🔘اسلام، دین خشونت و ترور.
ادامه…
#بخش_چهارم
💢به محض اینکه او خوابید و خروپف کرد، بلند شدم و او را به شکلی وحشتناکتر از هر کسی که تا به حال کشته شده بود، کشتم. نوک کمانم را در چشم سالم او گذاشتم، سپس فشار دادم تا از پشت گردنش بیرون آمد... وقتی به مدینه بازگشتم... پیامبر از من پرسید چه خبر است و وقتی ماجرا را گفتم، به من دعای خیر کرد.» (ص ۶۷۴-۶۷۵).
💢زندگینامه پیامبر این گزارش را با دو گزارش دیگر از ترورهای موفق دستور داده شده توسط پیامبر ادامه میدهد. ابوعفک «نارضایتی خود را از پیامبر نشان داد» و شعری سرود. «پیامبر گفت: چه کسی این شرور را برای من رسیدگی میکند؟» سپس سالم بن عمیر... رفت و او را کشت. (ص ۶۷۵). پس از این ترور، زنی به نام اسماء بنت مروان «نارضایتی نشان داد» و شعری علیه پیامبر سرود. «وقتی پیامبر شنید که او چه گفته است، گفت: چه کسی مرا از شر دختر مروان خلاص میکند؟» عمیر... که نزد او بود، این را شنید و همان شب به خانه او رفت و او را کشت. صبح روز بعد نزد پیامبر آمد و به او گفت که چه کرده است و پیامبر گفت: «تو به خدا و پیامبرش کمک کردی، ای عمیر.» (ص ۶۷۵-۶۷۶).
💢باز هم تأکید میکنیم که نمونههای فوق (که به هیچ وجه فهرست کاملی از خشونتهای موجود در قدیمیترین زندگینامه پیامبر نیست) برای توجیه کشتار و نابودی هر کسی که با ایدئولوژی اسلام و درخواست تسلیم مطلق آن مخالفت میکند، کافی است. با این حال، آنچه حتی مهمتر از این گزارشها برای شکلدهی به نگرش و رفتار مسلمانان است، مجموعهای از گفتهها و اقدامات محمد در احادیث است.
اکنون به چند نمونه از احادیث میپردازیم. در زیر چند نمونه از مجموعه احادیث بخاری، معتبرترین کتاب در اسلام سنی پس از قرآن، آورده شده است (صحیح بخاری، ۹ جلد، ترجمه دکتر محمد محسن خان، دار احیاء السنة، بیتا).
«پیامبر خدا گفت: بدانید که بهشت زیر سایه شمشیرهاست.» (جلد ۴، ص ۵۵)
«پیامبر خدا گفت: من مأمور شدهام که با مردم بجنگم تا بگویند: هیچ معبودی جز الله نیست، و هر کس بگوید: هیچ معبودی جز الله نیست، جان و مالش توسط من در امان خواهد بود...» (جلد ۴، ص ۱۲۴)
«شایسته پیامبر نیست که اسیران جنگی داشته باشد (و آنها را با فدیه آزاد کند) تا اینکه در زمین کشتار بزرگی (در میان دشمنانش) انجام دهد...» (جلد ۴، ص ۱۶۱)
«هر کس دین اسلام را تغییر دهد، او را بکشید.» (جلد ۹، ص ۴۵)
«یک جاسوس کافر نزد پیامبر آمد در حالی که او در سفر بود. جاسوس با همراهان پیامبر نشست و شروع به صحبت کرد و سپس رفت. پیامبر به همراهانش گفت: او را تعقیب کنید و بکشید. پس من او را کشتم. سپس پیامبر اموال جاسوس کشته شده را به او داد.» (جلد ۴، ص ۱۸۱-۱۸۲)
«برخی از افراد قبیله عکل نزد پیامبر آمدند و اسلام آوردند. آب و هوای مدینه با آنها سازگار نبود، بنابراین پیامبر به آنها دستور داد به شتران شیرده صدقه بروند و از شیر و ادرار آنها (به عنوان دارو) بنوشند. آنها این کار را کردند و پس از بهبودی از بیماریشان (سلامتی خود را به دست آوردند)، مرتد شدند (از اسلام برگشتند) و چوپان شتران را کشتند و شتران را با خود بردند. پیامبر (افرادی را) به تعقیب آنها فرستاد و آنها را (دستگیر کردند و) آوردند، و پیامبر دستور داد که دستها و پاهای آنها را قطع کنند و چشمهای آنها را با قطعات آهن داغ داغ کنند، و دستها و پاهای قطع شده آنها را نبندند، تا بمیرند.» (جلد ۸، ص ۵۱۹-۵۲۰)
«پیامبر از کنار من در مکانی به نام ابواء یا ودان گذشت و از او پرسیده شد که آیا حمله شبانه به جنگجویان مشرک با احتمال به خطر افتادن زنان و کودکان آنها جایز است یا نه. پیامبر پاسخ داد: آنها (یعنی زنان و کودکان) از آنها (یعنی مشرکان) هستند.» (جلد ۴، ص ۱۵۸-۱۵۹)
در دومین مجموعه معتبر احادیث، صحیح مسلم، فصل مربوط به این حدیث با عنوان «جواز کشتن زنان و کودکان در حملات شبانه، به شرطی که عمدی نباشد» آمده است. نویسنده سپس مینویسد: «از سعد بن جثامه نقل شده است که پیامبر خدا هنگامی که درباره کشتن زنان و کودکان مشرکان در حمله شبانه پرسیده شد، گفت: آنها از آنها هستند.» (جلد ۳، ص ۹۴۶-۹۴۷، صحیح مسلم، ترجمه عبدالحمید صدیقی، ۴ جلد)
در فصلی با عنوان «فضیلت کشتن یک کافر» میخوانیم: «ابوهریره نقل کرد که پیامبر خدا فرمود: یک کافر و کسی که او را کشته است، هرگز در جهنم جمع نخواهند شد.» مترجم مسلمان این اثر به این حدیث این پاورقی را اضافه کرده است: «این بدان معناست که کسی که در راه خدا (یعنی جهاد) کافری را بکشد، گناهانش بخشیده میشود و بنابراین به بهشت میرود. کافر حتماً به جهنم میرود. بنابراین کسی که کافری را کشته است، در جهنم با او جمع نخواهد شد.» (جلد ۲، ص ۶۹۰ از سنن ابوداوود، ترجمه احمد حسن، ۳ جلد، دهلی نو: کتب بهوان، ۱۹۹۰).
@islie
ادامه…
#بخش_چهارم
💢به محض اینکه او خوابید و خروپف کرد، بلند شدم و او را به شکلی وحشتناکتر از هر کسی که تا به حال کشته شده بود، کشتم. نوک کمانم را در چشم سالم او گذاشتم، سپس فشار دادم تا از پشت گردنش بیرون آمد... وقتی به مدینه بازگشتم... پیامبر از من پرسید چه خبر است و وقتی ماجرا را گفتم، به من دعای خیر کرد.» (ص ۶۷۴-۶۷۵).
💢زندگینامه پیامبر این گزارش را با دو گزارش دیگر از ترورهای موفق دستور داده شده توسط پیامبر ادامه میدهد. ابوعفک «نارضایتی خود را از پیامبر نشان داد» و شعری سرود. «پیامبر گفت: چه کسی این شرور را برای من رسیدگی میکند؟» سپس سالم بن عمیر... رفت و او را کشت. (ص ۶۷۵). پس از این ترور، زنی به نام اسماء بنت مروان «نارضایتی نشان داد» و شعری علیه پیامبر سرود. «وقتی پیامبر شنید که او چه گفته است، گفت: چه کسی مرا از شر دختر مروان خلاص میکند؟» عمیر... که نزد او بود، این را شنید و همان شب به خانه او رفت و او را کشت. صبح روز بعد نزد پیامبر آمد و به او گفت که چه کرده است و پیامبر گفت: «تو به خدا و پیامبرش کمک کردی، ای عمیر.» (ص ۶۷۵-۶۷۶).
💢باز هم تأکید میکنیم که نمونههای فوق (که به هیچ وجه فهرست کاملی از خشونتهای موجود در قدیمیترین زندگینامه پیامبر نیست) برای توجیه کشتار و نابودی هر کسی که با ایدئولوژی اسلام و درخواست تسلیم مطلق آن مخالفت میکند، کافی است. با این حال، آنچه حتی مهمتر از این گزارشها برای شکلدهی به نگرش و رفتار مسلمانان است، مجموعهای از گفتهها و اقدامات محمد در احادیث است.
اکنون به چند نمونه از احادیث میپردازیم. در زیر چند نمونه از مجموعه احادیث بخاری، معتبرترین کتاب در اسلام سنی پس از قرآن، آورده شده است (صحیح بخاری، ۹ جلد، ترجمه دکتر محمد محسن خان، دار احیاء السنة، بیتا).
«پیامبر خدا گفت: بدانید که بهشت زیر سایه شمشیرهاست.» (جلد ۴، ص ۵۵)
«پیامبر خدا گفت: من مأمور شدهام که با مردم بجنگم تا بگویند: هیچ معبودی جز الله نیست، و هر کس بگوید: هیچ معبودی جز الله نیست، جان و مالش توسط من در امان خواهد بود...» (جلد ۴، ص ۱۲۴)
«شایسته پیامبر نیست که اسیران جنگی داشته باشد (و آنها را با فدیه آزاد کند) تا اینکه در زمین کشتار بزرگی (در میان دشمنانش) انجام دهد...» (جلد ۴، ص ۱۶۱)
«هر کس دین اسلام را تغییر دهد، او را بکشید.» (جلد ۹، ص ۴۵)
«یک جاسوس کافر نزد پیامبر آمد در حالی که او در سفر بود. جاسوس با همراهان پیامبر نشست و شروع به صحبت کرد و سپس رفت. پیامبر به همراهانش گفت: او را تعقیب کنید و بکشید. پس من او را کشتم. سپس پیامبر اموال جاسوس کشته شده را به او داد.» (جلد ۴، ص ۱۸۱-۱۸۲)
«برخی از افراد قبیله عکل نزد پیامبر آمدند و اسلام آوردند. آب و هوای مدینه با آنها سازگار نبود، بنابراین پیامبر به آنها دستور داد به شتران شیرده صدقه بروند و از شیر و ادرار آنها (به عنوان دارو) بنوشند. آنها این کار را کردند و پس از بهبودی از بیماریشان (سلامتی خود را به دست آوردند)، مرتد شدند (از اسلام برگشتند) و چوپان شتران را کشتند و شتران را با خود بردند. پیامبر (افرادی را) به تعقیب آنها فرستاد و آنها را (دستگیر کردند و) آوردند، و پیامبر دستور داد که دستها و پاهای آنها را قطع کنند و چشمهای آنها را با قطعات آهن داغ داغ کنند، و دستها و پاهای قطع شده آنها را نبندند، تا بمیرند.» (جلد ۸، ص ۵۱۹-۵۲۰)
«پیامبر از کنار من در مکانی به نام ابواء یا ودان گذشت و از او پرسیده شد که آیا حمله شبانه به جنگجویان مشرک با احتمال به خطر افتادن زنان و کودکان آنها جایز است یا نه. پیامبر پاسخ داد: آنها (یعنی زنان و کودکان) از آنها (یعنی مشرکان) هستند.» (جلد ۴، ص ۱۵۸-۱۵۹)
در دومین مجموعه معتبر احادیث، صحیح مسلم، فصل مربوط به این حدیث با عنوان «جواز کشتن زنان و کودکان در حملات شبانه، به شرطی که عمدی نباشد» آمده است. نویسنده سپس مینویسد: «از سعد بن جثامه نقل شده است که پیامبر خدا هنگامی که درباره کشتن زنان و کودکان مشرکان در حمله شبانه پرسیده شد، گفت: آنها از آنها هستند.» (جلد ۳، ص ۹۴۶-۹۴۷، صحیح مسلم، ترجمه عبدالحمید صدیقی، ۴ جلد)
در فصلی با عنوان «فضیلت کشتن یک کافر» میخوانیم: «ابوهریره نقل کرد که پیامبر خدا فرمود: یک کافر و کسی که او را کشته است، هرگز در جهنم جمع نخواهند شد.» مترجم مسلمان این اثر به این حدیث این پاورقی را اضافه کرده است: «این بدان معناست که کسی که در راه خدا (یعنی جهاد) کافری را بکشد، گناهانش بخشیده میشود و بنابراین به بهشت میرود. کافر حتماً به جهنم میرود. بنابراین کسی که کافری را کشته است، در جهنم با او جمع نخواهد شد.» (جلد ۲، ص ۶۹۰ از سنن ابوداوود، ترجمه احمد حسن، ۳ جلد، دهلی نو: کتب بهوان، ۱۹۹۰).
@islie