1398/5/9
سلام دوستای گلم من زهره هستم ومیخوام داستان سکس هاموباشوهرم براتون بگم
من قدبلندی دارم ووزنم هم متناسب قدمه همیشه مامانم میگه بایدیکم لاغرکنم ولی واقعانمیتونم من قدم175ووزنم 65رونای خیلی توپولی دارم بخاطره اینکه بدنسازی کارمیکنم ولی سینه هاموسفت نکردم زیادچون شوهرم اقامحمددوست نداره من سایزسینه هام 75.ازاشنایی منوشوهرم بگم براتون که ازهمین تلگرام بودومن اوایل چون نمیخواستم بهش پابدم گفتم متاهلم ولی بعددوماه وابستگی شدیدبه محمدپیداکردم وقتی حرف ازازدواجش میزدگریه میکردم چون واقعادوستش داشتم ماشهرستان زندگی میکنیم وفاصله ی خونه ی ماتاپیش خونه ی محمدیک ساعته محمدبوتیک داره ومهندسی میخونه وخونه وماصین وهمه چی هم داره من 15سالم بودومحمد22سالش ولی عاشقی مگه سنوسال میشناسه شایدفکرکنیدمن سنم کمه عقلم نمیرسیده ولی من عقلم 5سالی ازخودم بزرگتره اینومن نمیگم بلکه بقیه میگن.وقتی محمدفهمیدمن متاهل نیستم رفتارش عوض شدیک سردشدهمین باعث ناراحتی من بودبه محمدکه درباره سردشدنش پرسیدم گفت چیزه خاصی نیست مشکلات خودشه که حل میشه منم زیاددنبالش رونگرفتم محمدیه روزگفت که میخوادبیاددیدن من خیلی خوشحال بودم اونروزمدرسه روپیچوندم ورفتیم ازدکترهم گواهی پزشکی گرفتیم که مثلامن مریض بودم.وقتی توی ماشین محمدنشستم یکم ترس داشتم ترس ازاینکه بخوادانتقام دروغگ هایی که گفتم روازم بگیره همش زیرلب صلوات میفرستادم الان که بهش فکرمیکنم خندم میگیره رفتم باپسربیرون غریبه وصلوات؟انتظارداشتم خداهم کمکم کنه.شیشه های ماشین دودی بودبخدادروغ نمیگم دودی75درصدبودشایدفکرکنیدجوسازی میکنم ولی بخدادودی بودمیدونستم محمدمیخوادیه حالی بکنه بامن چون توچتاهمش میگفت تلافی دروغتوجبران میکنم منم میپرسیدم چطورمیگفت بالبات.من تااون موقع بخداازهیچکس حتی لب هم نگرفته بودفقط چتی باچندنفربودم واگه هم چیزی بوده درحده سکس چت یاتلفنی نه بیشتر.من واقعاخیلی داغم حتی باحرفای محمدهم کسمومیمالیدم خودم همیشه کسموتمیزمیکردم اخه ازکس موداربدم میادوقتی هم رفتم پیشه محمدچون باخودم فکرمیکردم لاپام بزاره یاشایدم کونم تمیزباشم توی ماشین نشستم پاهام میلرزیدشروع کردیم بامحمدحرف زدن پرسیدم کجامیری که گفت یه جای خلوت گفتم نه چراجای خلوت؟گفت مگه نمخوای به عشقت یه حالی بدی گفتم خب درهمون حدکه قولش دادم (یعنی لب وسینه)گفت توماشین نمیشه گفتم پس بیخیال شونگاه کرداخم کردبهم گفت خیلی ازمن میترسی ها مگه نمیگی دوستم داری ثابت کن.منم گفتم باسکس محمدگفت نه فقط درهمون حدکه میخوای من زوری کاری انجام نمیدم.(اینم بگم قبلاتوتلگرام برام عکس کیرشوفرستاده بودمیگفتم 18سانته ولی خیلی کلفت بودوسفیدمن عاشقه کیرای سفیدم ازکیرسیاه متنفرم دلم میخواست لیسش بزنم کیرشووتاته حلقم حسش کنم)گفتم محمداگه جان پادرتوقسم بخوری که منونمیکنی باهات میام گفت به جانه مادرم به ناموسم قسم جزچیزی که توبخوای خانمم کاری دیگه انجام ندم.منم گفتم باشه بریم رفتیم جلوی خونه سه طبقه ساعت8صبح بودکوچه خلوت بودمحمداومدکنارمنوباهم رفتیم سمت خونه کلیدانداخت به درپرسیدم خونه خودته محمدگفت نه خونه دوستمه گفتم باعشقم میخوام بریم بیرون نمیدونم کجابریم اونم گفت من که ساعت 7میرم سرکارواسه خودتون بیایدخونه من اگه میخوایدازمحمدپرسیدم باهمین دوستت مشروب خوردیداوندفعه(اخه یه بارمحمدتوتلگرام که چت میکردیم بهم گفت مست کرده خیلی دلش سکس میخوادزنگ زدمنم تلفنی براش اه وناله کردم ارضاشد)محمدگفت اره بارضاوصادق مست کردیم اینجاازکجامیدونی شیطون؟منم خندیدم گفتم دیگه باهوشم محمدهم گفت نه توخل منی اروم ازپله هارفتیم بالاوخونه رضاطبقه دوم بودرفتیم داخل خونه خیلی مرتب نبودرفتم نشستم روی یکی ازمبلامحمدتااونموقع به من دست هم نزده بودلپموبوسیدوگفت چی میخوری خوشگل خانم منم گفتم هیچی بیابشین محمدچشمکی زدواومدپیشم گفت معلومه زده بالامنم ریزخندیدم محمدگفت میای بریم تواتاق؟منم گفتم مگه تخت هست اونجا؟محمدگفت اره یه تخت دونفرست رضاخریده واسه خودشودوست دخترش.بازخندیدم محمداومدسمتم دستشودورم حلقه کردورفتیم سمت اتاق خیلی داغ بودم من وقتی داغ میشم لبه های کسم میخاره.محمدنشست روتخت گفتم بیابغلم خواستم مانتوم رودرارم اجازه ندادگفت بیامیخوام لباتوبیچاره کنم نشستم دقیقاروکیرش که هنوزراست نشده بودکه بعدافهمیدم تاخیری زده اقامغنعم روازسردراوردوبافت موهام روهم بازکردمحمدموهام یکم بلنده وزیتونی رنگ تقریبامحمدگفت من موی بلندخیلی دوست دارم منم تواوج شهوت بودم گفتم من ماله توام عشقم محمدگفت جون ولباشورولبام گذاشت بوسیدشون چندباربوسیدبعدشروع کردزبون زدن لبام خیلی خوب بودمحمدانگشت شصتش روتوی دهنم کردودهنموبازکردبعدلب پایینمومیک میزداب ازکسم میریخت اگه اونموقع محمدتااخرکیرشوتوی کونم میکردهم کاری نداشتم منم لب
سلام دوستای گلم من زهره هستم ومیخوام داستان سکس هاموباشوهرم براتون بگم
من قدبلندی دارم ووزنم هم متناسب قدمه همیشه مامانم میگه بایدیکم لاغرکنم ولی واقعانمیتونم من قدم175ووزنم 65رونای خیلی توپولی دارم بخاطره اینکه بدنسازی کارمیکنم ولی سینه هاموسفت نکردم زیادچون شوهرم اقامحمددوست نداره من سایزسینه هام 75.ازاشنایی منوشوهرم بگم براتون که ازهمین تلگرام بودومن اوایل چون نمیخواستم بهش پابدم گفتم متاهلم ولی بعددوماه وابستگی شدیدبه محمدپیداکردم وقتی حرف ازازدواجش میزدگریه میکردم چون واقعادوستش داشتم ماشهرستان زندگی میکنیم وفاصله ی خونه ی ماتاپیش خونه ی محمدیک ساعته محمدبوتیک داره ومهندسی میخونه وخونه وماصین وهمه چی هم داره من 15سالم بودومحمد22سالش ولی عاشقی مگه سنوسال میشناسه شایدفکرکنیدمن سنم کمه عقلم نمیرسیده ولی من عقلم 5سالی ازخودم بزرگتره اینومن نمیگم بلکه بقیه میگن.وقتی محمدفهمیدمن متاهل نیستم رفتارش عوض شدیک سردشدهمین باعث ناراحتی من بودبه محمدکه درباره سردشدنش پرسیدم گفت چیزه خاصی نیست مشکلات خودشه که حل میشه منم زیاددنبالش رونگرفتم محمدیه روزگفت که میخوادبیاددیدن من خیلی خوشحال بودم اونروزمدرسه روپیچوندم ورفتیم ازدکترهم گواهی پزشکی گرفتیم که مثلامن مریض بودم.وقتی توی ماشین محمدنشستم یکم ترس داشتم ترس ازاینکه بخوادانتقام دروغگ هایی که گفتم روازم بگیره همش زیرلب صلوات میفرستادم الان که بهش فکرمیکنم خندم میگیره رفتم باپسربیرون غریبه وصلوات؟انتظارداشتم خداهم کمکم کنه.شیشه های ماشین دودی بودبخدادروغ نمیگم دودی75درصدبودشایدفکرکنیدجوسازی میکنم ولی بخدادودی بودمیدونستم محمدمیخوادیه حالی بکنه بامن چون توچتاهمش میگفت تلافی دروغتوجبران میکنم منم میپرسیدم چطورمیگفت بالبات.من تااون موقع بخداازهیچکس حتی لب هم نگرفته بودفقط چتی باچندنفربودم واگه هم چیزی بوده درحده سکس چت یاتلفنی نه بیشتر.من واقعاخیلی داغم حتی باحرفای محمدهم کسمومیمالیدم خودم همیشه کسموتمیزمیکردم اخه ازکس موداربدم میادوقتی هم رفتم پیشه محمدچون باخودم فکرمیکردم لاپام بزاره یاشایدم کونم تمیزباشم توی ماشین نشستم پاهام میلرزیدشروع کردیم بامحمدحرف زدن پرسیدم کجامیری که گفت یه جای خلوت گفتم نه چراجای خلوت؟گفت مگه نمخوای به عشقت یه حالی بدی گفتم خب درهمون حدکه قولش دادم (یعنی لب وسینه)گفت توماشین نمیشه گفتم پس بیخیال شونگاه کرداخم کردبهم گفت خیلی ازمن میترسی ها مگه نمیگی دوستم داری ثابت کن.منم گفتم باسکس محمدگفت نه فقط درهمون حدکه میخوای من زوری کاری انجام نمیدم.(اینم بگم قبلاتوتلگرام برام عکس کیرشوفرستاده بودمیگفتم 18سانته ولی خیلی کلفت بودوسفیدمن عاشقه کیرای سفیدم ازکیرسیاه متنفرم دلم میخواست لیسش بزنم کیرشووتاته حلقم حسش کنم)گفتم محمداگه جان پادرتوقسم بخوری که منونمیکنی باهات میام گفت به جانه مادرم به ناموسم قسم جزچیزی که توبخوای خانمم کاری دیگه انجام ندم.منم گفتم باشه بریم رفتیم جلوی خونه سه طبقه ساعت8صبح بودکوچه خلوت بودمحمداومدکنارمنوباهم رفتیم سمت خونه کلیدانداخت به درپرسیدم خونه خودته محمدگفت نه خونه دوستمه گفتم باعشقم میخوام بریم بیرون نمیدونم کجابریم اونم گفت من که ساعت 7میرم سرکارواسه خودتون بیایدخونه من اگه میخوایدازمحمدپرسیدم باهمین دوستت مشروب خوردیداوندفعه(اخه یه بارمحمدتوتلگرام که چت میکردیم بهم گفت مست کرده خیلی دلش سکس میخوادزنگ زدمنم تلفنی براش اه وناله کردم ارضاشد)محمدگفت اره بارضاوصادق مست کردیم اینجاازکجامیدونی شیطون؟منم خندیدم گفتم دیگه باهوشم محمدهم گفت نه توخل منی اروم ازپله هارفتیم بالاوخونه رضاطبقه دوم بودرفتیم داخل خونه خیلی مرتب نبودرفتم نشستم روی یکی ازمبلامحمدتااونموقع به من دست هم نزده بودلپموبوسیدوگفت چی میخوری خوشگل خانم منم گفتم هیچی بیابشین محمدچشمکی زدواومدپیشم گفت معلومه زده بالامنم ریزخندیدم محمدگفت میای بریم تواتاق؟منم گفتم مگه تخت هست اونجا؟محمدگفت اره یه تخت دونفرست رضاخریده واسه خودشودوست دخترش.بازخندیدم محمداومدسمتم دستشودورم حلقه کردورفتیم سمت اتاق خیلی داغ بودم من وقتی داغ میشم لبه های کسم میخاره.محمدنشست روتخت گفتم بیابغلم خواستم مانتوم رودرارم اجازه ندادگفت بیامیخوام لباتوبیچاره کنم نشستم دقیقاروکیرش که هنوزراست نشده بودکه بعدافهمیدم تاخیری زده اقامغنعم روازسردراوردوبافت موهام روهم بازکردمحمدموهام یکم بلنده وزیتونی رنگ تقریبامحمدگفت من موی بلندخیلی دوست دارم منم تواوج شهوت بودم گفتم من ماله توام عشقم محمدگفت جون ولباشورولبام گذاشت بوسیدشون چندباربوسیدبعدشروع کردزبون زدن لبام خیلی خوب بودمحمدانگشت شصتش روتوی دهنم کردودهنموبازکردبعدلب پایینمومیک میزداب ازکسم میریخت اگه اونموقع محمدتااخرکیرشوتوی کونم میکردهم کاری نداشتم منم لب