#۳۶۵_روز_با_پیامبر
روز ١٥٨ - زید محبوبترین اسبش را هدیه میدهد
پیامبر عزیزمان ﷺ مسلمانان را به صدقه دادن تشویق میکرد، و همیشه میفرمود:
"تا زمانی که از چیزهایی که خیلی دوستشان دارید صدقه ندهید؛ به ثواب دست نخواهید یافت."
زید این فرمایش پیامبرمان ﷺ را شنیده بود. اسبی داشت که بسیار دوستش داشت. اسمِ اسب شبله بود. رفت و آن را آورد. افسارش را دست پیامبرمان ﷺ داد و گفت:
"یا رسولالله! اسبم را برای شما آوردم، آن را بگیرید و به فقرا بدهید."
پیامبر عزیزمان ﷺ از این رفتار زید بسیار خشنود شده بود. چون میدانست که زید اسبش را چقدر دوست دارد. کار زید، کار بزرگی بود. پیامبر ﷺ صدقهاش را پذیرفت. کمی بعد آن را به پسر کوچک زید، اُسامه، هدیه داد. زید که از این کار پیامبر ﷺ هم تعجب کرده بود؛ هم ناراحت، به سرعت نزد پیامبر عزیزمان ﷺ آمد و گفت:
"یا رسولالله! آیا الله صدقه من را قبول نفرموده است؟"
پیامبر محبوبمان ﷺ با لبخند به او نگاه کرد و فرمود:
"الله صدقهات را قبول کرده، خیالت راحت باشد."
زید خوشحال از فهمیدنِ این موضوع، از پیش پیامبر عزیزمان ﷺ رفت.
روز ١٥٨ - زید محبوبترین اسبش را هدیه میدهد
پیامبر عزیزمان ﷺ مسلمانان را به صدقه دادن تشویق میکرد، و همیشه میفرمود:
"تا زمانی که از چیزهایی که خیلی دوستشان دارید صدقه ندهید؛ به ثواب دست نخواهید یافت."
زید این فرمایش پیامبرمان ﷺ را شنیده بود. اسبی داشت که بسیار دوستش داشت. اسمِ اسب شبله بود. رفت و آن را آورد. افسارش را دست پیامبرمان ﷺ داد و گفت:
"یا رسولالله! اسبم را برای شما آوردم، آن را بگیرید و به فقرا بدهید."
پیامبر عزیزمان ﷺ از این رفتار زید بسیار خشنود شده بود. چون میدانست که زید اسبش را چقدر دوست دارد. کار زید، کار بزرگی بود. پیامبر ﷺ صدقهاش را پذیرفت. کمی بعد آن را به پسر کوچک زید، اُسامه، هدیه داد. زید که از این کار پیامبر ﷺ هم تعجب کرده بود؛ هم ناراحت، به سرعت نزد پیامبر عزیزمان ﷺ آمد و گفت:
"یا رسولالله! آیا الله صدقه من را قبول نفرموده است؟"
پیامبر محبوبمان ﷺ با لبخند به او نگاه کرد و فرمود:
"الله صدقهات را قبول کرده، خیالت راحت باشد."
زید خوشحال از فهمیدنِ این موضوع، از پیش پیامبر عزیزمان ﷺ رفت.