#پارت80
مامان_چته تو؟
تند و بی وقفه گفتم: مامان من امشب مهمونم و
اگه قرارم کنسل بشه آبروم میره و از یک ماه
پیش دعوت شدم، محاله،محاله ممکنه قرارم و کنسل کنم!
بعد از یه مشاجره ی خیلی طولانی که آخرش با
خوردن دمپایی های مامانم تو سرم تموم شد!و
من موفق شدم امشب و بپیچونم!
صدای غرغرهای مامان بیرون از اتاق که معلوم
بود داره شکایتمو پیش بابام میکنه به گوشم
میرسید! به مرصاد پیام دادم! ساعت دوازده و
نیم ظهر بود! متن پیام:
زنگ زدی؟
پیامو ارسال کردم و تک خنده ای کردم! بدون
شک با خوندن متن پیام عصبی میشه!! خب به
من چه!!! هر چقدرصبر کردم جواب نداد! زمان
داره میگذره وقت من کمه! بدون فکر شمارشو
گرفتم و منتظرجواب شدم! اما آقا خیلی عقده
ایه و رد تماس زد! عصبی شدم، بدون فکر کردن
به کارم سریع واسش نوشتم: _به درک! گوشیمو
پرت کردم روی تخت و اتاق و ترک کردم!!!!!
مامان_چته تو؟
تند و بی وقفه گفتم: مامان من امشب مهمونم و
اگه قرارم کنسل بشه آبروم میره و از یک ماه
پیش دعوت شدم، محاله،محاله ممکنه قرارم و کنسل کنم!
بعد از یه مشاجره ی خیلی طولانی که آخرش با
خوردن دمپایی های مامانم تو سرم تموم شد!و
من موفق شدم امشب و بپیچونم!
صدای غرغرهای مامان بیرون از اتاق که معلوم
بود داره شکایتمو پیش بابام میکنه به گوشم
میرسید! به مرصاد پیام دادم! ساعت دوازده و
نیم ظهر بود! متن پیام:
زنگ زدی؟
پیامو ارسال کردم و تک خنده ای کردم! بدون
شک با خوندن متن پیام عصبی میشه!! خب به
من چه!!! هر چقدرصبر کردم جواب نداد! زمان
داره میگذره وقت من کمه! بدون فکر شمارشو
گرفتم و منتظرجواب شدم! اما آقا خیلی عقده
ایه و رد تماس زد! عصبی شدم، بدون فکر کردن
به کارم سریع واسش نوشتم: _به درک! گوشیمو
پرت کردم روی تخت و اتاق و ترک کردم!!!!!