همۀ ما برادریم
فقط اشخاصی که حقانیّت اسلام را دریافته و با وجودِ این انکار میکنند کافرند و نه میلیاردها عوام و خواصِ غیر مسلمان
در نقض تقسیم مردم به مسلمان و کافر، و در تداوم یادداشتهایی با این موضوع کلی که غیر مسلمانانِ کنونی جهان را شرعاً و با منطق دینی و قرآنی نباید کافر شمرد، اینک میرسیم به کتاب "همۀ ما برادریم" اثر محمد اسفندیاری از تحصیلکردگان حوزه که به خوبی، مسئله را شکافته و در اختیار خواننده قرار داده است. با هم بخشی از آن کتاب ،در حدّ پُستهای تلگرامی، را مرور میکنیم (امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۱/۲۱).
@baznegari
محمّد اسفندیاری:
《در اینکه کفر چیست و میان اسلام و کفر چه رابطهای است حداقل دو نظر وجود دارد:
طبق یک نظر اگر اسلام نباشد، کفر است و آنکه مسلمان نیست کافر است و چیزی میان این دو وجود ندارد. بر این اساس، تقابل اسلام و کفر تقابل تناقض (سلب و ایجاب) است و همۀ غیر مسلمانان، کافر شمرده میشوند؛ خواه کفرشان از سر جهل باشد و خواه از سرِ جحد.
طبق نظر دوم، تقابل اسلام و کفر تقابل تضاد است. در تقابل تضاد، اسلام و کفر دو امر وجودی هستند نه یک امر وجودی و یک امر عدمی. چنانکه در اسلام اظهار شهادتین لازم است در کفر نیز انکار اسلام لازم است و کافر نه به هر نامسلمان بلکه به نامسلمانی گفته میشود که اسلام ،چنانکه بود، به او عرضه شده است و انکار میکند. کسانی که اسلام به آنها عرضه نشده است و آنها در مقام انکار و تکذیب نیستند نه کافرند و نه مسلمان بلکه میان این دو قرار دارند. پس واسطهای میان اسلام و کفر وجود دارد و در مواردی نه به اسلام کسی حکم میکنیم و نه به کفر او. انسانها به مسلمان و کافر تقسیم نمیشوند بلکه به مسلمان و نامسلمان و کافر تقسیم میشوند. دلیل این مدّعا آن است که از امام باقر -ع- روایت شده است که برخی از مردم نه ایمان آوردهاند و نه کافرند: ما هُم بمؤمنینَ و لا کافرینَ. همچنین آن حضرت در دو حدیث دیگر در باره مستضعف فرموده است که او کسی است که نه به کفر تن داده و نه به ایمان راه یافته است. یعنی مستضعف نه کافر است و نه مسلمان، بلکه میان این دو قرار دارد.
در آیاتی از قرآن، کسانی کافر خوانده شدهاند که دلیلی برای ایشان اقامه شده است و آنان عالمانه و از سر عناد، انکار میکنند؛ از جمله: لِمَ تکفرون بآیات الله و أنتم تَشهدون، همچنین: و ما یجحد بآیاتنا الّا الکافرون، همچنین: انّ الذین کفروا بالذّکر لَمّا جائهم، همچنین: بل الذین کفروا فی تکذیب، همچنین: بل الذین کفروا یُکذّبون.
در برخی دیگر از آیات قرآن پس از "کفروا"، "کذّبوا" و "صدّوا عن سبیل الله" آمده است و از اینجا آشکار میشود که کفر، تکذیب آیات خداوند و بازداشتنِ مردم از راه اوست؛ از جمله: والذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا اولئک اصحاب النار، همچنین: والذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا اولئک اصحاب الجحیم، همچنین: انّ الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله قد ضَلّوا ضلالاً بعیداً، همچنین: انّ الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله زِدناهُم عذاباً فوقَ العذاب بما کانوا یُفسِدون، همچنین: الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله اَضلَّ اَعمالَهم.
بر اساس این آیات کسانی که اسلام را نمیشناسند تا آن را تکذیب کنند و مردم را از آن باز دارند، کافر شمرده نمیشوند. کفر، عدم اعتراف به اسلام نیست بلکه انکار آگاهانۀ آن است. اغلب کسانی که مسلمان نیستند کافر هم نیستند بلکه میان این دو قرار دارند و نامسلمان قلمداد میشوند. این گروه یا از عوام هستند و یا از خواص. آنان که عواماند، اطلاعی از اسلام ندارند و اگر هم چیزی از اسلام شنیده باشند قادر به شناخت حقّانیت آن نیستند. برخی خواص نیز اگر چه در بعضی از جنبههای علمی برتر از عواماند اما اطلاعشان از اسلام چندان بیشتر از عوام نیست و در شناخت اسلام عوام شمرده میشوند. اینان ممکن است که در یک یا چند رشته علمی تخصص داشته باشند ولی از اسلام چندان چیزی نمیدانند و ذهنشان به لزوم تحقیق در باره اسلام حکم نمیکند. حاصل اینکه فقط کسانی را میتوان کافر واقعی شمرد که کفرشان، کفر جحودی باشد؛ یعنی اشخاصی که حقانیّت اسلام را دریافتهاند و با وجود این، انکار میکنند. کفر واقعی غیر از کفر فقهی است، و کافر واقعی کسی است که کفرش جاحدانه باشد نه جاهلانه》
(همۀ ما برادریم، محمد اسفندیاری، نشر نگاه معاصر، چاپ دوازدهم ص ۱۵۸ تا ۱۶۱)
https://t.me/baznegari/1587
فقط اشخاصی که حقانیّت اسلام را دریافته و با وجودِ این انکار میکنند کافرند و نه میلیاردها عوام و خواصِ غیر مسلمان
در نقض تقسیم مردم به مسلمان و کافر، و در تداوم یادداشتهایی با این موضوع کلی که غیر مسلمانانِ کنونی جهان را شرعاً و با منطق دینی و قرآنی نباید کافر شمرد، اینک میرسیم به کتاب "همۀ ما برادریم" اثر محمد اسفندیاری از تحصیلکردگان حوزه که به خوبی، مسئله را شکافته و در اختیار خواننده قرار داده است. با هم بخشی از آن کتاب ،در حدّ پُستهای تلگرامی، را مرور میکنیم (امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۱/۲۱).
@baznegari
محمّد اسفندیاری:
《در اینکه کفر چیست و میان اسلام و کفر چه رابطهای است حداقل دو نظر وجود دارد:
طبق یک نظر اگر اسلام نباشد، کفر است و آنکه مسلمان نیست کافر است و چیزی میان این دو وجود ندارد. بر این اساس، تقابل اسلام و کفر تقابل تناقض (سلب و ایجاب) است و همۀ غیر مسلمانان، کافر شمرده میشوند؛ خواه کفرشان از سر جهل باشد و خواه از سرِ جحد.
طبق نظر دوم، تقابل اسلام و کفر تقابل تضاد است. در تقابل تضاد، اسلام و کفر دو امر وجودی هستند نه یک امر وجودی و یک امر عدمی. چنانکه در اسلام اظهار شهادتین لازم است در کفر نیز انکار اسلام لازم است و کافر نه به هر نامسلمان بلکه به نامسلمانی گفته میشود که اسلام ،چنانکه بود، به او عرضه شده است و انکار میکند. کسانی که اسلام به آنها عرضه نشده است و آنها در مقام انکار و تکذیب نیستند نه کافرند و نه مسلمان بلکه میان این دو قرار دارند. پس واسطهای میان اسلام و کفر وجود دارد و در مواردی نه به اسلام کسی حکم میکنیم و نه به کفر او. انسانها به مسلمان و کافر تقسیم نمیشوند بلکه به مسلمان و نامسلمان و کافر تقسیم میشوند. دلیل این مدّعا آن است که از امام باقر -ع- روایت شده است که برخی از مردم نه ایمان آوردهاند و نه کافرند: ما هُم بمؤمنینَ و لا کافرینَ. همچنین آن حضرت در دو حدیث دیگر در باره مستضعف فرموده است که او کسی است که نه به کفر تن داده و نه به ایمان راه یافته است. یعنی مستضعف نه کافر است و نه مسلمان، بلکه میان این دو قرار دارد.
در آیاتی از قرآن، کسانی کافر خوانده شدهاند که دلیلی برای ایشان اقامه شده است و آنان عالمانه و از سر عناد، انکار میکنند؛ از جمله: لِمَ تکفرون بآیات الله و أنتم تَشهدون، همچنین: و ما یجحد بآیاتنا الّا الکافرون، همچنین: انّ الذین کفروا بالذّکر لَمّا جائهم، همچنین: بل الذین کفروا فی تکذیب، همچنین: بل الذین کفروا یُکذّبون.
در برخی دیگر از آیات قرآن پس از "کفروا"، "کذّبوا" و "صدّوا عن سبیل الله" آمده است و از اینجا آشکار میشود که کفر، تکذیب آیات خداوند و بازداشتنِ مردم از راه اوست؛ از جمله: والذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا اولئک اصحاب النار، همچنین: والذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا اولئک اصحاب الجحیم، همچنین: انّ الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله قد ضَلّوا ضلالاً بعیداً، همچنین: انّ الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله زِدناهُم عذاباً فوقَ العذاب بما کانوا یُفسِدون، همچنین: الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله اَضلَّ اَعمالَهم.
بر اساس این آیات کسانی که اسلام را نمیشناسند تا آن را تکذیب کنند و مردم را از آن باز دارند، کافر شمرده نمیشوند. کفر، عدم اعتراف به اسلام نیست بلکه انکار آگاهانۀ آن است. اغلب کسانی که مسلمان نیستند کافر هم نیستند بلکه میان این دو قرار دارند و نامسلمان قلمداد میشوند. این گروه یا از عوام هستند و یا از خواص. آنان که عواماند، اطلاعی از اسلام ندارند و اگر هم چیزی از اسلام شنیده باشند قادر به شناخت حقّانیت آن نیستند. برخی خواص نیز اگر چه در بعضی از جنبههای علمی برتر از عواماند اما اطلاعشان از اسلام چندان بیشتر از عوام نیست و در شناخت اسلام عوام شمرده میشوند. اینان ممکن است که در یک یا چند رشته علمی تخصص داشته باشند ولی از اسلام چندان چیزی نمیدانند و ذهنشان به لزوم تحقیق در باره اسلام حکم نمیکند. حاصل اینکه فقط کسانی را میتوان کافر واقعی شمرد که کفرشان، کفر جحودی باشد؛ یعنی اشخاصی که حقانیّت اسلام را دریافتهاند و با وجود این، انکار میکنند. کفر واقعی غیر از کفر فقهی است، و کافر واقعی کسی است که کفرش جاحدانه باشد نه جاهلانه》
(همۀ ما برادریم، محمد اسفندیاری، نشر نگاه معاصر، چاپ دوازدهم ص ۱۵۸ تا ۱۶۱)
https://t.me/baznegari/1587