سیزدهبهدر کجا بریم؟
➕ گفت: معلومه دیگه پیش خونواده من!
گفتم: آخه داییم امسال از آلمان اومده، همه دورهمن...
گفت: پارسال با خانواده تو بودیم. حق داشت، سکوت کردم.
نفهمیدم چی شد که اشکام بیهوا ریخت! پشتمو کردم که نبینه.
اومد کنارم و آروم گفت: خیلی خری! اشکهام با لبخند قاطی شد.
گفتم «نه بابا، یه لحظه بچه شدم»
گفت: اگه قراره بچه بشی هم پیش من باش.
اصلاً یه سر کوچیک میزنیم به خانوادۀ من بعدش میریم پیش خانوادۀ تو.
گفتم: خسته میشی. گفت: خاطره میشه.
و من یاد گرفتم....
گاهی بزرگترین قدمی که تو رابطه برمیداری یه قدم عقبتر رفتنه.
باید یه جایی با وجود اینکه حق باهاته بگذری، رابطۀ امن یعنی اگه یه جا یکی بچه میشه
اون یکی انتخاب کنه بالغانه رفتار کنه!
➕ باید خم بشیم تا نشکنیم
«چون رابطه جای زورآزمایی نیست».
➕ گفت: معلومه دیگه پیش خونواده من!
گفتم: آخه داییم امسال از آلمان اومده، همه دورهمن...
گفت: پارسال با خانواده تو بودیم. حق داشت، سکوت کردم.
نفهمیدم چی شد که اشکام بیهوا ریخت! پشتمو کردم که نبینه.
اومد کنارم و آروم گفت: خیلی خری! اشکهام با لبخند قاطی شد.
گفتم «نه بابا، یه لحظه بچه شدم»
گفت: اگه قراره بچه بشی هم پیش من باش.
اصلاً یه سر کوچیک میزنیم به خانوادۀ من بعدش میریم پیش خانوادۀ تو.
گفتم: خسته میشی. گفت: خاطره میشه.
و من یاد گرفتم....
گاهی بزرگترین قدمی که تو رابطه برمیداری یه قدم عقبتر رفتنه.
باید یه جایی با وجود اینکه حق باهاته بگذری، رابطۀ امن یعنی اگه یه جا یکی بچه میشه
اون یکی انتخاب کنه بالغانه رفتار کنه!
➕ باید خم بشیم تا نشکنیم
«چون رابطه جای زورآزمایی نیست».