🔘لحظهای تعیینکننده در تاریخ: آیا ترامپ از فرصت استفاده میکند یا اشتباه اوباما را تکرار میکند؟
*نوشته: علی سینا*
💢تاریخ اغلب رهبران را در برابر لحظات سرنوشتسازی قرار میدهد که تصمیمات گرفتهشده یا فرصتهای از دست رفته نه تنها بر میراث آنها، بلکه بر مسیر ملتها و جهان تأثیر میگذارند. برای باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، چنین لحظهای در سال ۲۰۰۹ و در جریان اعتراضات جنبش سبز ایران فرا رسید. متأسفانه، او نتوانست قاطعانه عمل کند و به جای حمایت از مردم ایران، ترجیح داد با رژیم ایران تعامل کند. این تصمیم نه تنها فرصتی برای حمایت از آرزوی مردم ایران برای آزادی را از بین برد، بلکه تأثیرات ویرانگری در سراسر خاورمیانه به جای گذاشت. امروز، لحظهای مشابه دونالد ترامپ را به چالش میکشد. سوال این است که آیا رئیسجمهور ترامپ از این فرصت برای تضعیف قاطعانه روسیه استفاده خواهد کرد یا راه مماشات را در پیش خواهد گرفت و به رژیم ولادیمیر پوتین فرصت بقا خواهد داد و بیثباتی جهانی را تداوم خواهد بخشید؟
💢فرصت از دست رفته سال ۲۰۰۹
در سال ۲۰۰۹، میلیونها ایرانی به خیابانها آمدند و به آنچه که یک انتخابات ریاستجمهوری تقلبی میدانستند و منجر به بازگشت محمود احمدینژاد به قدرت شده بود، اعتراض کردند. جنبش سبز نمایانگر یک قیام نادر و واقعی علیه رژیم مذهبی حاکم بود. این جنبش فریادی برای آزادی، دموکراسی و رهایی از حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی بود. جهان با انتظار شاهد این رویدادها بود، اما به جای ایستادگی قاطع در کنار مردم ایران، اوباما راه عدم مداخله را انتخاب کرد. دولت او اولویت را به تعامل دیپلماتیک با رژیم ایران داد و در نهایت با توافق هستهای سال ۲۰۱۵، ۳۰ میلیارد دلار از داراییهای مسدودشده ایران آزاد شد.
💢این تصمیم فاجعهبار بود. به جای این که این منابع به نفع مردم ایران استفاده شود، به خزانه رژیم واریز شد. دولت ایران بخش عمدهای از این منابع را به حمایت از گروههای شبهنظامی در سراسر خاورمیانه اختصاص داد، از جمله حزبالله در لبنان، حماس در فلسطین، حوثیها در یمن و رژیم وحشیانه بشار اسد در سوریه. دولت اسد، با حمایت ایران و روسیه، یک جنگ داخلی فاجعهبار به راه انداخت که منجر به کشته شدن ۵۰۰ هزار نفر، شکنجه سیستماتیک مخالفان و آوارگی میلیونها سوری شد. بسیاری از این پناهندگان در حال فرار از وحشت جنگ، در دریا جان خود را از دست دادند.
💢در ادامه این روند، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس حمله غافلگیرانهای به اسرائیل انجام داد و ۱۴۰۰ غیرنظامی را کشت و صدها نفر را به گروگان گرفت. پاسخ اسرائیل به این حمله، غزه را ویران کرد و دهها هزار نفر را کشت و منطقه را به ویرانهای تبدیل کرد. این وقایع تراژیک میراث مستقیم توانمندسازی رژیمی است که سالها گروههای متعهد به بیثباتی و تروریسم را مسلح و حمایت کرده است. شکست اوباما در عمل قاطعانه در سال ۲۰۰۹ نه تنها بر ایران، بلکه بر کل خاورمیانه تأثیر گذاشت و پیامدهای ویرانگری برای ثبات جهانی به همراه داشت.
💢لحظه تعیینکننده جدید: بحران روسیه
امروز جهان در یک نقطه عطف دیگر قرار دارد، این بار با محوریت حمله روسیه به اوکراین. جنگ پوتین نه تنها رنج غیرقابل تصوری را به مردم اوکراین تحمیل کرده، بلکه اروپا را بیثبات کرده و رژیمهای مستبد در سراسر جهان را جسورتر کرده است. با این حال، مقاومت اوکراین با حمایت غرب، آسیبپذیریهای رژیم پوتین را آشکار کرده است. اقتصاد روسیه تحت تحریمها در حال فروپاشی است، نیروهای نظامی آن تحت فشار هستند و نارضایتیها در میان نخبگان و عموم مردم در حال افزایش است.
💢سقوط احتمالی رژیم پوتین فرصتی نادر برای تضعیف استبداد در مقیاس جهانی فراهم میکند. فروپاشی روسیه تأثیرات گستردهای فراتر از مرزهای آن خواهد داشت. بسیاری از کشورها در آفریقا، آسیا و خاورمیانه که در حال حاضر تحت حکومت دیکتاتورهای حمایتشده توسط روسیه هستند، میتوانند فرصتی برای دستیابی به دموکراسی پیدا کنند. صدها میلیون نفر که تحت حکومتهای سرکوبگر زندگی میکنند، میتوانند طلوع آزادی و فرصتهای جدید را ببینند. علاوه بر این، سقوط امپراتوری روسیه به دیگر مستبدان، مانند چین و ایران، این پیام را میرساند که دوران توسعهطلبی بیحد و مرز تمام شده است.
💢هزینه مالی عدم اقدام
علاوه بر ضرورتهای اخلاقی و استراتژیک، پیامدهای مالی عدم اقدام نیز بسیار سنگین است. اگر روسیه اجازه پیروزی داشته باشد، جسورتر شده و به توسعه طلبی نظامی خود ادامه خواهد داد و منابع را به تولید تسلیحات و پیشرفتهای نظامی اختصاص خواهد داد. این امر ناگزیر ایالات متحده را مجبور میکند تا برای حفظ تعادل استراتژیک، هزینههای نظامی خود را افزایش دهد و به یک مسابقه تسلیحاتی طولانی و پرهزینه دامن بزند.
@khod2
*نوشته: علی سینا*
💢تاریخ اغلب رهبران را در برابر لحظات سرنوشتسازی قرار میدهد که تصمیمات گرفتهشده یا فرصتهای از دست رفته نه تنها بر میراث آنها، بلکه بر مسیر ملتها و جهان تأثیر میگذارند. برای باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، چنین لحظهای در سال ۲۰۰۹ و در جریان اعتراضات جنبش سبز ایران فرا رسید. متأسفانه، او نتوانست قاطعانه عمل کند و به جای حمایت از مردم ایران، ترجیح داد با رژیم ایران تعامل کند. این تصمیم نه تنها فرصتی برای حمایت از آرزوی مردم ایران برای آزادی را از بین برد، بلکه تأثیرات ویرانگری در سراسر خاورمیانه به جای گذاشت. امروز، لحظهای مشابه دونالد ترامپ را به چالش میکشد. سوال این است که آیا رئیسجمهور ترامپ از این فرصت برای تضعیف قاطعانه روسیه استفاده خواهد کرد یا راه مماشات را در پیش خواهد گرفت و به رژیم ولادیمیر پوتین فرصت بقا خواهد داد و بیثباتی جهانی را تداوم خواهد بخشید؟
💢فرصت از دست رفته سال ۲۰۰۹
در سال ۲۰۰۹، میلیونها ایرانی به خیابانها آمدند و به آنچه که یک انتخابات ریاستجمهوری تقلبی میدانستند و منجر به بازگشت محمود احمدینژاد به قدرت شده بود، اعتراض کردند. جنبش سبز نمایانگر یک قیام نادر و واقعی علیه رژیم مذهبی حاکم بود. این جنبش فریادی برای آزادی، دموکراسی و رهایی از حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی بود. جهان با انتظار شاهد این رویدادها بود، اما به جای ایستادگی قاطع در کنار مردم ایران، اوباما راه عدم مداخله را انتخاب کرد. دولت او اولویت را به تعامل دیپلماتیک با رژیم ایران داد و در نهایت با توافق هستهای سال ۲۰۱۵، ۳۰ میلیارد دلار از داراییهای مسدودشده ایران آزاد شد.
💢این تصمیم فاجعهبار بود. به جای این که این منابع به نفع مردم ایران استفاده شود، به خزانه رژیم واریز شد. دولت ایران بخش عمدهای از این منابع را به حمایت از گروههای شبهنظامی در سراسر خاورمیانه اختصاص داد، از جمله حزبالله در لبنان، حماس در فلسطین، حوثیها در یمن و رژیم وحشیانه بشار اسد در سوریه. دولت اسد، با حمایت ایران و روسیه، یک جنگ داخلی فاجعهبار به راه انداخت که منجر به کشته شدن ۵۰۰ هزار نفر، شکنجه سیستماتیک مخالفان و آوارگی میلیونها سوری شد. بسیاری از این پناهندگان در حال فرار از وحشت جنگ، در دریا جان خود را از دست دادند.
💢در ادامه این روند، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس حمله غافلگیرانهای به اسرائیل انجام داد و ۱۴۰۰ غیرنظامی را کشت و صدها نفر را به گروگان گرفت. پاسخ اسرائیل به این حمله، غزه را ویران کرد و دهها هزار نفر را کشت و منطقه را به ویرانهای تبدیل کرد. این وقایع تراژیک میراث مستقیم توانمندسازی رژیمی است که سالها گروههای متعهد به بیثباتی و تروریسم را مسلح و حمایت کرده است. شکست اوباما در عمل قاطعانه در سال ۲۰۰۹ نه تنها بر ایران، بلکه بر کل خاورمیانه تأثیر گذاشت و پیامدهای ویرانگری برای ثبات جهانی به همراه داشت.
💢لحظه تعیینکننده جدید: بحران روسیه
امروز جهان در یک نقطه عطف دیگر قرار دارد، این بار با محوریت حمله روسیه به اوکراین. جنگ پوتین نه تنها رنج غیرقابل تصوری را به مردم اوکراین تحمیل کرده، بلکه اروپا را بیثبات کرده و رژیمهای مستبد در سراسر جهان را جسورتر کرده است. با این حال، مقاومت اوکراین با حمایت غرب، آسیبپذیریهای رژیم پوتین را آشکار کرده است. اقتصاد روسیه تحت تحریمها در حال فروپاشی است، نیروهای نظامی آن تحت فشار هستند و نارضایتیها در میان نخبگان و عموم مردم در حال افزایش است.
💢سقوط احتمالی رژیم پوتین فرصتی نادر برای تضعیف استبداد در مقیاس جهانی فراهم میکند. فروپاشی روسیه تأثیرات گستردهای فراتر از مرزهای آن خواهد داشت. بسیاری از کشورها در آفریقا، آسیا و خاورمیانه که در حال حاضر تحت حکومت دیکتاتورهای حمایتشده توسط روسیه هستند، میتوانند فرصتی برای دستیابی به دموکراسی پیدا کنند. صدها میلیون نفر که تحت حکومتهای سرکوبگر زندگی میکنند، میتوانند طلوع آزادی و فرصتهای جدید را ببینند. علاوه بر این، سقوط امپراتوری روسیه به دیگر مستبدان، مانند چین و ایران، این پیام را میرساند که دوران توسعهطلبی بیحد و مرز تمام شده است.
💢هزینه مالی عدم اقدام
علاوه بر ضرورتهای اخلاقی و استراتژیک، پیامدهای مالی عدم اقدام نیز بسیار سنگین است. اگر روسیه اجازه پیروزی داشته باشد، جسورتر شده و به توسعه طلبی نظامی خود ادامه خواهد داد و منابع را به تولید تسلیحات و پیشرفتهای نظامی اختصاص خواهد داد. این امر ناگزیر ایالات متحده را مجبور میکند تا برای حفظ تعادل استراتژیک، هزینههای نظامی خود را افزایش دهد و به یک مسابقه تسلیحاتی طولانی و پرهزینه دامن بزند.
@khod2