Репост из: @Femofilm
در حالی که از بیرون نور به داخل میتابد، او در داخل، در سایه قرار دارد، نمادی از آنکه با وجود تمام تلاشهایش برای فرار، همچنان در زیر سایهی ترس و محدودیتها زندگی میکند. اما لحظه بحرانی فیلم زمانی است که آنجلا تصمیم میگیرد از این روابط آزارگرانه رها شود. او بهطور نمادین از خانه که در ابتدا بهعنوان جایگاه امن به نظر میرسید فرار میکند و آن را به مکانی برای ایستادگی در برابر سلطه تبدیل میکند. این خانه که در طول فیلم بهطور مکرر نمایان میشود، از یک فضای گرم و آشنا به یک زندان ذهنی تبدیل میشود که آنجلا باید از آن بگریزد تا به خود واقعیاش دست یابد. این فیلم همچنین نشان میدهد که خشونت خانگی نه تنها بهطور یکجانبه بر زنان تأثیر میگذارد بلکه این چرخهی مخرب میتواند مردان را نیز درگیر کند. در لحظات پایانی فیلم، شوهر آنجلا به دلیل آسیبهایی که از رفتارهای خشونتآمیز خود دیده، روی ویلچر مینشیند، که بهطور نمادین نشان میدهد که چرخهی خشونت خانگی ای که توسط مردان بسط داده می شود از مردان هم قربانی می گیرد.
۴. Gaslight (1944)
بهکارگردانی جورج کيوکر، داستان پاتریشیا را روایت میکند که توسط شوهرش چارلز بهطور سیستماتیک دچار دستکاری روانی میشود. چارلز با تظاهر به عشق و محبت، اعتماد پاتریشیا را جلب میکند و سپس با منزوی کردن او در خانه و تحریف واقعیتها، باعث میشود او به جنون فکر کند. یکی از تکنیکهای اصلی او gaslighting است، یعنی تلاش برای متقاعد کردن زن که ذهنش دچار اشتباهات و توهمات است، بهطوری که او شروع به تردید در واقعیت میکند و خود را ضعیف و وابسته به شوهرش مییابد.
این فیلم بهخوبی اعمال خشونت روانی در روابط زناشویی را نشان میدهد. چارلز با بهکارگیری استراتژیهای دستکاری ذهنی و تحقیر تدریجی پاتریشیا، او را از فضای عمومی و اجتماعی جدا میکند. این انزوا و کنترل به پاتریشیا این احساس را میدهد که تنها منبع تأیید و امنیت او شوهرش است. او بهتدریج به شخصیتی وابسته و بیدفاع تبدیل میشود که قادر به تشخیص خشونتهای روانی شوهرش نیست. در نهایت، پاتریشیا با کشف حقیقت و جمعآوری شواهد، موفق میشود از این فشار روانی و سلطه رهایی یابد.
Gaslight نماد یک روش رایج در خشونت خانگی است که مرد با استفاده از تظاهر به محبت و ایجاد وابستگی، زن را در دام خود میاندازد و او را از توانایی دفاع از خود محروم میکند. این فیلم بهطور مؤثر نشان میدهد که چگونه دستکاری ذهنی میتواند قربانیان را در برابر خشونت روانی آسیبپذیر کند.
۵. I, Tonya (2017)
فیلم داستان زندگی تونی هاردینگ، قهرمان تنیس روی یخ، و رابطهی آزارگرانهاش با همسرش جف گیلولی را روایت میکند. این فیلم با استفاده از تکنیکهای مستندگونه و روایتهای متناقض، بهویژه از منظر خشونت خانگی و تأثیرات آن بر زندگی حرفهای و شخصی تونی، واقعیتهایی تاریک از زندگی او را به نمایش میگذارد.
در فیلم، آزارهای جسمی و روانی که تونی از همسرش تجربه میکند، نه تنها به احساسات او آسیب میزند، بلکه بهطور جدی بر حرفه و تواناییاش در ورزش تأثیر میگذارد. خشونتهای جف گیلولی، بهویژه تحقیرهای مستمر و حملات فیزیکی، بهطور مستقیم بر توانایی تونی برای تمرکز و اجرای حرکات پیچیده در مسابقات اثر میگذارد. در صحنههایی که تونی در حال تمرین است، فشارهای روانی و جسمی که به او وارد میشود به وضوح بر رقابتهایش تأثیر میگذارد. رقص بر یخ که پیشتر بهعنوان یک هنر نمایشی و ورزشی نیازمند دقت و کنترل بالا است، حالا بهگونهای شکننده و پراشکال در این فیلم به تصویر کشیده میشود. در یکی از صحنهها، تونی در حالی که در حال اجرای یک حرکت پیچیده است، به وضوح در دنیای داخلی خود در حال جنگ با ترسها و زخمهای عاطفی ناشی از خشونتهای جف است. تونی در طول فیلم بهطور مستمر تلاش میکند تا از این وضعیت فرار کند. یکی از راههای اصلی او برای رهایی از خشونت خانگی، کسب استقلال مالی و حرفهای است. با تکیه بر قدرت ارادهاش، تونی تصمیم میگیرد که بر مشکلات شخصیاش غلبه کند و در دنیای رقابتی ورزش جایی برای خود پیدا کند. این تلاشها بهویژه در راستای جدا شدن از وابستگیهای مالی به همسرش نمود پیدا میکند. در حالی که از یک سو فشارهای روانی جف بر او بهشدت ادامه دارد، از سوی دیگر، ورزش بهعنوان فضایی برای آزادسازی و خودبیانگری تونی عمل میکند. این فضای رقابتی بهنوعی بهعنوان پناهگاهی برای مقابله با بحرانهای شخصی و بیرونی او تبدیل میشود.
این فیلمها نهتنها روایتی تکاندهنده از رنجها و آسیبهای زنان است، بلکه همچنین بر اهمیت مقاومت و جستوجوی راههای رهایی از خشونت خانگی تأکید میکنند.
@femofilm
۴. Gaslight (1944)
بهکارگردانی جورج کيوکر، داستان پاتریشیا را روایت میکند که توسط شوهرش چارلز بهطور سیستماتیک دچار دستکاری روانی میشود. چارلز با تظاهر به عشق و محبت، اعتماد پاتریشیا را جلب میکند و سپس با منزوی کردن او در خانه و تحریف واقعیتها، باعث میشود او به جنون فکر کند. یکی از تکنیکهای اصلی او gaslighting است، یعنی تلاش برای متقاعد کردن زن که ذهنش دچار اشتباهات و توهمات است، بهطوری که او شروع به تردید در واقعیت میکند و خود را ضعیف و وابسته به شوهرش مییابد.
این فیلم بهخوبی اعمال خشونت روانی در روابط زناشویی را نشان میدهد. چارلز با بهکارگیری استراتژیهای دستکاری ذهنی و تحقیر تدریجی پاتریشیا، او را از فضای عمومی و اجتماعی جدا میکند. این انزوا و کنترل به پاتریشیا این احساس را میدهد که تنها منبع تأیید و امنیت او شوهرش است. او بهتدریج به شخصیتی وابسته و بیدفاع تبدیل میشود که قادر به تشخیص خشونتهای روانی شوهرش نیست. در نهایت، پاتریشیا با کشف حقیقت و جمعآوری شواهد، موفق میشود از این فشار روانی و سلطه رهایی یابد.
Gaslight نماد یک روش رایج در خشونت خانگی است که مرد با استفاده از تظاهر به محبت و ایجاد وابستگی، زن را در دام خود میاندازد و او را از توانایی دفاع از خود محروم میکند. این فیلم بهطور مؤثر نشان میدهد که چگونه دستکاری ذهنی میتواند قربانیان را در برابر خشونت روانی آسیبپذیر کند.
۵. I, Tonya (2017)
فیلم داستان زندگی تونی هاردینگ، قهرمان تنیس روی یخ، و رابطهی آزارگرانهاش با همسرش جف گیلولی را روایت میکند. این فیلم با استفاده از تکنیکهای مستندگونه و روایتهای متناقض، بهویژه از منظر خشونت خانگی و تأثیرات آن بر زندگی حرفهای و شخصی تونی، واقعیتهایی تاریک از زندگی او را به نمایش میگذارد.
در فیلم، آزارهای جسمی و روانی که تونی از همسرش تجربه میکند، نه تنها به احساسات او آسیب میزند، بلکه بهطور جدی بر حرفه و تواناییاش در ورزش تأثیر میگذارد. خشونتهای جف گیلولی، بهویژه تحقیرهای مستمر و حملات فیزیکی، بهطور مستقیم بر توانایی تونی برای تمرکز و اجرای حرکات پیچیده در مسابقات اثر میگذارد. در صحنههایی که تونی در حال تمرین است، فشارهای روانی و جسمی که به او وارد میشود به وضوح بر رقابتهایش تأثیر میگذارد. رقص بر یخ که پیشتر بهعنوان یک هنر نمایشی و ورزشی نیازمند دقت و کنترل بالا است، حالا بهگونهای شکننده و پراشکال در این فیلم به تصویر کشیده میشود. در یکی از صحنهها، تونی در حالی که در حال اجرای یک حرکت پیچیده است، به وضوح در دنیای داخلی خود در حال جنگ با ترسها و زخمهای عاطفی ناشی از خشونتهای جف است. تونی در طول فیلم بهطور مستمر تلاش میکند تا از این وضعیت فرار کند. یکی از راههای اصلی او برای رهایی از خشونت خانگی، کسب استقلال مالی و حرفهای است. با تکیه بر قدرت ارادهاش، تونی تصمیم میگیرد که بر مشکلات شخصیاش غلبه کند و در دنیای رقابتی ورزش جایی برای خود پیدا کند. این تلاشها بهویژه در راستای جدا شدن از وابستگیهای مالی به همسرش نمود پیدا میکند. در حالی که از یک سو فشارهای روانی جف بر او بهشدت ادامه دارد، از سوی دیگر، ورزش بهعنوان فضایی برای آزادسازی و خودبیانگری تونی عمل میکند. این فضای رقابتی بهنوعی بهعنوان پناهگاهی برای مقابله با بحرانهای شخصی و بیرونی او تبدیل میشود.
این فیلمها نهتنها روایتی تکاندهنده از رنجها و آسیبهای زنان است، بلکه همچنین بر اهمیت مقاومت و جستوجوی راههای رهایی از خشونت خانگی تأکید میکنند.
@femofilm