-ببین تو چه قدر بی مصرفی که بابات تو رو انداخته جلو پام
با کفشش ضربهای وسط پام زد
-گشادم هستی حتما
با بغض گفتم
-من باکرهام آقا.
چشمهاش برق زد.خم شد رو تنم و گفت:
-پس قراره از امشب گشاد شدی مهوا کوچولوی طفلکی❗️
کمربندشو باز کرد و خودشو بین پام تنظیم کرد و محکم...🔞
https://t.me/+615Z0pdbYLg2NmVk
نیهاد مرد بیرحمی که برای تموم کردن دشمنیش با بابای مهوا، مهوا رو ازش میخره و توی خونش هرشب مجبورش میکنه که...♨️‼️
با کفشش ضربهای وسط پام زد
-گشادم هستی حتما
با بغض گفتم
-من باکرهام آقا.
چشمهاش برق زد.خم شد رو تنم و گفت:
-پس قراره از امشب گشاد شدی مهوا کوچولوی طفلکی❗️
کمربندشو باز کرد و خودشو بین پام تنظیم کرد و محکم...🔞
https://t.me/+615Z0pdbYLg2NmVk
نیهاد مرد بیرحمی که برای تموم کردن دشمنیش با بابای مهوا، مهوا رو ازش میخره و توی خونش هرشب مجبورش میکنه که...♨️‼️