Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
دستان پسرم چه شد؟
گفتند، #ام_البنین (سلام الله علیها) در مدینه، مرثیه می خواند. گفت: من که در کربلا نبودم، ولی به من گفتند پسر تو (عباس)، مَشکی به دندان گرفت؛ دستان پسرم چه شد که مشک را به دندان گرفت؟ مگر #مشک را به دندان می گیرند؟! به من گفتند که عباسِ تو مشکی به دندان گرفت؛ این برای چه بود؟!بعدها فرمود: (لا تدعونی ویک ام البنین). دیگر من را ام البنین نخوانید. در آن #قبرستان_بقیع چهار تا قبر به نام چهار فرزندش رسم کرد، فرمود: زنهای مدینه! دیگر من را ( ام البنین ) صدا نزنید، روزی من امالبنین بودم که مادرِ چند پسر بودم!!!(1⃣)
🎤آیت الله جوادی آملی،سخنرانی شب تاسوعای حسینی (ع) دماوند ؛ ۱۴۰۰/۰۵/۲۶
پ.ن1⃣: مقتل الحسین (ع) ابومخنف / صفحه ۱۷۹ / پاورقی سفینه البحار / جلد ۳ / مرثیه ام البنین للعباس / صفحه ۳۰۸
گفتند، #ام_البنین (سلام الله علیها) در مدینه، مرثیه می خواند. گفت: من که در کربلا نبودم، ولی به من گفتند پسر تو (عباس)، مَشکی به دندان گرفت؛ دستان پسرم چه شد که مشک را به دندان گرفت؟ مگر #مشک را به دندان می گیرند؟! به من گفتند که عباسِ تو مشکی به دندان گرفت؛ این برای چه بود؟!بعدها فرمود: (لا تدعونی ویک ام البنین). دیگر من را ام البنین نخوانید. در آن #قبرستان_بقیع چهار تا قبر به نام چهار فرزندش رسم کرد، فرمود: زنهای مدینه! دیگر من را ( ام البنین ) صدا نزنید، روزی من امالبنین بودم که مادرِ چند پسر بودم!!!(1⃣)
🎤آیت الله جوادی آملی،سخنرانی شب تاسوعای حسینی (ع) دماوند ؛ ۱۴۰۰/۰۵/۲۶
پ.ن1⃣: مقتل الحسین (ع) ابومخنف / صفحه ۱۷۹ / پاورقی سفینه البحار / جلد ۳ / مرثیه ام البنین للعباس / صفحه ۳۰۸