همیشه هر وقت جایی میخوندم که آدمها شبیه والدی میشن که بهشون آسیب زده، میگفتم من که شبیه آقای پدرم و خدا رو شکر که این حرف در مورد من درست نیست.
اما حالا فهمیدم بدترین و دارکترین قسمتای شخصیتم، به مامان رفته.
هر جا کم میارم، هر جا حالم بده، شبیه اون میشم.
امشب که حس کردم درست از روباهک مراقبت نکردم و نشستم گریه کردم، حس کردم اگر مادر بشم، به همون اندازه بیکفایت و ناتوان میشم...
برای همین نمیخوام مادر بشم...
اما حالا فهمیدم بدترین و دارکترین قسمتای شخصیتم، به مامان رفته.
هر جا کم میارم، هر جا حالم بده، شبیه اون میشم.
امشب که حس کردم درست از روباهک مراقبت نکردم و نشستم گریه کردم، حس کردم اگر مادر بشم، به همون اندازه بیکفایت و ناتوان میشم...
برای همین نمیخوام مادر بشم...