Lost Lake


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


Lily, the far away galaxies King. 🌙
ناشناس:
https://t.me/HarfBeManBOT?start=MTg4NzEwNDky

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


So sad I could eat a star


من کلاً آدم پنهان‌کاری بودم تا وقتی که با شازده کوچولو آشنا شدم.
حالا طعم خوشمزه‌‌ی جرئتمند بودن و صداقت جوری زیر زبونم مزه کرده که دیگه خوشم نمیاد داستان ببافم و مثل ترسوها پشت دروغام قایم شم.
شاید دردسر داشته باشه اما پسر! آدم احساس قدرت و عزت نفس می‌کنه.


چیزی که بقیه نمی‌بینن وقتی سرِ کارم اینه که چقدر از لحاظ روانی تحت فشار قرار می‌گیرم. امروز مثلاً، یه جایی کمرمو صاف کردم و فکر کردم چقدر دلم میخواد داد بزنم. واقعا دلم میخواست داد بزنم که شاید یخورده از حجم فشار روی روانم کاسته بشه.
خوشحالم که دیگران این حس آشفتگی رو نمی‌بینن. هر دفعه هر کسی که بهم میگه شما خیلی صبور و باحوصله‌اید، واقعا خوشحال می‌شم از اینکه این ویژگی رو دارم.
اما... بعد از کار شبا منو نمی‌بینن... میشم یه موجود منزوی. نیاز دارم ۱ ساعت یا ۲ ساعت تنها باشم تا بتونم حالمو نرمال کنم. تنها توی تاریکی می‌شینم، House می‌بینم و یه چیزی میخورم.
حتی نمی‌تونم جواب مسیجامو بدم. هر کسی هم اون لحظه نزدیکم بشه، حس خشم و نفرت می‌کنم و میخوام بهش چنگ بندازم.
شبیه حیوون زخمی‌ای که یه گوشه تنها می‌شینه و زخمشو توی تنهایی لیس میزنه تا بهتر بشه.


از پانی و بسیار accurate


شبایی که روباهک گلوله میشه توی بغلم و سرشو میذاره روی دستم می‌خوابه...


همیشه هر وقت جایی میخوندم که آدم‌ها شبیه والدی میشن که بهشون آسیب زده، می‌گفتم من که شبیه آقای پدرم و خدا رو شکر که این حرف در مورد من درست نیست.
اما حالا فهمیدم بدترین و دارک‌ترین قسمتای شخصیتم، به مامان رفته.
هر جا کم میارم، هر جا حالم بده، شبیه اون میشم.
امشب که حس کردم درست از روباهک مراقبت نکردم و نشستم گریه کردم، حس کردم اگر مادر بشم، به همون اندازه بی‌کفایت و ناتوان میشم...
برای همین نمیخوام مادر بشم...


امیدوارم نوبت ما هم برسه.


خیلی دلم میخواد بدونم چرا اینقدر روی این مسئله حساسم که دیگران کم آوردن یا ضعف منو ببینن.
تا اعماق وجودم حالم بد میشه‌.


یکی از بهترین حس‌های دنیا برای من صبح زود بیدار شدنه. عادتی که با همت فراوان شازده کوچولو توی من به وجود اومد.
هوا خوشرنگ‌تره، همه جا خلوت‌تره، انگار شروع روز رو از دست ندادی. انگار زندگی پر از فرصته.
خیلی زندگی دلچسب‌تر میشه برام.


دست‌هاشو خیلی دوست دارم. پرستیدنی‌ان.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


باید بلاخره اعتراف کنم. بعد از ۴ سال.
از روزی که پدر رو توی هوای بارونی سوار آمبولانس کردیم دیگه پاییز و زمستون رو دوست نداشتم. دیگه بارون خوشحالم نمی‌کنه. دیگه آذر و دی و بهمن لیلی خوشحالی نیستم.
فکر کردم میگذره و دوباره حسم خوب میشه. فکر کردم این چند سال که با هوای ابری افسرده می‌شدم تموم میشه.
ولی نمیشه.
جای زخمش انگار موندنیه.


احساس میکنم ترومای ۶ سال دانشگاه رو امشب دوباره به دوش کشیدم.


بعد که شازده کوچولو رو دیدم حالم خوب شد. حالم قشنگ شد. حس کردم میتونم نفس بکشم. رسیدم به کسی که واقعاً "آدم"ئه.


امشب دوباره توی جمع یه سری از همکارام بودم و یادم اومد چرا ۶ سال دانشگاه حالم بد بود، از همه متنفر بودم و با هیچ کدوم نمی‌جوشیدم.
نچسب‌ترین و از دماغ فیل افتاده‌ترین و حوصله‌سربرترین آدمای دنیائن‌.
به چیزایی اهمیت میدن که منو افسرده می‌کنه‌.
نقش من این بود که یه گوشه نشستم و سکوت کردم.




ولی خودمونیم ها.
زندگی تو این دنیای آدما خیلی سخته.
من اکثر اوقات نمتنم.


از سری زیبایی‌های داشتن روباهک:
وقتی گوشیت خاموش شده و خواب موندی، اون طبق ساعت هر روز بیدار میشه، میاد بغلت بازی میکنه و بیدار می‌شی.
طبق تحقیقات روباهک‌ها از استرس اضافی و نرسیدن به کارها جلوگیری می‌کنند.


به دوران طلایی بلک فرایدی ایرانی‌ها و تخفیف ۱۰۰ هزارتومنی روی محصول ۳ میلیون تومنی نزدیک می‌شویم =))


آخر روز که میشه و میرسم خونه، روباهک میاد به استقبالم. گلوله میشه روی پام و من نازش میکنم‌.
زخم‌های روحمو ترمیم می‌کنه. زخمایی که اون باعثشون نبوده.

Показано 20 последних публикаций.