وقتی عجز خودم را حس میکنم، خشم وجودم را میگیرد؛ خشم نسبت به جنگی که از آن منزجرم. دلم میخواهد بهقول همان دکتر دیوانهی برادرم خانه و هستونیستشان را بسوزانم و زن و بچّههایشان را به آتش بکشم، آبی را که مینوشند، مسموم کنم و همهی مُردگان را از قبر بیرون بیاورم و اجساد را به خانههای ناپاک این سنگدلان ببرم و روی تختشان بیفکنم. بگذار چنانی که با همسر و معشوقههاشان میخوابند، با آن اجساد همبستری کنند.
خندهی سرخ/لیانید آندرییِف
@grayart
خندهی سرخ/لیانید آندرییِف
@grayart