Репост из: @Femofilm
این تغییرات سوررئالی بدن زنانه به ویژه بدن مادران، نمایانگر سرکوب احساسات و فشارهایی است که او به عنوان مادر و زن خانهدار در جامعه تجربه میکند.
این تبدیل شدن به یک "دیگر" (به یک موجود شبهحیوانی) میتواند نمادی از نیاز زنان به ویژه مادران برای رهایی از هویتهای تحمیلشده و بازتعریف خود باشد و نمادی از طغیان، سرکشی، برهم زدن کلیشههای جنسیتی و راهی برای فرار از نقشهای محدودکنندهای است که در طول تاریخ زنان را در بند کرده است.
فریدان بهطور خاص به این نکته اشاره میکند که در بسیاری از خانوادهها، از جمله همسران بهطور کامل از فشارهای مادرانه بیخبر هستند یا آنها را کماهمیت میپندارند. در حالی که زنان بهویژه مادران، تمام وقت و انرژی خود را صرف خانه و خانواده میکنند، همسران معمولاً درک کمی از سختیهای این نقش دارند و فقط از زنان انتظار دارند که در نقشهای سنتی مادرانه و همسری کامل باشند. در فیلم، نقش شوهر زن بهطور واضح در این قالب گنجانده شده است. شوهر او، که غرق در شغلش است و به ماموریتهای چند روزهی کاری میرود، از وضعیت روانی و جسمی همسرش غافل است و نسبت به آن شناخت و آگاهیای ندارد. این عدم همدلی و شکاف در ارتباطات، بهویژه زمانی که شوهر او به خانه میآید، بیشتر میشود. در یکی از صحنهها، هنگامی که شوهر از محل کار به خانه میآید، از این شاکی است که چرا شیر بچه تمام شده و زن از این موضوع بیخبر است و یا حتی وقتی مرد از میان تمام بخشهای نگهداری و مراقبت از کودک لذتبخشترین کار (حمام کردن) را انتخاب میکند، ولی با این حال این کار را به عنوان یک پدر به تنهایی انجام نمیدهد و مدام از زن کمک میگیرد و این موضوع به وضوح گفتهی فریدان را اثبات میکند که میگوید شوهران در بسیاری از موارد مسئولیتهای خانهداری و مادری را به زنان واگذار میکنند و انتظار دارند که آنها بدون اعتراض وظایف خود را تمام و کمال انجام دهند.
یکی از ابعاد مهم که بهطور جالبی در داستان گنجانده شده است، نقش جادوگری است که به نوعی در خانواده مادر شخصیت اصلی وجود دارد. مادرِ زن بهطور غیرمستقیم جادوگری میکند، که این به شکلی استعاری به حس قدرت سرکوبشدهای اشاره دارد که در درون زنان بهویژه مادران وجود دارد. این قدرتهای سرکوبشده و دفنشده ممکن است در نهایت به صورتهای مختلف خود را نشان دهند. فریدان بهطور واضح اشاره میکند که زنان اغلب نقشهای اجتماعی خاصی را از مادران خود به ارث میبرند و این روند بهطور مداوم نسل به نسل ادامه مییابد و میبینیم که زن چطور تلاش میکند تا از "میراث سرکوب" مادری خود فراتر برود، ولی در عین حال، به نظر میرسد که این "جادو" در درون او وجود دارد. این میراث سرکوبشده و جادویی در واقع نماد همان سنتهایی است که زنان از نسلهای پیشین دریافت میکنند و از آنها بهطور ناخودآگاه پیروی میکنند. این فرآیند، که در فیلم بهصورت جادوگری مادرانه تجسم پیدا میکند، نشاندهندهی چرخهای است که در آن زنان بهطور پیوسته مجبور به پذیرش نقشهای خاص مادری و زنانه میشوند و بهطور ناخودآگاه از قدرتهای خود برای ایجاد تغییرات بنیادی در جامعه استفاده نمیکنند. جادوگری در این فیلم زمانی بهطور فعال در میآید که زن تصمیم میگیرد خود را از این نقشهای سنتی مادر خانهدار رها کند و هویت جدیدی برای خود بسازد. این جادوگری که بهطور سمبلیک در شخصیت اصلی و مادرش وجود دارد، نشانهای از تمایل به فرار از کنترلهای اجتماعی است. زن با ظهور تغییرات فیزیکی به سمت ویژگیهای حیوانی «غریزی» و «جادویی» میرود که استعارهای از بازگشت به هویتهای اولیه و طبیعی زنان است، هویتهایی که در جوامع مردسالار بهطور مداوم سرکوب شدهاند. در واقع، فیلم با چاشنی جادوگری قصد دارد این پیام را برجسته کند که زنان در مواجهه با چالشهای مادری و اجتماعی خود، میتوانند قدرتهای پنهانی را کشف کنند و از آنها بهعنوان ابزاری برای مقاومت در برابر انتظارات تحمیلشده استفاده کنند و فراتر از آن بروند. زمانی که زن تصمیم میگیرد به حرفهاش که نقاشی است بازگردد و دست به قلم شود و تجربههای زیستی خود را در قالب هنر به نمایش بگذارد، پیام واضح فمنیستی است که نشان میدهد یک زن به عنوان مادر برای عبور از وضعیت سرکوبشده و بازیابی هویت خود چقدر باید تلاش کند. همانطور که در تحلیل فریدان آمده، زنان باید از فضای محدود خانه و مادر بودن فراتر روند و از ابراز فردیت خود در قالبهای مختلف (در این جا هنر، حرفه و انتخابهای شخصی) استفاده کنند. هنر بهعنوان وسیلهای برای خودبیانگری، به زن این امکان را میدهد که خود را دوباره کشف کند و بیانگر تجربیاتش باشد.
#فیلم #فیلم_فمنیستی #کارخانگی #مادران_خانه_دار
@femofilm
این تبدیل شدن به یک "دیگر" (به یک موجود شبهحیوانی) میتواند نمادی از نیاز زنان به ویژه مادران برای رهایی از هویتهای تحمیلشده و بازتعریف خود باشد و نمادی از طغیان، سرکشی، برهم زدن کلیشههای جنسیتی و راهی برای فرار از نقشهای محدودکنندهای است که در طول تاریخ زنان را در بند کرده است.
فریدان بهطور خاص به این نکته اشاره میکند که در بسیاری از خانوادهها، از جمله همسران بهطور کامل از فشارهای مادرانه بیخبر هستند یا آنها را کماهمیت میپندارند. در حالی که زنان بهویژه مادران، تمام وقت و انرژی خود را صرف خانه و خانواده میکنند، همسران معمولاً درک کمی از سختیهای این نقش دارند و فقط از زنان انتظار دارند که در نقشهای سنتی مادرانه و همسری کامل باشند. در فیلم، نقش شوهر زن بهطور واضح در این قالب گنجانده شده است. شوهر او، که غرق در شغلش است و به ماموریتهای چند روزهی کاری میرود، از وضعیت روانی و جسمی همسرش غافل است و نسبت به آن شناخت و آگاهیای ندارد. این عدم همدلی و شکاف در ارتباطات، بهویژه زمانی که شوهر او به خانه میآید، بیشتر میشود. در یکی از صحنهها، هنگامی که شوهر از محل کار به خانه میآید، از این شاکی است که چرا شیر بچه تمام شده و زن از این موضوع بیخبر است و یا حتی وقتی مرد از میان تمام بخشهای نگهداری و مراقبت از کودک لذتبخشترین کار (حمام کردن) را انتخاب میکند، ولی با این حال این کار را به عنوان یک پدر به تنهایی انجام نمیدهد و مدام از زن کمک میگیرد و این موضوع به وضوح گفتهی فریدان را اثبات میکند که میگوید شوهران در بسیاری از موارد مسئولیتهای خانهداری و مادری را به زنان واگذار میکنند و انتظار دارند که آنها بدون اعتراض وظایف خود را تمام و کمال انجام دهند.
یکی از ابعاد مهم که بهطور جالبی در داستان گنجانده شده است، نقش جادوگری است که به نوعی در خانواده مادر شخصیت اصلی وجود دارد. مادرِ زن بهطور غیرمستقیم جادوگری میکند، که این به شکلی استعاری به حس قدرت سرکوبشدهای اشاره دارد که در درون زنان بهویژه مادران وجود دارد. این قدرتهای سرکوبشده و دفنشده ممکن است در نهایت به صورتهای مختلف خود را نشان دهند. فریدان بهطور واضح اشاره میکند که زنان اغلب نقشهای اجتماعی خاصی را از مادران خود به ارث میبرند و این روند بهطور مداوم نسل به نسل ادامه مییابد و میبینیم که زن چطور تلاش میکند تا از "میراث سرکوب" مادری خود فراتر برود، ولی در عین حال، به نظر میرسد که این "جادو" در درون او وجود دارد. این میراث سرکوبشده و جادویی در واقع نماد همان سنتهایی است که زنان از نسلهای پیشین دریافت میکنند و از آنها بهطور ناخودآگاه پیروی میکنند. این فرآیند، که در فیلم بهصورت جادوگری مادرانه تجسم پیدا میکند، نشاندهندهی چرخهای است که در آن زنان بهطور پیوسته مجبور به پذیرش نقشهای خاص مادری و زنانه میشوند و بهطور ناخودآگاه از قدرتهای خود برای ایجاد تغییرات بنیادی در جامعه استفاده نمیکنند. جادوگری در این فیلم زمانی بهطور فعال در میآید که زن تصمیم میگیرد خود را از این نقشهای سنتی مادر خانهدار رها کند و هویت جدیدی برای خود بسازد. این جادوگری که بهطور سمبلیک در شخصیت اصلی و مادرش وجود دارد، نشانهای از تمایل به فرار از کنترلهای اجتماعی است. زن با ظهور تغییرات فیزیکی به سمت ویژگیهای حیوانی «غریزی» و «جادویی» میرود که استعارهای از بازگشت به هویتهای اولیه و طبیعی زنان است، هویتهایی که در جوامع مردسالار بهطور مداوم سرکوب شدهاند. در واقع، فیلم با چاشنی جادوگری قصد دارد این پیام را برجسته کند که زنان در مواجهه با چالشهای مادری و اجتماعی خود، میتوانند قدرتهای پنهانی را کشف کنند و از آنها بهعنوان ابزاری برای مقاومت در برابر انتظارات تحمیلشده استفاده کنند و فراتر از آن بروند. زمانی که زن تصمیم میگیرد به حرفهاش که نقاشی است بازگردد و دست به قلم شود و تجربههای زیستی خود را در قالب هنر به نمایش بگذارد، پیام واضح فمنیستی است که نشان میدهد یک زن به عنوان مادر برای عبور از وضعیت سرکوبشده و بازیابی هویت خود چقدر باید تلاش کند. همانطور که در تحلیل فریدان آمده، زنان باید از فضای محدود خانه و مادر بودن فراتر روند و از ابراز فردیت خود در قالبهای مختلف (در این جا هنر، حرفه و انتخابهای شخصی) استفاده کنند. هنر بهعنوان وسیلهای برای خودبیانگری، به زن این امکان را میدهد که خود را دوباره کشف کند و بیانگر تجربیاتش باشد.
#فیلم #فیلم_فمنیستی #کارخانگی #مادران_خانه_دار
@femofilm