#مقاله
نظریۀ نشانهمعناشناختی تن و جان برگرفته از اندیشۀ مولانا
نویسنده: حمیدرضا شعیری
استاد رشته زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
@irCDS
چکیده
تنِ ما پراکنده و متعدد است. ما درون زمان و مکان حرکت میکنیم و تنِ ما این حرکت را کنترل میکند، همچنین تنِ ما مرز بین ما و دیگری است و ما را از دیگری متمایز میکند. ازسویی تن مانند پردهای است که مانع ارتباط ما با جهانهای کیفی میشود؛ ازسویدیگر همین تن بهدلیل عادت، تکرار و روزمرگی ما را در تقابل با جهان جوهری قرار میدهد. حالا اگر تن بخواهد از محدودیتهای کمی و مادی خارج شود باید استعلا پیدا کند. تنِ استعلایافته تنی است که با جوهری از هستی پیوند مییابد که نتیجۀ آن خلق وجودی است که براساس اندیشههای مولانا «جان» نامیده میشود. همین جان میتواند در مرتبهای بالاتر و پس از یکی شدن با ذات هستی در امتزاج با کل جهان هستی قرار گیرد و با «جانان» یکی شود. چگونه تن میتواند از خود عبور کند و در پیوند با جان قرار گیرد؟ هدف از این جستار تبیین نظریۀ نشانهمعناشناختی تن و جان براساس اندیشههای مولاناست. دستاورد اصلی این پژوهش این است که تن با عبور از کمیتهای محدودکنندۀ مادی، زمان و مکان فیزیکی را پشتسر میگذارد. درواقع، تن به درجۀ ناب حضور در هستی دست مییابد و علت اصلی این امر تبدیل تنِ کنشی به تنِ رخدادی است. تنِ رخدادی تنی حادث است که سبب استعلای سوژه ازطریق پیوند او با جان میشود. جان از هر نوع محدودیت زمانی و مکانی فارغ است و وجه جوهری حضور را نمایان میکند.
نظریۀ نشانهمعناشناختی تن و جان برگرفته از اندیشۀ مولانا
نویسنده: حمیدرضا شعیری
استاد رشته زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
@irCDS
چکیده
تنِ ما پراکنده و متعدد است. ما درون زمان و مکان حرکت میکنیم و تنِ ما این حرکت را کنترل میکند، همچنین تنِ ما مرز بین ما و دیگری است و ما را از دیگری متمایز میکند. ازسویی تن مانند پردهای است که مانع ارتباط ما با جهانهای کیفی میشود؛ ازسویدیگر همین تن بهدلیل عادت، تکرار و روزمرگی ما را در تقابل با جهان جوهری قرار میدهد. حالا اگر تن بخواهد از محدودیتهای کمی و مادی خارج شود باید استعلا پیدا کند. تنِ استعلایافته تنی است که با جوهری از هستی پیوند مییابد که نتیجۀ آن خلق وجودی است که براساس اندیشههای مولانا «جان» نامیده میشود. همین جان میتواند در مرتبهای بالاتر و پس از یکی شدن با ذات هستی در امتزاج با کل جهان هستی قرار گیرد و با «جانان» یکی شود. چگونه تن میتواند از خود عبور کند و در پیوند با جان قرار گیرد؟ هدف از این جستار تبیین نظریۀ نشانهمعناشناختی تن و جان براساس اندیشههای مولاناست. دستاورد اصلی این پژوهش این است که تن با عبور از کمیتهای محدودکنندۀ مادی، زمان و مکان فیزیکی را پشتسر میگذارد. درواقع، تن به درجۀ ناب حضور در هستی دست مییابد و علت اصلی این امر تبدیل تنِ کنشی به تنِ رخدادی است. تنِ رخدادی تنی حادث است که سبب استعلای سوژه ازطریق پیوند او با جان میشود. جان از هر نوع محدودیت زمانی و مکانی فارغ است و وجه جوهری حضور را نمایان میکند.