Репост из: من دشمنت نیستم
214
لبخند روی لبم آمد
_چی گفت؟
_باور نمیکرد. اما خوشحال شد.
پتو را کمی روی خودم کشیدم و شب بخیر گفتم
امیر علی مثل تمام دفعات دیگر که برای به دست آوردن خواسته هایش زورگو میشد پتو را از رویم کشید و پشت سرم با فاصله ی کمی دراز کشید
معذب اسمش را صدا زدم
_امیر علی
کوتاه نیامد
_پاشو یه خطبه محرمیت بخونیم. نمیخوام از امشب حتی یک لحظه هم ازم دور باشی
میدانستم حریفش نمیشوم.
بلند شدم و نشستم. زمزمه کردم
_امیر علی من دایی فرهاد رو نمیتونم تنها بذارم
اجازه نداد حرفم را کامل بزنم دست دو طرف صورتم گذاشت م تأکید کرد
_الان فقط امیر علی. اولویت الان فقط من باشم برات. باشه
سکوت که کردم امیر علی متن خطبه ی محرمیت را مقابلم گرفت و دم گوشم پچ زد. محرمیتمون باید 99ساله باشه
لب گزیدم
_من محرمیت موقت به دردم نمیخوره
گونه ام را بوسید و مهربان جواب داد
_چشم چشم فقط یک هفته. تا همه جمع بشن اینجا. خوبه
میان تاریک و روشن اتاق پاسخ مثبتم را با چشم بستن اعلام کردم.
و من دوباره محرم شدم به امیر علی. به راحتی هر چه تمام تر. گونه ام را بوسید و تنگ در آغوشم گرفت.
_قول بده هیچ وقت خودتو ازم نگیری یغما.
_امیر علی یه زن از زندگی یه امنیت میخواد فقط.. قشنگترین حالتی که یه آدم میتونه عشقشو نشون بده اینه که نشون بده اون آدم کافیه. من تو زندگی با تو این امنیت رو میخوام
پیشانی ام را بوسید و دمِ گوشم پچ زد
_چشم، چشم قول میدم. دیگه؟ بهونه ای هست که نگرفته باشی؟ شرطی هست که نذاشته باشی. بذار یه کم آرامش بگیرم یغما
لبخند روی لبم آمد
_چی گفت؟
_باور نمیکرد. اما خوشحال شد.
پتو را کمی روی خودم کشیدم و شب بخیر گفتم
امیر علی مثل تمام دفعات دیگر که برای به دست آوردن خواسته هایش زورگو میشد پتو را از رویم کشید و پشت سرم با فاصله ی کمی دراز کشید
معذب اسمش را صدا زدم
_امیر علی
کوتاه نیامد
_پاشو یه خطبه محرمیت بخونیم. نمیخوام از امشب حتی یک لحظه هم ازم دور باشی
میدانستم حریفش نمیشوم.
بلند شدم و نشستم. زمزمه کردم
_امیر علی من دایی فرهاد رو نمیتونم تنها بذارم
اجازه نداد حرفم را کامل بزنم دست دو طرف صورتم گذاشت م تأکید کرد
_الان فقط امیر علی. اولویت الان فقط من باشم برات. باشه
سکوت که کردم امیر علی متن خطبه ی محرمیت را مقابلم گرفت و دم گوشم پچ زد. محرمیتمون باید 99ساله باشه
لب گزیدم
_من محرمیت موقت به دردم نمیخوره
گونه ام را بوسید و مهربان جواب داد
_چشم چشم فقط یک هفته. تا همه جمع بشن اینجا. خوبه
میان تاریک و روشن اتاق پاسخ مثبتم را با چشم بستن اعلام کردم.
و من دوباره محرم شدم به امیر علی. به راحتی هر چه تمام تر. گونه ام را بوسید و تنگ در آغوشم گرفت.
_قول بده هیچ وقت خودتو ازم نگیری یغما.
_امیر علی یه زن از زندگی یه امنیت میخواد فقط.. قشنگترین حالتی که یه آدم میتونه عشقشو نشون بده اینه که نشون بده اون آدم کافیه. من تو زندگی با تو این امنیت رو میخوام
پیشانی ام را بوسید و دمِ گوشم پچ زد
_چشم، چشم قول میدم. دیگه؟ بهونه ای هست که نگرفته باشی؟ شرطی هست که نذاشته باشی. بذار یه کم آرامش بگیرم یغما