نمینویسد، پس رابی مزبور برخاست و ردای خود را بجا گذاشت، در حالیکه میرفت میگفت سر بریده شدند یهودیان، کشته شدند یهودیان!
📓السيرة الحلبية، ج۱، ص۲۶۸.
از این روایت چه نتیجهگیری میتوان کرد، جز اینکه محمد سواد خواندن و نوشتن را داشته ولی عمویش که نسبت به آن آگاه بوده پرده پوشی میکرده و در اینجا نیز از ترس تکذیب ابوسفیان اقدام به پرده پوشی کرده است!
ادامه دارد...
✶کانال نقد اسلام و تئیسم
➥ @Naghde_Theism
📃در قسمت قبل معنای واژه «امی» را از طریق آیات قرآن دریافتیم، در این بخش ادامه موضوع بررسی سواد محمد را از طریق گزارشات تاریخی پی خواهیم گرفت.
بر پایه احادیث و روایتهای بسیاری که از کتابهای سیره بدست ما رسیده، محمد هم سواد خواندن و هم نوشتن را بهاندازه کافی داشته است. نمونه آن در مورد پیمان صلح حدیبیه روایت شده است، که محمد علی را مامور نوشتن صلح نامه میان خودش و سهيل بن محمر و نماینده دارای اختیار قریش نمود. و به او چنین دیکته کرد: بنویس اینست آنچه محمد رسول الله با سهيل بن قمرو بر آن مصالحه نمودند. سهیل گفت: اگر شهادت میدادم که فرستاده خدایی نیازت نمیبود که با تو از در جنگ درآیم، و مانعی میان تو و کعبه شوم؛ و بگفتهای اگر میدانستم که رسول خدایی با تو مخالفت نمیکردم ولی میتوانی بنام خودت و پدرت نویسی، آیا نسبت به نام خودت و پدرت (محمد بن عبدالله) بی میلی؟ محمد به علی گفت: رسول الله را پاک کن. علی پاسخ داد: بخدا هرگز تو را پاک نخواهم کرد. محمد گفت: آنرا نشانم بده، پس علی نوشته را به او نشان داد. او هم رسول الله را با دست خود پاک کرد و به علی گفت: بنویس اینست آنچه محمد بن عبدالله با سهيل بن عمر و بر آن مصالحه کردند. علی کمی درنگ کرد و سپس از اینکه چیزی جز محمد رسول الله بنویسد خودداری کرد. پس محمد صلح نامه را گرفت و با دست خود آن جمله را نوشت!
📓السيرة الحلبية، ج۳، ص۲۹ و ۳۰.
افزون بر این، محمد پیش از بعثت هم میخوانده و هم مینوشته؛ ولی این مسئله را پرده پوشی میکرده و بدان تظاهر نمیکرده، و نه ادعایش را میکرده و نه عملا دست به این کار میزده، و کسی جز عمویش عباس از این مسئله با خبر نبوده، روایتهایی که در کتب سیره نقل شده است دلیل روشنی بر این مسئله است، که محمد هم میخوانده و هم مینوشته و عمویش عباس اینرا میدانسته ولی پنهان نگاه میداشته. از قول عباس بن عبدالمطلب نقل شده است: برای تجارت همراه کاروانی که ابوسفیان نیز جزو آن بوده مکه را بسوی یمن ترک کردم در راه نامهای از حنظله بن أبي سفيان رسید، دایر بر اینکه محمد در مکه میگوید من رسول خدایم و شما را بسوی او دعوت میکنم. این خبر در همه انجمنهای یمن پیچید، اندکی بعد یک رابی یهودی نزد من آمد و گفت: به من خبر رسیده که عموی این شخص در میان شما است؛ گفتم آری من هستم. گفت: شما را بخدا قسم میدهم، آیا برادر زادهتان در رفتار و کردار خود جوانی میکند؟ گفتم: نه بخدا، او نه دروغ گفته است نه خیانت کرده است، و نزد قریش به امین معروف است. گفت: آیا با دست خود مینویسد؟ خواستم بگویم آری ولی از اینکه ابوسفیان مرا تکذیب کند و حرف مرا رد کند ترسیدم و گفتم نه، نمینویسد، پس رابی مزبور برخاست و ردای خود را بجا گذاشت، در حالیکه میرفت میگفت سر بریده شدند یهودیان، کشته شدند یهودیان!
📓السيرة الحلبية، ج۱، ص۲۶۸.
از این روایت چه نتیجهگیری میتوان کرد، جز اینکه محمد سواد خواندن و نوشتن را داشته ولی عمویش که نسبت به آن آگاه بوده پرده پوشی میکرده و در اینجا نیز از ترس تکذیب ابوسفیان اقدام به پرده پوشی کرده است!
ادامه دارد...
✶کانال نقد اسلام و تئیسم
➥ @Naghde_Theism