نگاهی به کتاب «اسلام و ناسیونالیسمهای متنازع در خاورمیانه ۱۸۷۶-۱۹۲۶» از کمال سلیمانی
✍🏻#علی_تقیپور
♦️کتاب در مورد شکلگیری ناسیونالیسم ترکی، کردی و عربی در زمان امپراتوری عثمانی است و تلاش دارد نشان دهد چگونه ناسیونالیسم به عنوان مجموعهای از کوششهای اجتماعات مدرن برای خودتوصیفی و خودپنداری جمعی، وقتی به اساس مشروعیت مطالبه دولت و خود حاکمیتی تبدیل شد و دست به بازتفسیر و بازسازی گذشتههای ملی شکوهمند زد، دین را نیز مجددا صورت بندی کرد و از آن خود ساخت.
♦️کتاب به ما نشان میدهد که وقتی عامل دینی در درون پارادایم ناسیونالیسم عمل میکند، مایل است زبان منحصر به فرد دینیاش را با زبان منحصر بهفرد ناسیونالیسم یکی کند. بنابراین، این پارادایم شروط خود را بر تفاسیر دینی، به مثابه زمینهای برای بازاندیشی در دین و تاثیرگذاری بر دامنه و حدود آن، تحمیل میکند.
♦️اولین انگارهای که نویسنده کتاب تلاش دارد با آن مقابله کند باور بسیاری از نظریهپردازان برجسته ناسیونالیسم است که گرایش دارند که ناسیونالیسم مدرن را لزوما سکولار نشان دهند و بر این باوراند که دین قادر به نفوذ در مرزهای ناسیونالیسم مدرن نبوده و نیست. نظریه پردازانی که نوعی رویکرد غایتشناسانه به ظهور ناسیونالیسم دارند و معمولا آن را به مثابه «سیستمی نظامبخش» که جای مذهب در حوزه عمومی را گرفته، تصور میکنند.
♦️کتاب نشان میدهد چگونه مطالعه آکادمیک دین که به شدت متاثر از سنت پژوهشی غربی است و این سنت چون تحت تاثیر تمایزی بوده که پس از دوره روشنگری بین کلیسا و دولت قایل شده، وقتی وارد خاورمیانه میشود چگونه منجر به بدفهمی از پدیدهها میشود.
♦️این بدفهمی باعث میشود در تعریف جهانشمولی که برخی از این متفکران غربی از دین ارائه میدهند، وقتی دین صورت بیانی ناسیونالیستی به خود میگیرد از نظر آنها دیگر در تعریف دین نمیگنجد و به این ترتیب، دین به عنوان پدیدهای غیرتاریخی که به لحاظ کارکردی یکشکل و یکنواخت است مورد بحث قرار میگیرد.
♦️«اینکه آگاهی یا تصور مدرن را اساسا سکولار بپنداریم، در ذات خود به همان اندازه که ذاتگرایانه است بنیادگرایانه نیز هست-این نوع تشخیص چشم انداز و تاریخ دین خاصی (مسیحیت) را نمایان میکند که نمیتواند جهانی شود. بعلاوه، چنین برداشتی از دین و سکولاریسم که خود ناشی از تفسیری خاص از دین است، نشاندهنده انکار قاطعانه وجود بیش از یک نوع تفسیر مدرن از دین نیز است.»
📌ادامه مطلب
🆔 @dourneveshtha
✍🏻#علی_تقیپور
♦️کتاب در مورد شکلگیری ناسیونالیسم ترکی، کردی و عربی در زمان امپراتوری عثمانی است و تلاش دارد نشان دهد چگونه ناسیونالیسم به عنوان مجموعهای از کوششهای اجتماعات مدرن برای خودتوصیفی و خودپنداری جمعی، وقتی به اساس مشروعیت مطالبه دولت و خود حاکمیتی تبدیل شد و دست به بازتفسیر و بازسازی گذشتههای ملی شکوهمند زد، دین را نیز مجددا صورت بندی کرد و از آن خود ساخت.
♦️کتاب به ما نشان میدهد که وقتی عامل دینی در درون پارادایم ناسیونالیسم عمل میکند، مایل است زبان منحصر به فرد دینیاش را با زبان منحصر بهفرد ناسیونالیسم یکی کند. بنابراین، این پارادایم شروط خود را بر تفاسیر دینی، به مثابه زمینهای برای بازاندیشی در دین و تاثیرگذاری بر دامنه و حدود آن، تحمیل میکند.
♦️اولین انگارهای که نویسنده کتاب تلاش دارد با آن مقابله کند باور بسیاری از نظریهپردازان برجسته ناسیونالیسم است که گرایش دارند که ناسیونالیسم مدرن را لزوما سکولار نشان دهند و بر این باوراند که دین قادر به نفوذ در مرزهای ناسیونالیسم مدرن نبوده و نیست. نظریه پردازانی که نوعی رویکرد غایتشناسانه به ظهور ناسیونالیسم دارند و معمولا آن را به مثابه «سیستمی نظامبخش» که جای مذهب در حوزه عمومی را گرفته، تصور میکنند.
♦️کتاب نشان میدهد چگونه مطالعه آکادمیک دین که به شدت متاثر از سنت پژوهشی غربی است و این سنت چون تحت تاثیر تمایزی بوده که پس از دوره روشنگری بین کلیسا و دولت قایل شده، وقتی وارد خاورمیانه میشود چگونه منجر به بدفهمی از پدیدهها میشود.
♦️این بدفهمی باعث میشود در تعریف جهانشمولی که برخی از این متفکران غربی از دین ارائه میدهند، وقتی دین صورت بیانی ناسیونالیستی به خود میگیرد از نظر آنها دیگر در تعریف دین نمیگنجد و به این ترتیب، دین به عنوان پدیدهای غیرتاریخی که به لحاظ کارکردی یکشکل و یکنواخت است مورد بحث قرار میگیرد.
♦️«اینکه آگاهی یا تصور مدرن را اساسا سکولار بپنداریم، در ذات خود به همان اندازه که ذاتگرایانه است بنیادگرایانه نیز هست-این نوع تشخیص چشم انداز و تاریخ دین خاصی (مسیحیت) را نمایان میکند که نمیتواند جهانی شود. بعلاوه، چنین برداشتی از دین و سکولاریسم که خود ناشی از تفسیری خاص از دین است، نشاندهنده انکار قاطعانه وجود بیش از یک نوع تفسیر مدرن از دین نیز است.»
📌ادامه مطلب
🆔 @dourneveshtha