Репост из: دستیار تبادلات
دستشواول اروم و بعد با حرکات تند بین پام میچرخوند
بی طاقت شده بودم و درست لحظه ای که داشتم به اوج میرسیدم دستاشو جدا کردو گفت
-... امشب خیلی باهات کار دارم بچه
نفسم توسینم حبس شد
لبم و بوسیدو دندوناشوتولبم فرو کرد و گاز محکمی گرفت
کنارم دراز کشید و منو کشید روی خودش
پاهامو دو طرفش گذاشتم بین پام بحدی خیس بود که سریع التشو خیس کرد
چندبار خودمو روی التش کشیدم تاحسابی خیس شد
و بعد آروم نشستم روش
دردش خیلی کمتر بود و لذت بیشتری بهم میداد
اروم حرکاتمو شروع کردم همین لحظه چند تا تقه به در خورد و دایی گفت
-...بهار خوبی درو باز کن
واقعا نمیدونستم چیکار کنم
حامد سریع بلند شدلباساشو برداشت و اروم به حوله حمامم اشارع زد
حوله رو دورم پیچیدم قفل درو باز کردم و فقط طوری که یکم از حولم مشخص باشه سرمو بیرون بردم و گفتم
+... جونم دایی چیشده
-...یه صدایی میومد نگران شدم
+...نه چیزی نیست من داشتم موهامو خشک میکردم باخودم حرف میزدم احتمالا همون بوده
دستای گرمی بین پام نشست و توهمون حالت پاهامو باز
کردو انگشتاشو بین واژنم تکون داد
بزور سرپا بودم حرکت دستاش تمرکزمو بهم ریخته بود
بیشتراز این تحریک شده بودم که تقریبا توفاصلع خیلی کمی از دایی داشت باهام ور میرفت و این منو خیلی داغ
میکرد
من همیشه فانتزی های جنسی متفاوتی داشتم و این کارای پرریسک خیلی حالمو عوض میکرد
بالاخره دایی رفت بالا
درو بستم
حوله رو انداختم و باتمام وجود حامدو بوسیدم
#بزرگسالان #bdsm #روابط_خاص
فایل کاملش اینجاست👇🏻
https://t.me/mynovelsell/1317
بی طاقت شده بودم و درست لحظه ای که داشتم به اوج میرسیدم دستاشو جدا کردو گفت
-... امشب خیلی باهات کار دارم بچه
نفسم توسینم حبس شد
لبم و بوسیدو دندوناشوتولبم فرو کرد و گاز محکمی گرفت
کنارم دراز کشید و منو کشید روی خودش
پاهامو دو طرفش گذاشتم بین پام بحدی خیس بود که سریع التشو خیس کرد
چندبار خودمو روی التش کشیدم تاحسابی خیس شد
و بعد آروم نشستم روش
دردش خیلی کمتر بود و لذت بیشتری بهم میداد
اروم حرکاتمو شروع کردم همین لحظه چند تا تقه به در خورد و دایی گفت
-...بهار خوبی درو باز کن
واقعا نمیدونستم چیکار کنم
حامد سریع بلند شدلباساشو برداشت و اروم به حوله حمامم اشارع زد
حوله رو دورم پیچیدم قفل درو باز کردم و فقط طوری که یکم از حولم مشخص باشه سرمو بیرون بردم و گفتم
+... جونم دایی چیشده
-...یه صدایی میومد نگران شدم
+...نه چیزی نیست من داشتم موهامو خشک میکردم باخودم حرف میزدم احتمالا همون بوده
دستای گرمی بین پام نشست و توهمون حالت پاهامو باز
کردو انگشتاشو بین واژنم تکون داد
بزور سرپا بودم حرکت دستاش تمرکزمو بهم ریخته بود
بیشتراز این تحریک شده بودم که تقریبا توفاصلع خیلی کمی از دایی داشت باهام ور میرفت و این منو خیلی داغ
میکرد
من همیشه فانتزی های جنسی متفاوتی داشتم و این کارای پرریسک خیلی حالمو عوض میکرد
بالاخره دایی رفت بالا
درو بستم
حوله رو انداختم و باتمام وجود حامدو بوسیدم
#بزرگسالان #bdsm #روابط_خاص
فایل کاملش اینجاست👇🏻
https://t.me/mynovelsell/1317