🖋 یادداشت راهبرد: وفاق فردی، وفاق نهادی
▪️ راهبرد پزشکیان میتواند جای خالی هاشمیرفسنجانی را پر کند؟ | بخش چهارم و پایانی
👈 #محمد_جواد_روح
✍ هاشمی، گرچه همچنان خود را از بعد فردی، نیروی میانجی میشناخت و خود را "فراجناحی" میخواند؛ اما این نکته را نادیده میانگاشت یا نااندیشه میگذاشت که شکافها و تعارضات "پساکاریزما" و "پساجنگ"، اولا؛ ابعاد بسیار گستردهتری دارد و ثانیا؛ در فقدان کاریزما، او هرچه هم در میانه بایستد، از حل مسئله و اتخاذ تصمیم ناتوان است.
✍ متکای هاشمی دیگر نبود. وضعیت جدیدی شکل گرفته بود که ساختار جدیدی را شکل میداد و طبیعتا، این ساختار جدید، یک نیروی میانجی جدید میخواست. نیرویی میانجی که توان آن در وسع یک فرد نبود؛ حتی اگر آن فرد، هاشمیرفسنجانی باشد.
✍ اتفاقا، میانجی ماندن هاشمی قدیم در وضعیت جدید، بیش از آنکه گرهی از کار سایر بازیگران بگشاید؛ در کار و موقعیت خود هاشمی گره میانداخت و او را از میانه به حاشیه تحولات میراند.
✍ چنین بود که در دورههای مختلف، ابتدا راست سنتی (محافظهکاران) در ابتدای دهه۱۳۷۰، سپس جناح چپ (اصلاحطلبان) در انتهای دهه ۱۳۷۰ و بالاخره، راست رادیکال (اقتدارگرایان) از سال۱۳۸۴ تا پایان عمر او در ۱۹دیماه۱۳۹۵ نه فقط او را در مقام نیروی میانجی و حلال مسئله نیافتند و نشناختند؛ بلکه او را نیرویی مخالف خود و مانع حل مسئله مییافتند.
✍ چنین بود که او را بهجای #سردار_سازندگی و نماد میانهروی، در هر دوره با لقبی به حاشیه میراندند؛ روزی "مظهر اشرافیت"، روزی "عالیجناب سرخپوش" و زمانی دیگر، "راس فتنه".
✍ نیروها و منتقدان در هر دوره متفاوت بودند، اما در این اشتراک داشتند که هاشمی را بهعنوان میانجی و حلال مساله نمیشناختند.
✍ چنین بود که حتی در دوران حضور هاشمی نیز، جای "نهاد میانجی" خالی بود. نهادی که مسئله مشترک را دریابد و به سوی آن، راه گشاید.
✍ پرسش امروز سیاست داخلی ایران این است که از پس تجربه دورانها و دولتهای مختلف و متمایز، آیا "وفاق" چنان که #مسعود_پزشکیان میگوید، میتواند این نقش "میانجی نهادی" را ایفا کند؟
✍ نهادی که هم جریانها و نیروهای متفاوت سیاسی و اجتماعی، آن را در چنین موقعیتی بپذیرند و هم در ساختار دوگانه قدرت در ایران، نقش میانجی را ایفا کند و دو رکن "جمهوریت" و "اسلامیت" (ولایت) و نهادها و نیروهای منبعث از هریک را در مسیر حل "مسئله ایران" و "برای ایران" همراه سازد و بیراهه طیشده و پرهزینه و بیفایده "چنددولتی" و "بیدولتی" را به راه راست "تکدولتی" اندازد.
✍ چنین است که مسئولیت و اهمیت راهبرد پیش روی پزشکیان، حتی فراتر از پر کردن جای خالی هاشمی است...
@javadrooh
▪️ راهبرد پزشکیان میتواند جای خالی هاشمیرفسنجانی را پر کند؟ | بخش چهارم و پایانی
👈 #محمد_جواد_روح
✍ هاشمی، گرچه همچنان خود را از بعد فردی، نیروی میانجی میشناخت و خود را "فراجناحی" میخواند؛ اما این نکته را نادیده میانگاشت یا نااندیشه میگذاشت که شکافها و تعارضات "پساکاریزما" و "پساجنگ"، اولا؛ ابعاد بسیار گستردهتری دارد و ثانیا؛ در فقدان کاریزما، او هرچه هم در میانه بایستد، از حل مسئله و اتخاذ تصمیم ناتوان است.
✍ متکای هاشمی دیگر نبود. وضعیت جدیدی شکل گرفته بود که ساختار جدیدی را شکل میداد و طبیعتا، این ساختار جدید، یک نیروی میانجی جدید میخواست. نیرویی میانجی که توان آن در وسع یک فرد نبود؛ حتی اگر آن فرد، هاشمیرفسنجانی باشد.
✍ اتفاقا، میانجی ماندن هاشمی قدیم در وضعیت جدید، بیش از آنکه گرهی از کار سایر بازیگران بگشاید؛ در کار و موقعیت خود هاشمی گره میانداخت و او را از میانه به حاشیه تحولات میراند.
✍ چنین بود که در دورههای مختلف، ابتدا راست سنتی (محافظهکاران) در ابتدای دهه۱۳۷۰، سپس جناح چپ (اصلاحطلبان) در انتهای دهه ۱۳۷۰ و بالاخره، راست رادیکال (اقتدارگرایان) از سال۱۳۸۴ تا پایان عمر او در ۱۹دیماه۱۳۹۵ نه فقط او را در مقام نیروی میانجی و حلال مسئله نیافتند و نشناختند؛ بلکه او را نیرویی مخالف خود و مانع حل مسئله مییافتند.
✍ چنین بود که او را بهجای #سردار_سازندگی و نماد میانهروی، در هر دوره با لقبی به حاشیه میراندند؛ روزی "مظهر اشرافیت"، روزی "عالیجناب سرخپوش" و زمانی دیگر، "راس فتنه".
✍ نیروها و منتقدان در هر دوره متفاوت بودند، اما در این اشتراک داشتند که هاشمی را بهعنوان میانجی و حلال مساله نمیشناختند.
✍ چنین بود که حتی در دوران حضور هاشمی نیز، جای "نهاد میانجی" خالی بود. نهادی که مسئله مشترک را دریابد و به سوی آن، راه گشاید.
✍ پرسش امروز سیاست داخلی ایران این است که از پس تجربه دورانها و دولتهای مختلف و متمایز، آیا "وفاق" چنان که #مسعود_پزشکیان میگوید، میتواند این نقش "میانجی نهادی" را ایفا کند؟
✍ نهادی که هم جریانها و نیروهای متفاوت سیاسی و اجتماعی، آن را در چنین موقعیتی بپذیرند و هم در ساختار دوگانه قدرت در ایران، نقش میانجی را ایفا کند و دو رکن "جمهوریت" و "اسلامیت" (ولایت) و نهادها و نیروهای منبعث از هریک را در مسیر حل "مسئله ایران" و "برای ایران" همراه سازد و بیراهه طیشده و پرهزینه و بیفایده "چنددولتی" و "بیدولتی" را به راه راست "تکدولتی" اندازد.
✍ چنین است که مسئولیت و اهمیت راهبرد پیش روی پزشکیان، حتی فراتر از پر کردن جای خالی هاشمی است...
@javadrooh