روایتی شگفت و آموزنده میان حسن بصری و عبدالله فرزند عمر در باره سخنان سلمان در روز سقیفه
عن الحسن البصري، قال: دخلت مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله فجلست الى عبد الله بن عمر، و ذلك في يوم الجمعة الى أن طلع علينا مروان، فخطب، و صلى، فجعل عبد الله بن عمر يقول: رحمك الله يا سلمان. و يكرر ذلك. فقلت له: يا أبا عبد الرحمن، لقد ذكرت من سلمان شيئا. قال: نعم، خرج علينا عشية بايع الناس لأبي بكر، فقال: أما و الله لقد أطمعتم فيها أولاد العتل و لو وليتموها أهل بيت نبيكم ما طمع فيها غيرهم، و ذكرت قوله هذا لما رأيت مروان على المنبر. (شرح الاخبار قاضی نعمان: ج 1، ص 197)
حسن بصری روایت میکند که: وارد مسجد رسول خدا (صلىالله علیه و آله) شدم و کنار عبدالله بن عمر نشستم، و این در روز جمعه بود تا اینکه مروان [بن حکم حاکم وقت مدینه] بر ما ظاهر شد، خطبه خواند و نماز به جا آورد. عبدالله بن عمر پیوسته میگفت: 'خدا رحمتت کند، ای سلمان.' و این را بارها تکرار میکرد. به او گفتم: 'ای ابو عبدالرحمن، از سلمان چیزی یاد کردی [که این طور بر او رحمت می فرستی؟].'
گفت: 'بله، روزی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، سلمان نزد ما آمد و گفت: به خدا قسم، شما کاری کردید که فرزندان سرکشان را به طمع انداختید؛ و اگر خلافت را به اهل بیت پیامبرتان سپرده بودید، کسی جز آنها طمع نمیکرد.' و من امروز به یاد سخن او افتادم وقتی مروان را بر منبر دیدم." [با تشکر از دوستم آقای قندهاری که این نقل را فرستادند].
عن الحسن البصري، قال: دخلت مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله فجلست الى عبد الله بن عمر، و ذلك في يوم الجمعة الى أن طلع علينا مروان، فخطب، و صلى، فجعل عبد الله بن عمر يقول: رحمك الله يا سلمان. و يكرر ذلك. فقلت له: يا أبا عبد الرحمن، لقد ذكرت من سلمان شيئا. قال: نعم، خرج علينا عشية بايع الناس لأبي بكر، فقال: أما و الله لقد أطمعتم فيها أولاد العتل و لو وليتموها أهل بيت نبيكم ما طمع فيها غيرهم، و ذكرت قوله هذا لما رأيت مروان على المنبر. (شرح الاخبار قاضی نعمان: ج 1، ص 197)
حسن بصری روایت میکند که: وارد مسجد رسول خدا (صلىالله علیه و آله) شدم و کنار عبدالله بن عمر نشستم، و این در روز جمعه بود تا اینکه مروان [بن حکم حاکم وقت مدینه] بر ما ظاهر شد، خطبه خواند و نماز به جا آورد. عبدالله بن عمر پیوسته میگفت: 'خدا رحمتت کند، ای سلمان.' و این را بارها تکرار میکرد. به او گفتم: 'ای ابو عبدالرحمن، از سلمان چیزی یاد کردی [که این طور بر او رحمت می فرستی؟].'
گفت: 'بله، روزی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، سلمان نزد ما آمد و گفت: به خدا قسم، شما کاری کردید که فرزندان سرکشان را به طمع انداختید؛ و اگر خلافت را به اهل بیت پیامبرتان سپرده بودید، کسی جز آنها طمع نمیکرد.' و من امروز به یاد سخن او افتادم وقتی مروان را بر منبر دیدم." [با تشکر از دوستم آقای قندهاری که این نقل را فرستادند].