از همیشه کلفت تر و بلندتر شده بود
حدودا هفت هشت دقیقه ای بود که داشتم با همکاریه هانیه داشتم تلمبه میزدم خیلی داشت این سکس یهویی بهم لذت میداد و نزدیک بود آبم بیاد که هانیه داد زد بزن بزن تند تند منم با حداکثر توان تلمبه زدم هم زمان با هم ارضا شدیم آبم ریختم رو کمرش هانیه داشت میلرزید کمکش کردم تا بشینه رو توالت فرنگی کم کم آروم شد
هانیه. مرسی مهران عالی بودی ماشالله کیرتم خوبه جرم داد
مهران. مرسی عزیزم ولی کارت درست نبود تو زن محمد بودی من دوس…
باز افتاد تو حرفم گفت بودم الان کجاست منو تنها گذاشت رفت من که نمیتونم تا آخر عمرم سیاهش بپوشم منم نیاز دارم تازه یه جور حرف میزنی انگار هیچ وقت دوتایی با هم یه خانوم نکردین
به چیزی اشاره کرده بود که بارها دوتایی من محمد با هم این کار کرده بودیم
سکوت کردم
گفت خوبه برم به غریبه ها بدم پشت سر دوستت مردم حرف بزنن
خودت پس بکن تا دست کسی بهش نرسه
مهران. یعنی توی این مدت ازش استفاده نکردی
هانیه. به روح محمد قسم نه نزدیک دوساله رنگ کیر ندیدم تا امشب
هما. بچه ها بیان شام رسید
مهران. اوه اوه آبرومون رفت
هانیه. منو هما چیزی از هم پنهون نداریم اونم چند وقته به شوهرش نمیده راستش بخوای میترسه پیشش بخوابه چون شیشه میزنه چند روز پیش میگفت دارم دیوونه میشم بدون کیر
امشب باید جور هردوتا رو بکشی عزیزم بشور خودت بیا بیرون
از حموم رفت بیرون گفت من لباسات میبرم بیرون خودم لخت میشینم تو هم لخت بیا به هما هم میگم لخت شه
مهران. هانیه زشته روم نمیشه لااقل بذار کم کم شرایط عادی شه بعد
هانیه. شرتت رو میزارم بپوش بقیه رو میبرم
در بست رفت منم خودم شستم در حموم باز کردم رفتم تو اتاق بیشعور حوله رو چرا برد
صدا زدم هانیه حولم بیار
در باز شد هما دست به حوله اومد تو
چشماش به کیرم بود
هما. بفرمائید آقا مهران
جووووون چه نازه این
چقدر این دوتا خواهر بی حیا بودن من داشتم از خجالت آب میشدم اومد سمتم دستش دراز کرد کیرم که خواب بود گرفت لبش گذاشت رو لبم یه بوس کرد گفت بیا شامت بخور قوت بگیری که خیلی کار داریم با این سالار
یه تکونی به کیرم داد رفت بیرون
تو دلم گفتم مهران انگار با سر افتادی تو عسل امشب
خودم خشک کردم شورتم پام کردم حوله رو دور خودم پیچیدم رفتم بیرون
هانیه فقط شورت تنش بود و رو میز نشسته بود هما هم سرافونش در آورده بود با شرت کرست نشسته بود منم بهشون ملحق شدم شروع کردیم به خوردن شام
بعد شام سریع هما چایی آورد گفت بخورین غذا روغنی بود
چایی خوردیم
هانیه. هما قرص تاخیری داری یکی بده مهران بخوره که تا صبح باید دوم بیاره
هما. ای به چشم
هما و هانیه هر دو کاملا شبیه هم بودن و هیچ فرقی با هم نمیکردن فقط دست هما با کمربند سیاه کبود شده بود مشخص میکرد همه چیزشون یکی بود حتی سایز موهاشون و سینه هاشون خیلی سخت بود تشخیص دادن
هما قرص داد بهم با یه لیوان آب گفتم نیازه واقعا
هانیه یعنی واقعا بدون قرص از هردوتامون بر میای
هما. بخور بخور نمیشه ریسک کرد
منم خوردم
دوتا خواهرا میز جم کردن به منم تعارف کردن بشین تو پذیرایی برام میوه آورد میوش زیاد جالب نبود هما معذرت خواهی کرد بابت میوه
یه نیم ساعتی نشستیم کیرم بعد خوردن قرص بلند شده بود
بعد تمیز کردن آشپزخونه و خوردن میوه ساعت حدودا یازده شب شده بود هما که انگار آتیشش تندتر بود از هانیه گفت بچه ها بریم بخوابیم
هانیه. انگار وضعیت خیلی خرابه ها
هما. بله دیگه تو حموم خودت سبک کردی یه تعارفم به این دلسوخته نکردی الان کری هم میخونی پاشین پاشین بریم بلند شد رفت سمت کلید برق که خاموش کنه
گفتم میشه یه کلید بزاری پشت در شاید شوهرت برگرده کلید بندازه نتونه بیاد تو
هما. آفرین فکر خوبیه شما برین تا من بیام
من هانیه رفتیم رو تخت فورا هانیه شروع کرد ازم لب گرفتن
از این همه بی تعارف بودنش و راحت بودن با من تعجب میکردم
بعد چند لحظه هما با یه پارچ آب با لیوان اومد داخل گذاشت رو عسلی پرید رو تخت رفت سمت کیرم شروع کرد به ساک زدن
منم سعی کردم خجالت بزارم کنار شروع کردم به همکاری و لب گرفتن از هانیه و دستمالی سینهاش یه چند دقیقه ای گذشت هما حسابی برام ساک زد و بلند شد نشست رو کیرم با یه آه بلند و کش دار شروع کرد به تلمبه زدن خیلی شهوتی بود همزمان که داشت بالا پایین میپرید سینهاشم میمالید
هانیه هم بلند شد رو به هما نشست رو صورت من و منم شروع کردم به لیس زدن کوسش دوتا خواهرا هم داشت از هم لب میگرفتن و سینه های همو میمالیدن ده دقیقه از سوار شدن هما رو کیرم گذشته بود و به شدت لرزید هانیه هم نازش کرد قربون صدقش رفت کمکش کرد تا بخوابه رو تخت کنار من و هانیه دوباره نشست رو کیرم و شروع کرد به تلمبه زدن
دست انداختم هما رو بغل کردم و ازش لب گرفتم سینه هاش مالیدم هما همچنان داشت نفس نفس میزد
هما. چه کیری داری پسر
حدودا هفت هشت دقیقه ای بود که داشتم با همکاریه هانیه داشتم تلمبه میزدم خیلی داشت این سکس یهویی بهم لذت میداد و نزدیک بود آبم بیاد که هانیه داد زد بزن بزن تند تند منم با حداکثر توان تلمبه زدم هم زمان با هم ارضا شدیم آبم ریختم رو کمرش هانیه داشت میلرزید کمکش کردم تا بشینه رو توالت فرنگی کم کم آروم شد
هانیه. مرسی مهران عالی بودی ماشالله کیرتم خوبه جرم داد
مهران. مرسی عزیزم ولی کارت درست نبود تو زن محمد بودی من دوس…
باز افتاد تو حرفم گفت بودم الان کجاست منو تنها گذاشت رفت من که نمیتونم تا آخر عمرم سیاهش بپوشم منم نیاز دارم تازه یه جور حرف میزنی انگار هیچ وقت دوتایی با هم یه خانوم نکردین
به چیزی اشاره کرده بود که بارها دوتایی من محمد با هم این کار کرده بودیم
سکوت کردم
گفت خوبه برم به غریبه ها بدم پشت سر دوستت مردم حرف بزنن
خودت پس بکن تا دست کسی بهش نرسه
مهران. یعنی توی این مدت ازش استفاده نکردی
هانیه. به روح محمد قسم نه نزدیک دوساله رنگ کیر ندیدم تا امشب
هما. بچه ها بیان شام رسید
مهران. اوه اوه آبرومون رفت
هانیه. منو هما چیزی از هم پنهون نداریم اونم چند وقته به شوهرش نمیده راستش بخوای میترسه پیشش بخوابه چون شیشه میزنه چند روز پیش میگفت دارم دیوونه میشم بدون کیر
امشب باید جور هردوتا رو بکشی عزیزم بشور خودت بیا بیرون
از حموم رفت بیرون گفت من لباسات میبرم بیرون خودم لخت میشینم تو هم لخت بیا به هما هم میگم لخت شه
مهران. هانیه زشته روم نمیشه لااقل بذار کم کم شرایط عادی شه بعد
هانیه. شرتت رو میزارم بپوش بقیه رو میبرم
در بست رفت منم خودم شستم در حموم باز کردم رفتم تو اتاق بیشعور حوله رو چرا برد
صدا زدم هانیه حولم بیار
در باز شد هما دست به حوله اومد تو
چشماش به کیرم بود
هما. بفرمائید آقا مهران
جووووون چه نازه این
چقدر این دوتا خواهر بی حیا بودن من داشتم از خجالت آب میشدم اومد سمتم دستش دراز کرد کیرم که خواب بود گرفت لبش گذاشت رو لبم یه بوس کرد گفت بیا شامت بخور قوت بگیری که خیلی کار داریم با این سالار
یه تکونی به کیرم داد رفت بیرون
تو دلم گفتم مهران انگار با سر افتادی تو عسل امشب
خودم خشک کردم شورتم پام کردم حوله رو دور خودم پیچیدم رفتم بیرون
هانیه فقط شورت تنش بود و رو میز نشسته بود هما هم سرافونش در آورده بود با شرت کرست نشسته بود منم بهشون ملحق شدم شروع کردیم به خوردن شام
بعد شام سریع هما چایی آورد گفت بخورین غذا روغنی بود
چایی خوردیم
هانیه. هما قرص تاخیری داری یکی بده مهران بخوره که تا صبح باید دوم بیاره
هما. ای به چشم
هما و هانیه هر دو کاملا شبیه هم بودن و هیچ فرقی با هم نمیکردن فقط دست هما با کمربند سیاه کبود شده بود مشخص میکرد همه چیزشون یکی بود حتی سایز موهاشون و سینه هاشون خیلی سخت بود تشخیص دادن
هما قرص داد بهم با یه لیوان آب گفتم نیازه واقعا
هانیه یعنی واقعا بدون قرص از هردوتامون بر میای
هما. بخور بخور نمیشه ریسک کرد
منم خوردم
دوتا خواهرا میز جم کردن به منم تعارف کردن بشین تو پذیرایی برام میوه آورد میوش زیاد جالب نبود هما معذرت خواهی کرد بابت میوه
یه نیم ساعتی نشستیم کیرم بعد خوردن قرص بلند شده بود
بعد تمیز کردن آشپزخونه و خوردن میوه ساعت حدودا یازده شب شده بود هما که انگار آتیشش تندتر بود از هانیه گفت بچه ها بریم بخوابیم
هانیه. انگار وضعیت خیلی خرابه ها
هما. بله دیگه تو حموم خودت سبک کردی یه تعارفم به این دلسوخته نکردی الان کری هم میخونی پاشین پاشین بریم بلند شد رفت سمت کلید برق که خاموش کنه
گفتم میشه یه کلید بزاری پشت در شاید شوهرت برگرده کلید بندازه نتونه بیاد تو
هما. آفرین فکر خوبیه شما برین تا من بیام
من هانیه رفتیم رو تخت فورا هانیه شروع کرد ازم لب گرفتن
از این همه بی تعارف بودنش و راحت بودن با من تعجب میکردم
بعد چند لحظه هما با یه پارچ آب با لیوان اومد داخل گذاشت رو عسلی پرید رو تخت رفت سمت کیرم شروع کرد به ساک زدن
منم سعی کردم خجالت بزارم کنار شروع کردم به همکاری و لب گرفتن از هانیه و دستمالی سینهاش یه چند دقیقه ای گذشت هما حسابی برام ساک زد و بلند شد نشست رو کیرم با یه آه بلند و کش دار شروع کرد به تلمبه زدن خیلی شهوتی بود همزمان که داشت بالا پایین میپرید سینهاشم میمالید
هانیه هم بلند شد رو به هما نشست رو صورت من و منم شروع کردم به لیس زدن کوسش دوتا خواهرا هم داشت از هم لب میگرفتن و سینه های همو میمالیدن ده دقیقه از سوار شدن هما رو کیرم گذشته بود و به شدت لرزید هانیه هم نازش کرد قربون صدقش رفت کمکش کرد تا بخوابه رو تخت کنار من و هانیه دوباره نشست رو کیرم و شروع کرد به تلمبه زدن
دست انداختم هما رو بغل کردم و ازش لب گرفتم سینه هاش مالیدم هما همچنان داشت نفس نفس میزد
هما. چه کیری داری پسر