آدم است دیگر، گاهی هم دوست میدارد که خودش را در میانهی کلماتی که اصلا هیچ ربطی به اون ندارند و در مورد او نیستند، یک جوری جای بدهد، یا یک جور بی ربطی هم که شده، خودش را در میانهی روزمرگیهایش جا بدهد، در میانهی گسستگی فکرهایش، آن وقتهایی که لابد به چیزی فکر نمیکند و لبخندی بر روی لبش باشد و اگر کسی از او بپرسد که به چه چیزی فکر میکنی؟، بگوید که به هیچ چیز!، که اصلا که آدم که گاهی میخواهد که هیچ چیز کسی باشد، که حتی که اگر در حد گفتن همین که عینکت را بده تا برایت تمیزش کنم هم که باشد، گاهی کفایت است
@Momas1
@Momas1