تو را شبیه وقتی که چیزی را دوست داری، پس، از بقیه قایمش میکنی، دوست داشتم. این واقعا دوست داشتن ویژهای بود. تو را انگار لای دفترم نوشتم، بی که دور اسمت خطی برای تزئین بکشم. چرا که نمیخواستم کسی متوجهات باشد. تو را وقتی همهی مهمانها رفتند، همه خوابیدند و هیچکس حواسش به من نبود، شبیه غول چراغ جادو از قلبم بیرون آوردم، و تصور کردم که معجزهات بیخیالی است. مادامی که خیال میکنم، رنج میکشم. و فقط وقتی تو را خیال میکنم، عذابم کمتر میشود. تو را در سکوت، جوری که کسی حتی رغبت نکند به آن سرک بکِشَد، دوستَت داشتم.
@manonasrin
@manonasrin