Репост из: انکار
💬 آیا زندانها منسوخ اند؟: فکر کردن به الغای زندان
✍ آنجلا دیویس | ترجمه: علی غلامی
مقدمه مترجم:
▪️هر بار که یک دگراندیش و منتقد وضع موجود، چه فعال سیاسی باشد، چه دانشجویی، چه کارگری، چه نویسنده باشد یا دارای هر عنوان دیگری، بازداشت یا در دادگاه به حبس محکوم میشود، صدای اعتراض از سوی همفکران، همصنفان و سایر شهروندان، در مذمت «حبس» بلند میشود. همه از این میگویند که زندان جای معلم نیست، جای کارگر نیست، جای روزنامهنگار نیست، جای دانشجو نیست و ... در یک کلام زندان جای دگراندیشان و دگرباشان نیست. همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ابراز دیدگاه، اعتراض و فعالیت صنفی و سیاسی نباید با پیگرد قضایی همراه شود. خیلی هم عالی. اما اگر بخواهیم فعل جملهی «زندان جای ... نیست» را معکوس کنیم، آن گاه باید جای خالی را با چه کلماتی پر کرد؟ اگر این افراد نباید زندانی شوند (که واقعاً هم نباید بشوند)، پس نهاد زندان برای چه تأسیس شده است؟ سلولها و اتاقهای زندان باید از کدام بدنها پر شود؟ عبارت «زندان جای ... نیست» اگر چه منفی است اما معنای اثباتی نهفتهای دارد، این که «زندان جای ... است». گویی همه وجود زندان را پذیرفته اند و حتی آن را ضروری میدانند، فقط محل اختلافشان با حاکمان این است که چه کسی باید محبوس باشد و چه کسی نباشد، نهایتاً بگویند که حقوق زندانیان «عادی» هم باید رعایت شود. کسی نفس وجود زندان را زیر سوال نمیبرد. تقریباً همه باور دارند که زندان محل «دیگری»ها است. دیگریهایی که برای «جامعه» خطرناک اند، «خلاف»کار اند و زندگی مردم را به خطر میاندازند. انبوه سازوکارهای حقوقی و فرهنگی و رسانهای، زندانی بودن این افراد به عنوان پیامد عمل خودشان بازنمایی میکنند نه برونداد نظام اجتماعی مسلط. در واقع این دولت است که منحصراً حق جرمانگاری کردارها و برخورد با عاملان این کردارها (مجرمان) را دارد، و از این طریق علاوه بر اِعمال نظارت و انضباط بر شهروندان، ساختارهای ستمساز و مولدِ نابرابری را پشت کردار مجرمان پنهان و به مسئولیت شخصی آنها فرافکنی میکند. اکنون که زندان به جزئی جداییناپذیر از حیات سیاسی-اجتماعی ما بدل شده است به طوری که تخیل یک نظم اجتماعی جایگزین بدون آن، اگر نگوییم غیرممکن، به شدت دشوار خواهد بود، نقد نهاد زندان، و به طور کلی نقد رادیکال گفتمان مسلط امنیت، میتواند در ترسیم راههای ساختن جهانی بهتر کمککننده باشد.
▪️متنی که در ادامه میخوانید، فصل اول از کتاب «آیا زندانها منسوخ اند؟»۱، یکی از متون مهم جنبش الغای زندان، از آنجلا دیویس است. این کتاب در سال ۲۰۰۳، منتشر شده است و بدیهی است که آمار و ارقام ارائهشده در آن متعلق به آن زمان باشد. تمامی کلمات درون [ ] از مترجم است.
متن کامل را از اینجا بخوانید.
@enkarmag
✍ آنجلا دیویس | ترجمه: علی غلامی
مقدمه مترجم:
▪️هر بار که یک دگراندیش و منتقد وضع موجود، چه فعال سیاسی باشد، چه دانشجویی، چه کارگری، چه نویسنده باشد یا دارای هر عنوان دیگری، بازداشت یا در دادگاه به حبس محکوم میشود، صدای اعتراض از سوی همفکران، همصنفان و سایر شهروندان، در مذمت «حبس» بلند میشود. همه از این میگویند که زندان جای معلم نیست، جای کارگر نیست، جای روزنامهنگار نیست، جای دانشجو نیست و ... در یک کلام زندان جای دگراندیشان و دگرباشان نیست. همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ابراز دیدگاه، اعتراض و فعالیت صنفی و سیاسی نباید با پیگرد قضایی همراه شود. خیلی هم عالی. اما اگر بخواهیم فعل جملهی «زندان جای ... نیست» را معکوس کنیم، آن گاه باید جای خالی را با چه کلماتی پر کرد؟ اگر این افراد نباید زندانی شوند (که واقعاً هم نباید بشوند)، پس نهاد زندان برای چه تأسیس شده است؟ سلولها و اتاقهای زندان باید از کدام بدنها پر شود؟ عبارت «زندان جای ... نیست» اگر چه منفی است اما معنای اثباتی نهفتهای دارد، این که «زندان جای ... است». گویی همه وجود زندان را پذیرفته اند و حتی آن را ضروری میدانند، فقط محل اختلافشان با حاکمان این است که چه کسی باید محبوس باشد و چه کسی نباشد، نهایتاً بگویند که حقوق زندانیان «عادی» هم باید رعایت شود. کسی نفس وجود زندان را زیر سوال نمیبرد. تقریباً همه باور دارند که زندان محل «دیگری»ها است. دیگریهایی که برای «جامعه» خطرناک اند، «خلاف»کار اند و زندگی مردم را به خطر میاندازند. انبوه سازوکارهای حقوقی و فرهنگی و رسانهای، زندانی بودن این افراد به عنوان پیامد عمل خودشان بازنمایی میکنند نه برونداد نظام اجتماعی مسلط. در واقع این دولت است که منحصراً حق جرمانگاری کردارها و برخورد با عاملان این کردارها (مجرمان) را دارد، و از این طریق علاوه بر اِعمال نظارت و انضباط بر شهروندان، ساختارهای ستمساز و مولدِ نابرابری را پشت کردار مجرمان پنهان و به مسئولیت شخصی آنها فرافکنی میکند. اکنون که زندان به جزئی جداییناپذیر از حیات سیاسی-اجتماعی ما بدل شده است به طوری که تخیل یک نظم اجتماعی جایگزین بدون آن، اگر نگوییم غیرممکن، به شدت دشوار خواهد بود، نقد نهاد زندان، و به طور کلی نقد رادیکال گفتمان مسلط امنیت، میتواند در ترسیم راههای ساختن جهانی بهتر کمککننده باشد.
▪️متنی که در ادامه میخوانید، فصل اول از کتاب «آیا زندانها منسوخ اند؟»۱، یکی از متون مهم جنبش الغای زندان، از آنجلا دیویس است. این کتاب در سال ۲۰۰۳، منتشر شده است و بدیهی است که آمار و ارقام ارائهشده در آن متعلق به آن زمان باشد. تمامی کلمات درون [ ] از مترجم است.
متن کامل را از اینجا بخوانید.
@enkarmag